انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

استاد بهمنی در قطار

شاعرِ قطـار

.

امروز سالگرد وفات شاعری است که در «قطار» متولّد شد!
"استاد محمّدعلی بهمنی"
.
این دو بیت، یادبودی باشد بر این عاشق هجران‌کشیده...
.
تو را گُم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب
بدین‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب

چنان دستم تُهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ‌کرده را از بی‌کسی "ها" می‌کنم هر شب...

.

خدایش رحمت کناد...

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: قطار, عاشقانه ها
[ یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 10:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

فیلـم

شاعری در قطار قم - مشهد + کلیپ

(سیّد حمیدرضا بُرقعی)

.
باهمین چشم‌های خود دیدم، زیر بارانِ بی‌امان بانو!
در حرم قطره قطره می‌افتاد آسمان روی آسمان، بانو
صورتم قطره‌قطره حس کرده است چادرت خیس می‌شود امّا
به خدا گریه‌های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی‌ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم، من همان کودکم همان، بانو
باز هم مثل کودکی هر سو، می‌دوَم در رواقِ تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان... بانو...

شاعری در قطار قم - مشهد چای می‌خورد و زیرِ لب می‌گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه‌ها خسته است بغض، راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف‌هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل‌گریه‌ها که می‌بینی، آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده‌ام با همین جهان‌بینی، ای جهانِ من! ای جهان بانو!

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
برچسب‌ها: امام رضا, قطار, سفرنامه
[ یکشنبه دوم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 7:27 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دلِ عاشق به "جور"، از یارِ دیرین بر‌نمی‌گردد

که در سُفتن، ز آب و رنگِ خود، "گوهر" نمی‌گردد...

.

صائب تبریزی
.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 17:41 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

🔴 نگذاریم

فردوسی را جور دیگر معرّفی کنند...!

.

اخیراً بعضی از سایت‌ها و شبکه‌ها، با یک شیطنتِ رسانه‌ای، حکیم فردوسی را شخصیّتی معرّفی می‌کنند ضدّ دین و حتّی بت‌پرست و شاه‌پرست! گاهی هم بیتی و مصرع بی‌ربطی را پیدا می‌کنند به عنوان شاهد!

امّا واقعیّت چیست؟ بدونِ واسطه از خود فردوسی می‌شنویم:

فردوسی، خاک پای امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
كه من شهر علمم، علی‌ام در است
درست این سخن گفتِ پیغمبر‌ است
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و «وصی» گیر جای
منم بندۀ اهل بیت نبی
ستایندۀ خاک پای «وصی»
خود آن روز نامم به گیتی مباد
که من نام حیدر نیارم به یاد
بر این زادم و هم بر این بگذرم
یقین دان که خاک پیِ حیـدرم

🍃 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی

سعیدی جرّاحی 25/اردیبهشت/1404


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، دینی، شعر
برچسب‌ها: ایران پرستی
[ پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 23:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

روز اوّل اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی است.

اگر بخواهیم امتیاز بدهیم به شاعران، قطعاً سعدی در اوج است.

در گلستان و بوستان سعدی، نکاتی آمده که می‌تواند زندگی جامعه‌ای را متحوّل کند.

داشتم به این فکر می‌کردم که در فتنۀ فواحش 1401، یه عدّه‌ای در شبکه‌های منوتو و اینترنشنال، بدترین حرف‌ها را بر ضدّ سعدی زدند تا جوان و نوجوان ایرانی را از سعدی، این اعجوبۀ ادبیّات فارسی و حکمتِ بی‌نظیرش جدا کنند...!

+ ... و لعنت بر خیانت این خائنان...

.

یکی از غزل‌های بی‌نظیر سعدی،

تقدیم به دوست‌داران سعدی:

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانَت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیـده می‌افتد بر آن بـالـای فتّـانم...

تو را در بوستان باید که پیشِ سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم!

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مُغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی، رفیق سست‌پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان، آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت، بِه از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم روَد صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم...

سعدی

...


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: فتنه, رسانه
[ سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 17:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ترسم این است ...

در ادبیّات فارسی، فعل "ترسم و می‌ترسم" در خیلی از موارد به معنای "مطمئنّ هستم" به کار می‌رود...

.

مثل عشقـی که به دادِ دلِ تنهـا نرسـد

ترسم این است که این رود به دریا نرسد

این که آویخته از دامنۀ کوه به دشت

می‌خرامد همه‌جا غَلت‌زنـان تا نرسـد

ترسم این است که با خاک بیامیزد و سنگ

از زمیـن کـام بگیرد، به مـن امّـا نرسـد

پشت هر سنگ، درنگی؛ پسِ هر خار، خَسی

حتــم دارم کـه به هم‌صحبتـیِ ما نرسـد

ماه، مأیوس شد و موج به دریـا برگشـت

بی‌سبب نیست که حتّی به تماشا نرسد

من به هر صخره از این فاصله می‌کـوبَـم سر

ترسم این است که این رود به دریـا نرسـد...

شاعر: عبدالجبّار کاکایی

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:47 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

زندگی یعنی باران...

به قول سهراب سپهری:

زندگی، یادِ غریبی است که در سینۀ خاک به جا می‌ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشۀ برگ

زندگی، پنجره‌ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست...
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

**

زندگی یعنی صبح، موقع قدم‌زدنِ صبحگاهی،

باران ببارد و خوشبختی را نفس بکشی...
+ خداروشکر...

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: باران, دلنوشته
[ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 5:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

فال حافظ در شب یلدا

سلام.

قول دادم شب یلدا براتون فال حافظ بذارم.

نیّت کنید و یکی از این شماره‌ها را برای خودتون یا عزیزان‌تون بخونید.

.

1- همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد

2- از غم هِجر، مکن ناله و فریاد که من
زده‌ام فالی و فریاد رَسی می‌آید...

3- مژده ای دل! که مسیحـا نفسی می‌‏آید
که ز اَنفاس خوشش بوی کسی می‌‏آید...

4- یوسف گم‌گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور

5- بگرفت کار حـُسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبوَد این هر دو را زوالی

6- وقت را غنیمت دان آن قدر که بِتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

7- هواخواه تو اَم جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

8- در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

9- طُفیل هستی عشق‌اند آدمی و پَری
ارادتی بنَـما، تا سعادتی ببری

10- ای صبا! نَکهَتی از خاکِ رهِ یار بیار
بِبَر اندوه دل و مژدهٔ دل‌دار بیار

.

+ شب یلداتون گرم و صمیمی...

.


موضوعات مرتبط: سرباز فراری، شعر
[ جمعه سی ام آذر ۱۴۰۳ ] [ 20:46 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شب، جایی که من بودم...

.

نمی‌دانم چه مَحفل بود شب، جایی که من بودم
به هر سو رقصِ بِسمل بود شب، جایی که من بودم

رقیبان گوش بر آواز و او در ناز و من خاموش
سخن گفتن چه مشکل بود شب، جایی که من بودم

خدا خود میرِ مجلس بود اَندر لامَکان، خسرو!
محمّد شمعِ محفل بود شب، جایی که من بودم...

امیرخسرو دهلوی/ شاعر قرن7و8

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ شنبه دهم آذر ۱۴۰۳ ] [ 4:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این دو بیتِ ایهام‌ناکِ(!) حافظ!

امروز 20 مهرماه است و روز بزرگداشت حافظ شیراز.
بررسی این دو بیت از ابیات ایهام‌ناکِ(!) حافظ، به مناسبت امروز:

* دوستانی که مایل به دریافتِ رمز هستند،

پیام بگذارند...

ماجرای این بیت را در قسمتِ ادامه مطلب بخوانید...

👇👇

👇


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
ادامه مطلب
[ جمعه بیستم مهر ۱۴۰۳ ] [ 6:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یک نمونۀ دیگر نقیضه پردازی

سلام. قبلا دربارۀ "نقیضه‌پردازی" در ادبیّات براتون نوشته بودم؛ که یکی از ابیات معروف شاعران توسّط شاعران دیگر به شکلی "طنز" بازنویسی میشه... امروز هم یک نمونۀ طنز دیگر:

.

"حافظ" سروده:
چه خوش صيدِ دلم كردی، بنازم چشم مستت را
که کـَس مرغانِ وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد
.

امّا "ناصر فیض" سروده:

چه خوش صيد دلم كردی، بنازم چشم مستت را
ولی از روی دستم خواهشاً بردار پایت را... !

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ پنجشنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۳ ] [ 17:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتِ اشتباهی از شهریار!

1- سیّدمحمّدحسین شهریار، در یکی از غزلیّاتش می‌گوید:

با عقل، آبِ عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم!

بارها دیوان اشعار شهریار را بیت‌به‌بیت مرور کردم و اشعار خوبی از شهریار خوانده‌ام و شاید بشود گفت که او بزرگ‌ترین شاعر معاصر است؛ امّا این بیت بالا را به هزارویک دلیل نمی‌پسندم و می‌توانم بگویم که اشتباه است!

= در فلسفه و عرفان، عقل و عشق از هم جدا نیستند.
عقل و عشق، دو بال هستند برای پرواز انسان...

2- امروز آخرین جلسۀ کلاس بود و فصلِ تابستانِ ما تازه از فردا شروع میشه!!

امشب عازم سفرم. وقتی برگشتم، یکی از بهترین اشعار شهریار را براتون مینویسم.

+ روز 27 شهریور، بزرگداشت شهریار است و روز شعر و ادب.
گرامی باد...

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فلسفه، شعر
[ یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 20:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عاشق از همان روز اوّل...

روزی که می‌گرفتند پیمان ز نسلِ آدم

عشق از میانِ ذرّات، در جست‌و‌جوی ما بود...

غبار همدانی

+ ماه ربیع مبارک...

.

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ پنجشنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 5:13 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یکی از غزل‌های محزون استاد بهمنی

.

محمّدعلی بهمنی متولّد ۲۷ فروردین ۱۳۲۱.

تنها شاعری که در قطار متولّد شد؛ در نزدیکی شهر دزفول.

این روزها استاد بهمنی در اثر سکتۀ مغزی در بیمارستان بستری است.
.

من زنده بودم امّا انگار مُرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم!

یک عمر دور و تنها، تنها به جُرمِ این که:
او سر سپرده می‌خواست، من دل سپرده بودم

یک عمر می‌شد آری در ذرّه‌ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دل‌گیر، وقتی غروب می‌شد
گویی به‌جای خورشید، من زخم خورده بودم

وقتی غروب می‌شد وقتی غروب می‌شد
کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم...

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
[ جمعه نهم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 16:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تجویز عشق

.

نبضِ این دیوانه را هر بار می‌گیرد طبیب/

قرصِ ماهی را برایم می‌کند تجویز و بس!

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه سی ام مرداد ۱۴۰۳ ] [ 8:29 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

زندگی...

.

زندگی، رسم خوشایندی است؛

زندگی، حسّ غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد؛

زندگی، سوت قطاری است،

که در خوابِ پُلی می پیچد؛

زندگی، شستنِ یک بشقاب است...

سهراب سپهری

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.


موضوعات مرتبط: شعر
[ چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ ] [ 8:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

از هر چه بگذریم،

سخن عشق خوش‌تر است...

.

در چرخش تاریخ، چه سَرخورده، چه سرخوش
دنیا نـه به جمشید وفا کرد، نـه کورش!

من بی تو، سرافکنده و دَم‌سَردم و دل‌خون
ای عشق! سَرَت سبز و دَمَت گرم و دِلَت خوش...


فاضل نظری

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: قطار, عاشقانه ها
[ یکشنبه هفدهم تیر ۱۴۰۳ ] [ 8:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این شعر طنز نقیضه از ناصر فیض

.

حافظ:

- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را.

.

نقیضه‌پردازیِ ناصر فیض:

- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

به دستش مي دهم كاري كه بار آخرش باشد!

.

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ چهارشنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 9:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتی دربارۀ زندگی بعضی از ماها...

.

رود روزی از خودش پرسید: هجرت تا کجا؟

بعد شد مُرداب و از بیهوده‌پیمایی گریخت...!

فاضل نظری

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: روانشناسی، شعر
[ شنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 22:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

غُربت ...

غربت آن است،

که در جمعی و جانانت نیست...!

مولانا

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه هشتم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 11:5 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خاقانی شاعر

و عبرتی که از یک ساختمان گرفت!

.

خاقانی شاعر معروف قرن 6 در راه مکّه، سری هم به ایوان مدائن زد و این قصیدۀ معروف را سرود.

ایوان مدائن، مضمون و محتوایی غم‌بار و عبرت‌انگیز داره و خاقانی ضمن اشاره به شکوه و ابهّت از دست رفته و «بریان بودن جگر دجله» به خاطر آن، با ویرانه‌های طاق کسری را به زبان حال صحبت میکنه.

خاقانی با زبان دل از خودش می‌پرسه اگر سرنوشت بارگاه عدل و داد این باشه، سرنوشت ستم‌کاران چه خواهد شد؟ و از «دل عبرت‌بین» می‌خواهد که ایوان مدائن را «آیینه عبرت» بداند:

هان! ای دل عبرت‌بین! از دیده عِبر کن هان!
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان/

یک‌ره ز لبِ دجله، منزل به مدائن کن
وز دیده، دوم‌دجله بر خاک مدائن ران/

خود دجله چنان گریَد صد دجلۀ خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان/
...

این است همان ایوان کز نقشِ رخِ مردم
خاکِ درِ او بودی دیوارِ نگارستان/

این است همان درگَه کاو را زِ شهان بودی
دیلم مَلِکِ بابِل، هندو شهِ ترکستان/

این است همان صفّه کز هیبتِ او بردی
بر شیرِ فلک حمله، شیرِ تنِ شادروان/

چندین تنِ جبّاران کاین خاک فروخورده‌ست
این گرسِنه‌چشم آخر هم سیر نشد ز ایشان!/

...

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ سه شنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 23:27 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چرا علاقه به سعدی؟

.

1- از روز اوّل که معلّم شدم، و قطعاً قبل از آن، زمانی که دانشجوی رشتۀ ادبیّات شدم، گاهی شاعرِ مورد علاقه‌ام را ازم می‌پرسیدند.
.
2- "حضرت استادم" در کلاس مستطاب "نقد ادبی" موضوعی را به نقل از نورتروپ فرای، منتقد اروپایی می‌گفتند که:

دوران عمر، به چهار قسمت تقسیم می‌شود: "حماسی و غنایی و تراژدی و کمدی!"

انسان‌ها در دوران جوانی، علاقه‌هایی دارند که مخصوص همان دوران است. وقتی به پختگیِ دوران غنایی می‌رسند، علاقه‌هاشون هم به پختگی می‌رسد.

... و سپس حضرتشان تاریخ ادبیّات ایران را هم به همین جدول تقسیم می‌کردند.

3- در دوران جوانی، اگر کسی ازم می‌پرسید کدام شاعر را بیشتر دوست دارید و اشعارش را می‌پسندید، اسم شاعر مورد علاقۀ خودم را میگفتم و قبل از اسمش کلمۀ "حکیم" را اضافه میکردم و میگفتم "حکیم فردوسی".

4- سال‌ها گذشت؛ حکیم فردوسی هنوز برایم عزیز است و بزرگ.

امّا تصوّر نمیکردم که روزی برسد که هر موقع اسم "حکیم سعدی" را می‌برم، ازش به عنوان بزرگ‌ترین شاعر مورد علاقه‌ام نام ببرم؛ از شدّت بزرگی و حکمت و جامعیّتش...

شاید در دوران جوانی، نمیفهمیدم حکمتش را...

راست است که نکته‌ای نیست که در آثار سعدی نباشد.

5- بدون اینکه فی‌البداهه باشد، مثالی می‌آورم از یکی از عاشقانه‌ترین اشعار سعدی:

گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را...

.

سعید جرّاحی / اوّل اردیبهشت 1403
روز بزرگداشت حکیم سعدی

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, تک گویی
[ شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 21:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی (پارودی)

.
قبلاً هم دربارۀ این هنر زیبای ادبی براتون پست گذاشته بودم.

نقیضه‌سرایی، یک نوع تقلید ظریف و هنرمندانه از آثار ادبی مشهور است.

نقیضه‌گویی در اصطلاح ادبی نوعی تقلید طنزآمیز از یک اثر ادبی معروف است. شاعر یا نویسنده نقیضه‌سرا از یک نویسنده یا شاعر مشهور تقلید می‌کند و قصدش از این کار انتقاد یا شوخ‌ طبعی است.
.

دو نمونه نقیضه‌پردازی:

1)

شعر اصلی از «سعدی»:

بنی‌ آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

.
شعر نقیضۀ آن:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
صدی ده پسر، ما بقی دخترند !

2)

شعر اصلی از «سعدی»:

بنده همان بــِه که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
وَرنه سزاوار خداوندی‌اش
کس نتواند که به جای آورد

.
شعر نقیضۀ آن:

مرد همان بــِه که به گاه نزاع
عذر، به درگاهِ نسا آورد
ورنه زنش در اثر لنگه کفش
حالِ ورا خوب به جا آورد...!

.

گردآوری: سعید جرّاحی 30/1/1403

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ] [ 17:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعرخوانی طنز عجیب

دو شاعر، در برابر شخص اوّل مملکت!

+ فیلم

.

.

👇👇

👇

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: طنز
[ دوشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 20:59 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ترانۀ نوستالژیک و خاطره‌انگیز

" کـوچـــه "

.

با شعر زیبایی از "فریدون مشیری"

👇

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهان‌خانۀ جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم؛
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت؛
من همه محو تماشای نگاهت.

آسمان، صاف و شب آرام
بخت، خندان و زمان، رام
خوشۀ ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آینۀ عشقِ گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق؟؟؟... ندانم!
سفر از پیش تو؟؟؟... هرگز نتوانم،
نتوانم!!

روز اوّل، که دل من به تمنّای تو پَر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی،

من نه رمیدم، نه گسستم،

باز گفتم که :

تو صیّادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که :

دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نه گـُسَستم، نه رمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشقِ آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم...

...

بی تو امّا...

به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...!

.

.

دانلود ترانه

با صدای "بیژن بیژنـی"

👇

روی عکس کوچه کلیک کنید

👇

.

.

20 / اسفند / 1402

.

.


موضوعات مرتبط: شعر، موسیقی
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 4:36 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عاشقانه‌ای از جناب سعدی

.

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قَمَرت

تا چو خورشید نبینند به هر بام و دَرَت

.

.

.

👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 6:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی و اشعار طنز این نوع ادبی

.

نقیضه که به آن «پارودی» یا «پَرودی» (فرانسوی: parodie ‎) نیز گفته می‌شود، تقلید طنزگونه از یک کار هنریِ دیگر است.

این سبک ادبی، یکی از فنون عمدۀ طنز محسوب می‌شود.

به این صورت که یک مصرع از شعر معروف می‌آید و مصرع دوّم را به صورت طنز می‌سرایند.

آقای "ناصر فیض" یکی از سرآمدان این سبک شعری است.

.

- چند مثال از نقیضه‌پردازی:

1)

حافظ) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا

ناصر فیض) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

تفسیر حرف اوّل، تفسیر حرف دوّم

2)

حافظ) تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت

تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت

ناصر فیض) تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

امّا به کسی از شرم نگفتم که کجا رفت!

3)

حافظ) مـنِ بیچاره هـم از اهـلِ سلامـت بــودم

دامِ راهـم، شِکـنِ طُــرّهء هنـدوی تــو بـود

ناصر فیض) منِ بیچاره هم از اهلِ سلامت بودم

بس که رفتم به چِکاپ، این همه بیمار شدم...!

.

.

👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 11:15 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سکوت لحظه‌ها...

.

بی‌قرارِ تو اَم و در دل تنگم گِله‌هاست
آه بی‌تاب‌شدن عادتِ کم‌حوصله‌هاست

مثل عکسِ رخِ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

آسمان با قفسِ تنگ چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پَر زدن چلچله‌هاست

بی تو هر لحضه مرا بیمِ فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسلِ زلزله‌هاست

باز می‌پرسمت از مسئلۀ دوری و عشق
و سکوت تو جواب همۀ مسئله‌هاست...

.
فاضل نظری


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 9:42 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

شاعری به نام " مرتضی امیری اسفندقه "

.

امروز در کلاس ادبیّات، شعری از آقای "امیری اسفندقه" خواندیم. ظاهرا این شاعر برای عزیزانم ناشناخته بود. این پست را میذارم برای مختصری معرّفی :

🔴 آقای امیری اسفدقه متولّد آبان 1345 در تهران.

او بابت سروده‌های خود، نامزد یا برندهء جایزه‌هایی چون "کتاب سال، قلم زرّین و کتاب فصل" شده‌است.

✳️ کتاب‌ها و آثار ایشان عبارتند از:

"دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم، دهلی ستاره بود، غزلواره‌ها" و...

.

یکی از غژل‌های ایشان:

تا کِی دل من چشم به در داشته باشد؟

ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد/

آن باد، که آغشته به بوی نفَس توست

از کوچۀ ما، کاش گذر داشته باشد/

عشق است بلای من و من عاشق عشقم

این نیست بلایی که سپر داشته باشد/

رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم

تا با تو سر سیر و سفر داشته باشد...

شاعر: مرتضی امیری اسفندقه

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه یکم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 21:35 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عشق مولانا + ترانه

.

دربارۀ مولانا بعضی چیزا را می‌دانیم؛ و خیلی بیشتر از آنچه می‌دانیم را نمی‌دانیم. ابتدا ناطقی بود سخنور و سخندان، و بیشتر به وجه زهد و ظاهر دین توجّه داشت؛ تا اینکه با "شمس تبریزی" آشنا شد؛ و همین آشنایی بود که مولانای خشک را به مولانای عاشق و فیلسوف تبدیل کرد...

خودش در قالب غزلی میگوید:

مُرده بُدم زنده شدم؛ گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیدۀ سیر است مرا جان دلیر است مرا
زَهرۀ شیر است مرا زُهرۀ تابنده شدم

گفت که دیوانه نَه‌ای، لایق این خانه نَه‌ای
رفتم دیوانه شدم سلسله بَندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نی‌اَم شمع نی‌اَم دود پراکنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه‌گه بید منم
چون‌که زدی بر سر من، پست و گُدازنده شدم

شُکر کند چرخِ فلک از مَلِک و مُلک و مَلَک
کز کـَرم و بخشش او، روشن بخشنده شدم...
.

.

ترانۀ زیبایی از همین غزل

با صدای "استاد علیرضا افتخاری"

👇

دانلـــود

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، موسیقی
[ جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ ] [ 16:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این دو خاطره، از "وقتِ رفتن"...!

.

1) دوشنبه شب هفتم آبان سال 86 بود؛ طبق معمول همۀ دوشنبه‌شب‌ها پای رادیو بودم و برنامۀ شبانه رادیو پیام را با قراری که با دوستان عزیز دورۀ دانشجویی داشتیم می‌شنیدم.

- دوشنبه شب‌ها استاد ساعد باقری، مجری برنامه، از ساعت 10 شب تا 2 بامداد، همراه با مطالب جالب و جذّابش، ما را همراه میکرد...

-همیشه ساعت 1:55شب که میشد، یعنی در آخر برنامه، شعری را به عنوان "غزل خداحافظی" می‌خواند.

آن شب نیز غزلی از "قیصر امین‌پور" را به‌عنوان غزل خداحافظی خواند؛ از کتاب "دستور زبان عشق"؛ همه را یادداشت کردم.

فردا صبح آن روز (یعنی 8 آبان) در اخبار صبحگاهی اعلام شد که "قیصر امین‌پور" دیشب ساعت3 بعد از نیمه شب (یعنی یکساعت بعد از خواندن غزل خداحافظی) از دنیا رفته است...!

...

2) دیروز 8 آبان بود. در سالگرد رحلت قیصر امین‌پور بعد از 16 سال.

-فیلمی را میدیدم از قیصر با صدای خودش که این شعر زیبا و عجیب را دکلمه میکرد.... چقدر مناسبت‌ها با هم هماهنگ هستند...! آن سال در همان روزها، سریال "مدار صفر درجه" هم داشت پخش میشد... مثل الان که داره دوباره بازپخش میشود...!

= این همان شعر است؛ باز هم از کتاب "دستور زبان عشق" :

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟!

می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد،

خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد...!

.

خدایش رحمت کند...

سعید جرّاحی 8/آبان/1402


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: دلنوشته, تک گویی, خاطره
[ سه شنبه نهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 21:3 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عشق حافظ شیراز...

.

* امروز 20 مهرماه، روز بزرگداشت حافظ است.

دوست عزیزی داشتم در دوران دانشجویی، که با حافظ شیرازی خیلی مأنوس بود. گاهی که به کوهنوردی میرفتیم یا در محفل انس و ادبی که داشتیم، این غزل را با هم میخوندیم و هر بار هم نکته‌ای تازه ازش برمیگرفتیم.

گاهی این غزل را در کلاس برای شاگردانم میخوانم؛ مخصوصاً دو تا از ابیات خاصّش را...

.

آن یار کزو خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچــاره ندانســت که یــارش سفــری بــود

تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
تا بود فلک، شیوهٔ او پرده‌دری بود

منظورِ خردمندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوهٔ صاحب‌نظری بود

از چنگِ مَنَش اختر بَدمِهر به دَر بُرد
آری چه کنم؟ دولتِ دورِ قمری بود

اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود...

خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود

خود را بکُش ای بلبل از این رشک که گُل را
با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه‌گری بود!

هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود...

.

20 مهرماه/ روز بزرگداشت حافظ

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: خاطره
[ پنجشنبه بیستم مهر ۱۴۰۲ ] [ 17:6 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عشق شهریاران...

.

ای که از کِلک هنر، نقش دل‌انگیز خدایی /

حیف باشد مَهِ من کاین همه از مهر جدایی...
.

دیروز روز ادب فارسی بود.

2) امروز تدوین کتاب جدیدم به پایان رسید و آمادۀ تحویل به انتشارات.

ایّام تابستان، شبانه‌روز داشتم مینوشتم و ویرایش میکردم.

یک رمان واقعی، یا زمینۀ انتقادی و طنز و جدّ و اندکی عشق!

امیدوارم بابت چند عبارت، و یک فصل خیلی مهمّی که داره، مشکلی برای مجوّز آن پیش نیاد...

.

1) الان دارم ترانه‌ای گوش میکنم با همین مطلع شعر بالا.

خواستم ماجرایی را تعریف کنم که چند سال پیش برایم اتّفاق افتاد؛

ولی فعلاً این بیت را از شهریار شعر فارسی میذارم،

و ماجرایی که برمیگردد به عشق او را، وعده میدم که در آینده‌ای نزدیک در آن کتاب بخوانید...

+ بالأخره آماده شد و رفت برای چاپ.

.

سعید جرّاحی - 27شهریور 1402

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: سرباز فراری، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 23:56 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

هرگز از گردش ایّام، دل‌آزرده مباش!

بامدادی‌ست پیِ هر شبِ تاری... آری!

.

علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبایی
.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: زندگی
[ جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ ] [ 21:8 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عاشقم بر همه عالم...

.

امروز داشتم برنامه "پنج دری" را می‌دیدم؛

از شبکه مستطاب چهار.

این شعر سعدی را بارها خونده بودم، حتّی در کلاس و در پاسخ برخی سؤالات، ولی این شعر در این برنامه جوری توسّط یک خواننده خونده شد که معنایی فراتر از آنچه تا حالا می‌خوندم، گرفتم... مخصوصآ بیت دوّم :

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد؟
ساقیا باده بده، شادیِ آن کاین غم از اوست...

سعدی

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
[ جمعه دوازدهم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 8:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دل باختن...

.

ما برای با تو بودن، عمر خود را باختیم

بد نبود ای‌دوست گاهی هم تو دل می‌باختی...!

فاضل نظری

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ شنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 10:16 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

بیتی تکان‌دهنده از پروین اعتصامی

.

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: خیانت
[ دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 10:16 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

باز می‌پرسم از آن مسئلۀ دوری و عشق/

و ظهور تو جواب همۀ مسأله‌هاست

بی‌قرار تواَم‌ و در دلِ تنگم گِله‌هاست/

آه! بی‌تاب‌شدن، عادتِ کم‌حوصله‌هاست...!

فاضل نظری

.


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 7:40 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

امشب...

و خاطره‌ای از آن آهنگ محزون...

.

دوران خدمت، در ایّام آموزش سربازی، هر گُردان و گروهانی که بود، موقع رژه یک آهنگ و نوایی را همخوانی میکردند.

اگر یادتان باشد، در پست‌های قبلیِ "خاطرات سربازی" گفتم که گروهان ما، همگی جزء آموزش تکمیلی، و همه با سنّ و سال بالاتر از مابقی سربازان پادگان بودیم.

یادم است آهنگی که برای تمرین رِژه انتخاب کرده بودیم، به نوعی متفاوت بود، و حسّ خاصّی به بچّه‌ها میداد...

.

- آهنگ گروهان ما این بود:

"آی مردم! آی مردم! علی از دنیاتون سیره

آی مردم! آی مردم! علی بی زهرا می‌میره..."

.

👇
فیلم کوتاه این آهنگ زیبا و محزون... 👇

👇

.

به کلمات و عبارات این شعر زیبا دقّت کنید...

..

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
برچسب‌ها: خاطرات سربازی, حضرت زهرا
[ دوشنبه پنجم دی ۱۴۰۱ ] [ 18:14 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتی، یا جمله‌ای، یا نکته‌ای...!

.

روی نکته‌ای که میگویم، فکر کنید:

بعضی از آدم‌ها ممکن است جمله‌ای را در ذهن داشته باشند که برایشان خیلی خاصّ است!

جمله‌ای یا ضرب‌المثلی، یا بیت شعری...

من امّا این شعر مولانا، یکی از عجیب‌ترین و خاصّ‌‌ترین جملات زندگی‌ام بوده است.

مخصوصا یکی از ابیاتش را که همیشه در مواقع خاصّ، زمزمه میکنم...

.

آن بخت، که را باشد، کآيد به لب جویی/
تا آب خورَد از جو، خود عکس قمر يابد!

يعقوب‌صفت کی بود کز پيرهن يوسف /
او بوی پسر جويد، خود نور بصر يابد!

يا تشنه چو اعرابی در چه فکند دلوی
در دلو نگارينی چون تنگ شکر يابد...!

يا موسی آتش جو، کآرد به درختی رو/
آيد که برد آتش صد صبح و سحر يابد!

در خانه جهد عيسي تا وارهد از دشمن/
از خانه سوی گردون ناگاه گذر يابد!

يا چون پسر ادهم راند به سوی آهو /
تا صيد کند آهو خود صيد دگر يابد!

يا چون صدف تشنه بگشاده دهان آيد/
تا قطره به خود گيرد در خويش گهر يابد!

.
مولانا

+ این موقع خاصّ، همین چند شب پیش اتّفاق افتاد...!

نوشتم تا بماند!


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: تک گویی, خاطره
[ پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ ] [ 19:16 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

مولانا چه بود؛ و چه شد...؟

.

* امروز، 8 مهرماه، روز بزرگداشت مولانا است.

"مولانا جلال‌الدّين از شاعران بزرگ زبان فارسي است كه شناخت همه جانبۀ آثار او، هم از نظر شعر فارسي و هم از نظر عرفان اسلامي اهمـّيـّت دارد.

مولانا را همه مي‌شناسيم و نيازي به معرّفي او نيست.

ابتدا واعظي بي‌روح بود و مدرّس مدرسۀ علم؛ سجّاده‌نشين باوقار و شيخي زيرک و مُرده‌اي گريان بود و شمعِ جمع.

امّا وقتي شَعشعۀ «شمس» بدو تابيدن گرفت، زنده‌اي خندان و يوسفي يوسف‌زا و آفتابي بي‌سايه و عاشقي پرّان شد؛ و وقتي خود، وارد عرصه‌اي شد که کران نداشت، چراغي فراروي آيندگان افروخت تا آن‌‌ها را نيز با خود همراه کند؛ ...و مثنوي‌اش، شعاعي از آن نور است..."

گریه بُدم، خنده شدم؛ مُرده بُدم، زنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم...

.


منبع: کتاب "انسان در عرفان"، صفحه 13
سعید جرّاحی

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱ ] [ 17:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این شعر عاشقانه

از شهریار

.

به مناسبت روز ادب فارسی

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 10:10 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تقصیر آیینه نیست!

.

آیینه را ببخش که با راستگویی‌اش /

آزرده کرده خاطرِ عالیجناب را ...!

.

فاضل نظری

+ به عکسی که برای این شعر گذاشتم دقّت کنید !

.


موضوعات مرتبط: شعر
[ دوشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 19:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چند نکته دربارۀ ترانه صیّـاد

شاهکار علیرضا افتخاری

تمیدانم چرا ؟!

ولی یه مدّتیست که مداوماً "ترانۀ صیّاد" را گوش میکنم؛ شاید روزی 77 بار !

شاهکار "علیرضا افتخاری و پرفروش‌ترین ترانۀ دهه 80.

همراه با موسیقی عالی، هارمونی بی‌نظیر، و شعر فوق‌العاده...

با این بیت شروع میشود که:

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم/ ای طُرفه نگارم!

از دوری صیّاد، دِگر تاب ندارم/ رفته‌ست قرارم...

... و چه تشبیه قشنگی!

دانلود ترانۀ صیّاد - علیرضا افتخاری

سعید جرّاحی / دبیر ادبیّات

1401/3/20

ادامۀ تحلیل ترانه، در قسمت ادامه مطلب.. 👇

رمز :

"همان که موسیقی صدایش، خوش‌تر ز هر ترانه!"


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، حقوقی، موسیقی
برچسب‌ها: عاشقانه ها
ادامه مطلب
[ جمعه بیستم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 23:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خاطره‌ای از  دوست،  افتاد به ذهنم

 

چو  گل‌دانِ خالی،  لب پنجره

                       پر  از خاطراتِ تَرَک ‌خورده‌ایم...

قیصر امین‌پور


موضوعات مرتبط: شعر
[ پنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 22:1 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

گِرِه زندگی

 

گِره ز دل بگشا و  از سپهر یاد مکن

                  که فکر هیچ مهندس، چنین گِره نگشاد...

 

= گرهِ زندگی‌تون را  فقط خدا  باز میکند؛

               تلاش کنید؛  و  از خودش هم  بخواهید...

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: زندگی
[ شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 23:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

طلا هستیم یا مس؟

 

تا حالا چند بار  فیلم سینمایی "طلا و  مس" را دیده‌ام.

و همیشه برام سؤال بود که کارگردان چرا این اسم را  برای فیلمش انتخاب کرده؟!

امشب برای چندمین بار فیلم را دیدم.

و  تازه امشب، اواخر فیلم، متوجّه عمق ماجرا شدم!

 

+ کاش همه‌مون بتونیم آخر عمرمون، زَر  شویم...

به قول حافظ:

     دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

                     تا کیمیای عشق بیابیّ و زر شوی...

 

سعید جرّاحی  28/1/1401


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: تک گویی, سینما, عاشقانه ها
[ یکشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 22:12 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی، یک شاهکار ادبی است...

 

امروز در کلاس، و  گاهی در جلسات قبلی، سخن از طنز شد و میشد؛

و  کار به برنامۀ فاخر "قند پهلو"، و  یکی از بخش‌های زیبایش یعنی "نقیضه‌پردازی" کشید.

حتّی در امتحان امروز،  سؤال خارج از کتاب هم از همین مبحث آمد.

 

قرار شد شعر زیبایی از نقیضه‌پردازی را  بذارم در وبلاگ انجمن ادبی جلال آل احمد.

 

تعریف نقیضه پردازی:

به‌طور خلاصه، تقلید از یکی از اشعار معروف، و عوض کردن برخی کلمات و عبارات آن به طنز.

بُسحاق اَطعمه:

یکی از طنزپردازان قدیم، شاعری است به نام ابواسحاق حلّاج شیرازی- مشهور به شیخ اَطعمه- که در دهه‌های انتهایی قرن هشتم و دهه‌های ابتدایی قرن نهم می‌زیست.

او در شعرش، "بُسحاق" تخلّص می‌کرد که مخفّف ابو اسحاق است.

و چون در شعرهایش به توصیف انواع غذاها و  خوراکی‌ها  می‌پرداخت، لقب "اطعمَه" به او داده بودند.

 

گفتیم نقیضه‌پردازی یعنی تقلید طنز از یک شعر معروف.

 

  * مثلاً سعدی این شعر را سروده که :

گُلی خوش‌بوی در حمام  روزی،
فتاد از دست محبوبی به دستم

به او گفتم که مُشکی یا عَبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم...

بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدّتی با گُل نشستم

کمال هم‌نشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم...

 

 ** امّا نقیضۀ  بُسحاق اطعمه با کمک خوراکی‌ها:

صباحی در دکانی شیردانی
رسید از دست کیپایی به دستم

بدو گفتم که بریانی یا کبایی؟
که از بوی دلاویز  تو مستم

بگفتا پاره‌ای اِشکنبَه بودم
ولیکن با برنج و نان نشستم

کمال هم‌نشین در من اثر کرد
وگرنه آن کمینم من که هستم.

 

 

گردآوری: سعید جرّاحی 24/1/1401


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ چهارشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 23:13 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دل‌نوشتۀ مولانا:

 

هر لحظه که تسلیمم، در کارگهِ  تقدیر،
 آرام‌تر  از  آهو،  بی‌باک‌تر  از  شیرم

هر لحظه که می‌کوشم،  [که] در کار کنم تدبیر،
 رنج از پیِ رنج آید،  زنجیر  پیِ زنجیـر...

 

+ چون الان دارم حسّ میکنم، پس میتونم با قاطعیّت بگم که:

بهترین احساس برای آدم، 

اون‌موقعی است که وجدان آدم که راحت باشه...

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: زندگی, دلنوشته
[ چهارشنبه دهم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 11:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

اینگونه است محبوبم!

 

     - "نزار قبانی" یه شعری داره که میگه:

  «الی حبیبَتی فی رأس السّنة» :

  به محبوبم در آغاز سال.

          - بعدش ادامه میده که:

  در آغاز سال، اتّفاق خاصّی نمیفته؛ فقط دوست‌داشتنت را از سالی به سال دیگه می‌برم؛

  و عطرت را؛  و  صدایت را؛ 

  و  آدم‌ها  تو را  می‌بینند که می‌غَلتی در صدایم، و زیر پوست تنم جا خوش‌کرده‌ای.

 + چه خوب،  که تو  محبوب منی...

 

نزار قبانی/ شاعر اهل سوریّه/ قرن 20

گردآوری: سعید جرّاحی 2/1/401


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه دوم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 13:44 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

 

غزل معروف استاد شهریار ،

با دستخطّ خود ایشان 

در وصف امیرالمؤمنین، حضرت علی (ع)

 

 


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
برچسب‌ها: امام علی
[ دوشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 22:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یارِ  ما این دارد  و  "آن" نیز هم...

 

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست...

کلمۀ "آن"، میتونه ایهام داشته باشه؛ یعنی دو معنا:

1- آن: ضمیر اشاره    2- آن: لطیفۀ عشق و عرفان

کلمۀ "آن" ، یکی از واژه‌های رِندانه و  قلندرانه در ادبیّات فارسی است که به هیچ زبانی ترجمه نمیشود!

هر آن‌چه خوبی است، در این کلمه نهفته است!

وقتی شاعر میگه: "... آنِ منی، بی‌تو به سر نمیشود"

یعنی هم آب حیات من هستی، هم پاک و زلال هستی، بدون هیچ آلودگی روحی...

و  هم اینکه من بدون تو، نمیتونم زنده باشم...

 

... و زیباترین توصیف از "آنِ معشوق" را  حافظ گفته که:

 دردم از یار است و درمان نیز هم / 

دل فدای او شد و جان نیز هم

 این که می‌گویند "آن" خوش‌تر ز حسن / 

یار ما این دارد و "آن" نیز هم...

 

 

سخنان استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
برنامۀ مستطاب "معرفت" / شبکه 4- شبکۀ فرهیختگان

گردآوری: سعید جرّاحی 24/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فلسفه، شعر
برچسب‌ها: برنامه معرفت, عاشقانه ها
[ پنجشنبه سی ام دی ۱۴۰۰ ] [ 18:26 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتی از  صبوریِ غربت!

 

  سعدی نمیدونم در چه حالی، ولی اینگونه سرود که:

  نه مرا طاقت غربت، نه تو را  خاطر قربت

            دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم!
 

  خواستم بگم که اون دو کلمه،

علاوه بر اینکه تضادّ دارند، جناس اختلافی هم دارند؛  همین!

 

سعید جرّاحی 10/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه دهم دی ۱۴۰۰ ] [ 22:59 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سبک هندی،

و  این بیت زیبا و  نازک‌اندیشانه

 

سبک هندی، سرشار از ظرفات‌های شعری است.

گاهی حتّی به دقّت خیلی بالایی نیاز دارد، تا بشود بیتی را  معنا کرد.

شعرایی مثل "صائب تبریزی، بیدل دِهلَوی، طالب آملی" بهترین اشعار سبک هندی را  سروده‌اند.

در قرن‌های 10 تا 12 هجری.

این بیت زیبا را  ملاحظه کنید؛ از بیدل دهلوی:

از مَآل جست‌و‌جوهای نفس آگه نی‌ام

این‌قدر دانم که سیر شعله تا خاکستر است...!

 

شاید این بیت را باید  بارها و بارها خواند... تا  بشود معنایش را  فهمید!

و  این، خاصیّت سبک هندی و  نازک‌اندیشی‌های آن است...

سعید جرّاحی 4/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ شنبه چهارم دی ۱۴۰۰ ] [ 21:49 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

کینۀ عاشق، حرام است!

 

-در مذهب عاشق، اثر کینه   حرام است حرام /

       در کیش صفا،  لکّه به آیینه حرام است حرام

-در مذهب ما، گر همه اَنوارِ قلوب است /

       یک نکته به جز داغ تو در سینه، حرام است حرام

-با یاد نگاهت به طَرب‌خوانی رِندان/

       جز باده‌کشی در شب آدینه، حرام است حرام...

 

شب جمعه 18 آذر 1400

نوشتم؛ بماند به یادگار...


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ پنجشنبه هجدهم آذر ۱۴۰۰ ] [ 17:5 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

پاییزِ اخوان، آری/

پاییز ابتهاج، نـه!

پاییز، محکم است و با صلابت؛ مثل قطارِ در حرکت...

پاییز، آرام است و باوقار.

- امّا پاییز، مثل هوشنگ ابتهاج نیست!

هوشنگ ابتهاجی که من دیدمش، خیلی جلف و سبُک است!

-پاییز باید محکم باشد، و سنگین!

مثل اخوان ثالث!

همان اخوانی که گفت:

باغ بی‌برگی، کِه میگوید که زیبا نیست...؟؟؟!!

داستان از ميوه‌های سر به گردون‌ساي اينک خُفته در تابوتِ پستِ خاک می‌گويد!

باغ بی‌برگی،

خنده‌اش خونی‌ست اشک‌آميز.

جاودان بر اسبِ يال‌افشانِ زردش می‌چمَد در آن؛

پادشاه فصل‌ها، پاييز...

سعید جرّاحی 14/ آذر /1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: قطار, دلنوشته
[ یکشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۰ ] [ 14:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعری که تشنه‌ای را سیراب می‌کند...

 

بعضی وقت‌ها ممکنه پیش بیاد که یک شعر، تمام زندگی انسان را نشان دهد!

خودم خاطره‌های خوبی از این شعر زیبای مولوی دارم؛ با  تمام وجودم...

 

  -آن بَخت کِه را باشد، کآیَد به لبِ جویی/

                تا آب خورَد از جو، خودْ عکسِ قَمَر یابَد؟

  -یا تشنه چو اَعْرابی، در چَهْ فِکَنَد دَلْوی/

                در دَلْو،  نِگارینی چون تَنْگِ شِکَر یابَد

  -یا موسیِ آتش‌جو، کآرَد به درختی رو /

                آید که بَرَد آتش، صد صُبح و سَحَر یابَد

  -در خانه جَهَد عیسی، تا وارَهَد از دشمن /

                 از خانه سویِ گَردون ناگاه گُذَر یابَد

  -یا هَمچو سُلَیمانی، بِشْکافَد ماهی را /

               اَنْدَر شِکَمِ ماهی آن خاتَم زَر یابَد

 

مـولانا

دقیقاً  10 / آذر / 1400


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خاطره
[ چهارشنبه دهم آذر ۱۴۰۰ ] [ 0:1 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شیرینی فراق

 

شیرینیِ فراق،  کم از شور وصل نیست/

                 گر عشق، مقصد است، خوشا لذّت مسیر...

👤 فاضل نظری


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۰ ] [ 22:28 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

زدن سنگ به شاخه‌ای

 

خدا کند که کسی،

   سنگ نزند به شاخه‌ای،

       برای چیدن گلی،

           برای هدیه به دیگری...!

 

سعید جرّاحی / سحرگاه 29/3/1400


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: دلنوشته, خیانت
[ شنبه بیست و نهم خرداد ۱۴۰۰ ] [ 3:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

فقط تــــو ...

 

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست...
گوش کن "نبض دلم" زمزمه‌اش با تو  یکیست...

جز من، اگرت عاشق و  شیداست، بگو
ور میل دلت به جانب ماست، بگو...

ور هیچ مرا در دل تو جاست، بگو
گر هست بگو،   نیست بگو،   راست بگو!

مولانا

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ دوشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۰ ] [ 14:5 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بعد  از  آن ...

بعدِ من،  تنها نخواهی ماند؛  امّا بعدِ تو

بر منِ تنها نمی‌دانی چه‌ها خواهد گذشت...

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه نهم خرداد ۱۴۰۰ ] [ 9:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بارانی به وسعت دو جغرافیا !

 

امشب، آسمان هم ابری بود و  عیدی خوبی به دلِ دلشدگان داد...

بارش باران لطیف، و  هوسِ شادِ قدم در دلِ غمدیدۀ کوچه،

همان کوچه که صد تاب  به زلفِ شکن‌اندر شکنش داشت...

 

چند ماه بیش ندارد عمر؛

ولی راست بخواهی،  عمر دلتنگی او،

بیشتر از عمر یک خاطرۀ نغزِ  به‌جا مانده به دلِ آن دو غزالِ مهجور  ز هم بود...

سالهاست که این دل، با غم این خفتۀ آوارۀ کوچیده، به بغض است،

... و  نمیگوید هیچ!!

 

 

سعید جرّاحی / در همین باران!

23/2/1400


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, دلنوشته, باران
[ پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 23:8 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دوست‌داشتنِ اینجوری!

 

اوّلاً: «دوستت دارم!»

ثانیاً: «هر آن‌چه بین‌مان رخ داد،  اوّلی را  از یاد نبر ...»

 

"محمود درویش" /  شاعر مشهور فلسطینی


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 1:11 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

آخرِ غربتِ دنیا

 

اون‌روزا، قدیم قدیما  یه شعری بود که میگفت:

آخرِ غربتِ دنیاست مگه نه؟ / 

 اوّلِ دوراهی،  آشنا شدن...!

 

اینجا شاعر، کلمات "دو  و اوّل و آخر" را به صورت تناسب در یک عبارت کنار هم آورده!

و کلمات "غربت و آشنا" را به صورت متضادّ!


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 0:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یوسف پاک 

 

بی‌گناهی، کم گناهی نیست در دیوان عشق

              یوسف از  دامانِ پاکِ خود  به زندان می‌شود...!

 

صائب تبریزی


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ دوشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 23:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تو  منظور  منی...

 

دل و جانم به تو مشغول، و نظر در چپ و راست!

تا ندانند حریفان...  که تو  منظور منی...!

 

سعدی

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه سوم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 0:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعری عجیب از حافظ!

 

در بزم دور، یک دو  قَدَح درکش و  برو

                            یعنی طمع مدار  وصالِ دوام را...!!

 

حافظ


موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، شعر
[ جمعه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۹ ] [ 9:59 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عطرِ  یارِ غایب...

 

- نظرتون دربارۀ این 3 بیت زیبا چیه؟

 

ای صبا! نَکهَتی از خاکِ رهِ یار بیار
ببـَر  اندوهِ دل و  مژدۀ دلدار  بیار

نکته‌ای روح‌فزا  از دهَنِ دوست بگو
نامه‌ای خوش‌خبر  از عالم اَسرار  بیار

تا معطّر کنم از  لطف نسیم تو  مَشام
شمّه‌ای از  نَفَحاتِ نفَسِ یار  بیار...

حافظ
 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 12:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یاران عزیزتر  از  جان!

 

دِلا !  یاران سه قِسم‌اند، گر بدانی:
"زبانی‌اند و  نانی‌اند و  جانی!"

به "نانی"، نان بده، از در برانش!
محبّت کن به یارانِ "زبانی"

ولیکن "یارِ جانی" را  نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی...

 

مولانا 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 22:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

گُلی که  زود می‌میرد...!

 

گلی که امروز می خندد /  فردا  می‌پژمرد

تمام آنچه آرزوی ماندنش داریم

وسوسه می‌کند،‌ بعد می‌رود...

خوشی این دنیا چیست؟

آ‌ذرخشی که تمسخر شب است،

می‌درخشد؛ و  زود  می‌میرد...

 

شعر:  "پرسی بیش شلی"

 


موضوعات مرتبط: شعر
[ چهارشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 22:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعر  هایکو

(در  ادبیّات ژاپن)

 

«هایکو »، -آن‌طور که در تعریفش نوشتند- کوتاه‌ترین نوع شعر در جهان است که توسّط  ادبیّات ژاپن به ادبیّات جهان معرّفی شده است.

هرچند بنده خودم تا الآن هرگز نتونستم با این نوع شعر، ارتباط برقرار کنم!

دلیلش را هم نمیدونم!

شاید چون اینگونه متن یا شعر، اوّلاً فقط در ژاپن نیست و در کشورهای دیگر از جمله در ایران خودمون هم دیده میشه، پس حرف جدید نیست؛

ثانیاً و مهمّتر اینکه  اتّفاق خاصّی در این شعر نیفتاده، جز اینکه خیلی خیلی کوتاه شده!

 

هایکو شعری است 17 هجایی که در سه سطر نوشته میشه!

 سطر اوّل و سوّم هر کدام 5 هجا و سطر دوّمش 7هجا دارند!

ببینید؛ اصولاً یک اصل مالایلزم!!

خب اگر من خواستم به جای 17 هجا، مثلا 16 هجا بگم، یا مثلاً کلماتم بیشتر شد؛ و شد 18 هجا، آیا دیگه شعرم "هایکو" نیست؟؟!

 

مشخّصات دیگر هایکو  اینه که  نه وزن دارد و نه قافیه؛ 

و آرایه های کلامی در آن به ندرت به کار می‌رود.

خب این ویژگی هم، در ادبیّات خیلی از کشورها هست که شعرشون فاقد وزن و قافیه و آرایه باشه!

ضمن اینکه اگر سخنی از آرایه‌ها خالی بشه، خشک و بی‌روح میشه و چه بسا آمیخته با خشونت هم بشه!

 

امروزه هایکو سُرایان سراسر جهان دارای انجمن‌های خاصّ در سطح محلّی و ملّی و بین المللی هستند؛

و با برگزاری همایشها و سمینارهای دوره‌ای و یا از طریق سایت‌های اینترنتی، به تبادل نظر در مورد هایکوهای خودشون میپردازند.

کاری که متأسّفانه در ادبیّاتا ما - با انهمه تنوّع شعری- کمتر دیده میشود...

 

نمونه‌ای از  یک هایکوی ژاپنی:


گرد یک دریاچه
سپیده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی

(شاعر: «تسودا کی یو کو»)

 

سعید جرّاحی 23/10/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: ژاپن
[ سه شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۹ ] [ 16:48 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

قطار

مرگ قـو

 

شنیدم كه چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شبِ مرگ، تنها نشیند به موجی
روَد گوشه‌ای دور،  و تنها بمیرد

در آن گوشه، چندان غزل خوانَد آن شب
كه خود در ميان غزل‌ها بمیرد...

گروهی بر آنند كاین مرغ شیدا
كجا عاشقی كرد؛ آنجا بمیرد !

شب مرگ از بيم،  آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نكته گیرم كه باور نكردم
ندیدم كه قویی به صحرا بمیرد !

چو روزی از آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی،  آغوش واكن
كه می‌خواهد این قوی زیبا  بمیرد...

 

(دکتر حمیدی شیرازی)


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ ] [ 11:25 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دانلود ترانه‌ای  در حال و  هوای 77/7/7

 

امروز 99/9/9 بود؛ یادآور  روز خاصّ  77/7/7  .

یه ترانه‌ای بود که اون‌روزها  تازه بر سر زبان‌ها افتاده بود؛

در حال و  هوای پاییز، و  به شدّت با بوی آذرماه...!

با شعر  "میرزا حبیب خراسانی"؛ و با صدای زیبای "محمّد اصفهانی".

 

دم غروب، بعد از خستگی کلاس، آلبوم ترانه‌ها را میگشتم که یکی را گوش کنم،

به این ترانه رسیدم! کاملاً تصادفی.

 در آستانۀ روز 10 آذر !

 

از داغ غمت، هر کــه دلش سوختنی نیست
از شمع رُخَت محفلش افروختنی نیست

در طوف حریمش ز  فنا جامــۀ اِحرام
کردیم کــه این جامــه بــه تن، دوختنی نیست

گِرد آمده از نیستی، این مزرعــه را  بـرگ
ای برق! مَزن، خرمن ما سوختنی نیست!

گوینـد کــه در خانــۀ دل، هست چـراغـی
افــروختــه، کاندر حـرم افروختنی نیست...

یک دانــۀ اشک است روان بـر  رخ زرّین
سیم و زر ما  شُکر کــه اندوختنی نیست...

شاعر:  میرزا حبیب خراسانی

 

👇👇

دانلود ترانه حسرت با صدای محمّد اصفهانی

 

 

 

سعید جرّاحی 9/ آذر /99


موضوعات مرتبط: شعر، موسیقی
برچسب‌ها: آذرماه, خاطره
[ یکشنبه نهم آذر ۱۳۹۹ ] [ 21:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

حرفِ دلِ  بعضی روزهای  بعضی آدم‌ها !

 

 

   چند سال پیش، زمانی که پای ثابت برنامۀ شبانگاهی رادیوپیام، و  رادیوشب بودم،

یه شعر فوق‌العاده از قیصر شعر ایران (قیصر امین‌پور) شنیدم؛ با صدای ساعد باقری.

آنان که میدانند، میدانند ...!

 

اون شعر فوق‌العاده را  گذاشتم به موقعش بذارم.

دیروز یه شعر زیبای دیگه از قیصر شنیدم.

این شعر را  الان براتون آماده کردم،

 

که در قسمت  "ادامه مطلب" ببنید:

 

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: دلنوشته
ادامه مطلب
[ جمعه شانزدهم آبان ۱۳۹۹ ] [ 22:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یاری کن.. که به یاران رسانی‌ام...

 

از زندگانی‌ام  گِله دارد جوانی‌ام
شرمندۀ جوانی  از این زندگانی‌ام


دارم هوای صحبتِ یـارانِ رفته را
یاری کن ای اجل! که به یـاران رسانی‌ام...

شهریار


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۹ ] [ 21:41 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

حسین، کوفی پیمان شکن نمیخواهد
حسین، سینه زنه راهزن نمیخواهد

حسین،  راز مرامش شناختن هنر است
حسین دیگری از  نو نساختن هنر است ...

بزرگ‌فلسفۀ قتل شاه دین  این است
که مرگ سرخ، به از زندگی ننگین است ...


- سعید بیابانکی -


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
برچسب‌ها: امام حسین
[ جمعه هفتم شهریور ۱۳۹۹ ] [ 17:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تو  این جان عاشق به من داده‌ای...


خدایا ببین غرق در اشک و  آهم / غریقی نشسته به موج نگاهم

ببین در دل شب، نشان از تو جویم / هوای تو دارم سخن با تو گویم

تو  این جان عاشق به من داده‌ای / دلی چون شقایق به من داده‌ای

بیادت همه شب دل من خـدایــا /  در این سینۀ خسته چون نِی بنالم

نیســـتان جـانم به بانگ جرس‌ها /  به خون خفته اکنون که تا کِی بنالم

خـــدایا من این بار سنــگین غـــم را  /  به عشق تو  بر دوش جان میگذارم

من آن مرغ سرگشتۀ شب‌نـوازم  /  که در باغ هسـتی،  نوای تو دارم

 

تو  این جان عاشق به من داده‌ای

دلی چون شقایق به من داده‌ای...

 

(؟)

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ چهارشنبه یکم مرداد ۱۳۹۹ ] [ 22:20 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

فارغ از  همهمۀ دنیایی...

 

روزگارم این است:

دلخوشم با غزلی، تـکـّۀ نـانـی؛

جملۀ کوتاهی یا  به شعر نابـی

و  اگر باز بپرسی، گویم:

دلخوشم بـا نفسی

حبّۀ قندی، چایی

صحبت اهـل دلـی

فارغ از همهمۀ دنیایی...

 

سهراب سپهری

👇 پست بعد 👇

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: دلنوشته
[ دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۹ ] [ 23:46 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چون تو  در  عالم نباشد...

 

امشب قرصِ کاملِ ماه را  که دیدم، به یاد این شعر سعدی افتادم:

تو را  نادیدنِ ما غم نباشد
که در خِیلت، بِه از ما کم نباشد

من از دست تو  در عالم نَهَم روی
ولیکن چون تو  در عالَم نباشد...

(سعدی)


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, تک گویی
[ شنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۹ ] [ 21:46 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

مخواه از  من!

نه طاقتی؛ نه قوّتی؛ نه قدرتی...!

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کَشَم؟

به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟/

نه قوّتی که توانم کناره‌جستن از او

نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم/

نه دست صبر که در آستین عقل برم

نه پای عقل که در دامن قرار کشم/

چو  می‌توان به صبوری   کشید جورِ  عَدو

چرا صبور نباشم که  جورِ  یـار  کشم...

(سعدی)


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۹ ] [ 17:56 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سال ها میگذرد، حادثه ها  می‌آید...

 

می‌دونید  شاعر این بیت  کیه؟

سالها میگذرد، حادثه‌ها  می‌آید

انتظارِ  فرج از  نیمۀ خرداد  کَـشم...

 

امروز، نیمۀ خرداد است؛

این بیت  در  نیمۀ خرداد سال‌ها قبل، یعنی سال 1342 سروده شد.

زمانی که رژیم شاه پهلوی، مردم را در میدان ژالۀ تهران، به خاک و خون کشید.

شاعر این شعر،  غصّه‌دارِ مردم بود؛

و  از  خداوند میخواست که فرج و ظهور امام زمان را برساند...

 

سالها گذشت؛

و  شاعر اون بیت بالا،  دقیقاً در آستانۀ نیمۀ خرداد عروج کرد؛ یعنی 14 خرداد سال 68.

+ شاعر این بیت، امام خمینی است.

 

سعید جرّاحی 15/خرداد/99


موضوعات مرتبط: سیاسی، شعر، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی
[ پنجشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۹ ] [ 12:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

زندگی گاوی؟   یا زندگی انسانی ؟؟

 

یادتونه چند روز  پیش، یه پستی گذاشتیم که نگاه یه جوان غربی به زندگی را بیان میکرد؟

حالا  طرز نگاه یک جوان شرقی، و البتّه مسلمان ایرانی را  هم به زندگی بخوانیم...

 

هر دو  در  قسمت ادامه مطلب..  👇👇  

 

 


موضوعات مرتبط: شعر، اجتماعی
برچسب‌ها: زندگی, غربزدگی
ادامه مطلب
[ سه شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 22:12 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ایهام و کنایه و ظرافت این بیت را دریابید...

ماه مبارک...

حلول ماه مبارک رمضان، مبارک...


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, رمضان
[ جمعه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 18:41 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بوی بارون، بوی تو ...

 

بوی عیدی بوی تو، بوی کاغذ رنگی…
بوی تند تپش قلب من از دیدن تو
بوی عطرِ با تو رفتن، توی یک خونۀ نــو
به اینا حواسمو جمع میکنم! با اینا عشقمو محکم میکنم…

شدّت اومدنت تو فکر من!
وحشت از رفتنِ تو حتّی یه لحظه؛ که میخوای بری تو فکر!
فکر یک هدیۀ جالب؛ که بگیرم واسه تو…
صدای کفش تو وقتی که میای، توی قلب من قدم میزنی عاشقونه اونجور که میخوای!
بوی گلِ سلام تو که پر میگیره تو فضا…

به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو محکم میکنم
لذّت قدم زدن با تو توی پیاده‌رو
هوا بارونیه زیر چتر عشقِ من و تو
عشق تو بارونِ تنده! داره میشوره منو!
به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو  محکم میکنم

بوی قهوه؛ بوی عکس!
دوتا فنجون برعکس!
اشتیاق دیدن عکس ما دوتا تو  یه قاب…
یا تماشای تو؛ اون لحظه که میری توی خواب…
به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو محکم میکنم

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: باران, دلنوشته, عاشقانه ها
[ شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ ] [ 22:24 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

غیر  از علی(ع) واژۀ بهتر نداشته...

عید میلاد امیرالمؤمنین(ع) و  روز  پدر، مبارک

 

مولای ما نمونۀ دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و  برابر نداشته است

 

وقت طواف، دور حرم  فکر میکنم

این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته است

 

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه‌ای برای پیمبر نداشته است

 

سوگند میخورم که نبی(ص) شهر علم بود

شهری که جز علی(ع) درِ دیگر نداشته است

 

طوری ز  چارچوب، در قلعه  کنده است

انگار قلعه، هیچ زمان در نداشته است!

 

یا غیر "لافتی" صفتی در خورَش نبود

یا جبرئیل   واژۀ بهتر نداشته است...

 

سیّد حمیدرضا برقعی


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
[ شنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۸ ] [ 20:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

حکایت قرن بیستم؛ قرن شور  و  شرّ !

 

نه کلامی ز همزبانی‌ها / نه نشانی ز  مهربانی‌ها

کس ندارد، به مهرِ کس پیوند/ شهرِ دل‌ها، به سوگِ یک لبخند

واژگون کردی، ای قرنِ بی‌باور ! / قرنِ جنگ و جهل، ای قرنِ شور و شـرّ !

در بلوغِ فصلِ سختِ آهن و  دود / حرصِ دنیا، حسرتِ سود، آدمی را کرده نابود

بنگــر ای معبـود! /  در غریب‌ستانِ این قرنِ شب آلود

طاقتِ دلها بفرســود / جلوه کن خورشیـدِ موعود، خورشیــدِ موعــود

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
[ شنبه دهم اسفند ۱۳۹۸ ] [ 22:21 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

آزادی ...

 

آن زمان که بنهادم  سر  به پای آزادی،
دست خود  ز جان  شُستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم  دامن وصالش را
می‌دَوَم به پای سر،  در قفای آزادی...

 


 فرّخی یزدی       

(همان شاعرِ لب‌دوخته، و  کشته‌شده به دست رضاشاه!)

 


موضوعات مرتبط: شعر، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی
[ جمعه دوم اسفند ۱۳۹۸ ] [ 22:45 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تصاویر شعر  بانگ جرس

 

 کتاب ادبیّات فارسی یازدهم، (درس دهم) با نام  "بانگ جرس"

شعر زیبای آقای حمید سبزواری، و  ماجرای لبنان و فلسطین.

 

تصاویر مربوط به این درس، در  قسمت ادامه مطلب..

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، سیاسی، شعر
برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان
ادامه مطلب
[ دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۸ ] [ 22:11 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

وفادار  و  جفاکار...

 

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها؟ 

زآن سوی او  چندان وفا، زین سوی تو چندین جفا !


زآن سوی او چندان کَرَم، زین سو  خلاف و  بیش و کم 

زآن سوی او  چندان نِعَم،  زین سوی تو  چندین خطا !


زین سوی تو چندین حسد،  چندین خیال و  ظنّ بد 

زآن سوی او چندان کشش، چندان چشش چندان عطا  


چندین چشش از بهرِ  چه؟ تا جان تلخَت خوش شود

چندین کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اولیا ...

 

مولانا


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ چهارشنبه نهم بهمن ۱۳۹۸ ] [ 21:20 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

علی، بی زهرا ...

(علیهمَا السّلام)

 


آی مردم! آی مردم!  علی از دنیاتون سیره

آی مردم! آی مردم! علی بی زهرا میمیره...

 

 آخرِ  کارم رسیده / مرگ دلدارم رسیده

 

آی مردم! آی مردم!  اجر پیغمبر  ادا شد !

آی مردم آی مردم همه هستیم فدا شد...

 

 


موضوعات مرتبط: دینی، شعر
[ چهارشنبه نهم بهمن ۱۳۹۸ ] [ 7:28 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تو  مال  منی...

 

بارون نیست؛ ولی امشب بوی بارون هست!

این شعر زیبا   تقدیم به همۀ باران‌دوستان:

 

وقتی میگویم تو  مال منی،

نه اینکه هدفم گرفتنِ تو در حصار باشد !  نه!

امّا نمیدانم چرا دلم میخواهد که تو را  مال خودم بدانم...

درست مانند اتاقم که مال من است/ درست مانند تختم؛

مانند گوشی/ مانند لپ تاپم...

نه اینکه هدفم این باشد که بگویم تو  هم مانند آنها یک وسیله‌ای!

نه اصلا !

ولی میخواهم وقتی کسی تو را  دید/  نشانی از من را  در  تو ببیند...

مثل وقتی که اگر خودم هم در خانه نباشم، میگویند این اتاق فلانی است...

متوجّه منظورم میشوی؟

هدفم، بودنِ نشانم در توست؛

که تا تو را  دیدند، بگویند  او برای فلانی است ...

 

+ آری...  تو  مال منی...

 

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: دلنوشته, عاشقانه ها, باران
[ جمعه چهارم بهمن ۱۳۹۸ ] [ 21:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعر "من بلد نیستم"

 

شنیدید چند روز پیش،

مقام محترم و معزّز ریاست دولت تدبیروامید در  یک سخنرانی آتشین فرمودند که:

اگر حلّ مشکلات، فقط متّکی به داخل باشیم، من بلد نیستم؟؟!

 

راستش فعلاً کار به سخنان معاون دروغگوی ایشان ندارم که فرمودند:

دهۀ شصتی‌ها برای مملکت، دردِ سر هستند!

 

ولی آقای رئیس!

شما وعدۀ حلّ مشکلات در 100 روز  دادید؛

و حتّی قسم خوردید که اگر مشکلات، راه حلّ نداشتند (و شما  نمیدانستید) اصلاً نامزد نمیشدید!

یادتان هست؟

ایشون که نه؛ شما یادتون هست؟

 

حالا یک شاعر محترم، شعر طنزی سروده ،

که خوندنش خالی از لطف نیست!

 

شعر در  قسمت ادامه مطلب..  👇👇  

 

 


موضوعات مرتبط: سیاسی، شعر
برچسب‌ها: طنز
ادامه مطلب
[ دوشنبه سی ام دی ۱۳۹۸ ] [ 21:21 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

علّامه دهخدا، و  مژدۀ مشروطه

 

چند جمله دربارۀ یکی از اشعار دهخدا، و  بیتی از حافظ:

 

در قسمت ادامه مطلب..   👇👇 

 

سعید جرّاحی 6/10/98


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، سیاسی، شعر، تاریخی
ادامه مطلب
[ جمعه ششم دی ۱۳۹۸ ] [ 9:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

قطار  مولانا...!

 

امشب داشتم مولانا میخوندم؛ که به این شعر قشنگ رسیدم:

قبلاً  شنیده بودم؛ ولی امشب بیشتر  برام جالب توجّه بود.

... وقتی حتّی مولوی هم  از "قطار" سخن میگوید!

 

در هوایت بی‌قرارم روز و شب

سر  ز پایت برندارم روز و شب
 

... ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب...

 

سعید جرّاحی 29/آذر/98

 

اضافه  شد

توضیح ابیات در قسمت  "ادامه مطلب"  👇👇

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: قطار, عاشقانه ها
ادامه مطلب
[ جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۸ ] [ 21:2 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دگری!...  چرا  همیشه "دگری"؟!

 

من در غم تو؛ تو در هوای دگری!

دلتنگ تو من، تو دلگشای دگری!


در مذهب عاشقان، روا  کی باشد

من دست تو  بوسم، و  تو پای دگری!!



وحید رضایی

گردآوری: امیررضا جلیلیان


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ پنجشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۸ ] [ 20:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چرا  روشن تر  از خاموشی ؟!

 

سال‌ها... و بارها  و  بارها  سریال زیبای "روشن‌تر  از خاموشی" را  دیدم و  لذّت بردم.

سریالی در شرح زندگانیِ  فیلسوف و عارف بزرگ، "ملّاصدرا".

ولی همیشه این سؤال در  ذهنم بود که:

کارگردان این سریال،  چرا  اسم این سریال را  "روشن‌تر از خاموشی" گذاشته؟

 

 

تا اینکه این شعر را  از "بایزید بسطامی" دیدم:

 

جلال آل احمد

 

 

 

سعید جرّاحی 25/آذر/98


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, تک گویی, سريال تاریخی
[ دوشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۸ ] [ 22:9 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعری دربارۀ کلاس فنون!

 

یکی از دانش آموزان که به تازگی سرودن شعر را  آغاز کرده، چند بیتی دربارۀ یکی از کلاس‌ها سروده.

شبیه به طنز است با چند کلمۀ محلّی!

 

شعر در قسمت ادامه مطلب..

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: طنز, کلاس درس و امتحان
ادامه مطلب
[ دوشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۸ ] [ 17:56 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

روز هجران یار،  آخر شد...

 

روز هجران و شب فُرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعّم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

آن پریشانیِ شب‌های دراز و غم دل
همه در سایۀ گیسوی نگار  آخر شد

ساقیا لطف نمودی قَـدَحَت پُر  مِی باد
که به تدبیر تو  تشویش خمار آخر شد...

حافـظ

10/ آذر/ 98


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, آذرماه
[ یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۸ ] [ 0:1 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعری در  طلیعۀ  ماه نازنین آذر

 

سلام.

گاهی در کلاس، عزیزانی هستند که حرف‌ها و پندها و  توصیه‌های معلّم را  جدّی می‌گیرند و  به کار می‌بندند.

آقای امین دشتی، از زمانی که شروع به سُرایش شعر کردند تا اکنون، دیری نیست که راه چند ساله را  یکی دو ساله پیمودند!

مقام دوّم کشوری در شعر دانش‌آموزی، و سرودن فی‌البداهه  شعر حتّی در کلاس! نتیجۀ همین راهِ پیموده‌ شده است.

شعر زیبای زیر، با استعارات و مَجاز و ایهام و کنایاتش، در حال و هوای ماه مستطاب "آذر

تقدیم به دوستداران شعر و  دلنوشته‌های نوستالژیک:

 

سعید جرّاحی 5/آذر/98

 

 این شعر زیبا   در  قسمت  ادامه مطلب..  👇

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: آذرماه, دلنوشته, قطار
ادامه مطلب
[ سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۸ ] [ 21:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





برچسب‌ ها
فتنه (356)
طنز (238)
خیانت (223)
زندگی (214)
کتاب (207)
خاطره (183)
سینما (180)
رسانه (152)
دروغ (129)
قطار (110)
عکس (105)
سوتی (75)
طلاق (44)
داعش (32)
یزد (23)
نفت (21)
فقر (19)
چین (10)
یمن (9)
امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار