|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
دربارۀ این چند برنامۀ تلویزیونی . تعطیلات نوروز داره تموم میشه. - برنامۀ طنز «1001» که جنابخان در آن غوغا میکرد...! - سریال طنز «بدل» با اینکه قصّۀ قوی و کاملی نداشت و در برخی موارد بیمزه میشد، ولی برای لحظات بعد از افطار که انسان حوصلۀ یک برنامۀ سنگین را ندارد، مناسب بود. - مینیسریال «مـرز» با بازی قوی آقای فرهاد قائمیان که تلنگر خوبی بود در روابط کامل در خانواده. - سریال «پایتخت7» که متأسّفانه پُر است از بدآموزیهای حسابشده و مشکوک فیزیکی و گفتاری!! طنز است و مردم فعلاً سرگرم طنز و خنده میشوند و شاید بعدها متوجّه غرقشدن بشن! تنها جذّابیّت سریال پایتخت، تیتراژ ابتدایی سریال است با آن تصاویر زیبا و مسحورکننده از «قطـار». - مسابقۀ «سرزمین شعر» که حقیقتاً یکی از برنامههای فوقالعادۀ تلویزیون بود که خودم بهعنوان معلّم ادبیّات، خیلی ازش یاد گرفتم. - سخنرانیهای رمضانی و آموزندهای که تفکّر در دین را برای مردم فکور و متفکّر هدیه میداد. - سریال زیبای «دودکش2» که هر چند فصل1 این سریال قشنگتر بود، ولی این فصل هم عالیه؛ مخصوصاً قسمت آخرش! - مسابقۀ «پانتولیگ» که سرگرمی-آموزشی بود. - سریال «مرهم» که منحصربهفرد بود و به نوعی به زندگی شخصی روحانیون وارد میشد و سختیهای زندگی آنها را نشان میداد. ضمن اینکه روحانی مؤمن و واقعی را مقابل افراد بهظاهر روحانی امّا ریاکار نشان میداد. - فیلمهای سینمایی متنوّع که صداوسیما برای خریدن و دوبلۀ آنها هزینۀ سنگینی پرداخت میکند. + و گل سر سبد برنامههای نوروزی رمضان، برنامه «زندگی پس از زندگی» و «محفل». - همۀ 30 قسمت "زندگی پس از زندگی" تکاندهنده بود و خاصّ. قبلاً گفتم، باز هم میگم اگر این برنامه را همۀ مردم میدیدند، وضع جامعۀ ما دگرگون میشد... - برنامۀ "محفل" نیز عالی و فوقالعاده بود. مخصوصاً آن قسمتی که یکی از رؤسای فرقۀ "بهائیّت" آمده بود و آنها را رسوا میکرد. و... . . . 👇👇👇 لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی برچسبها: سینما [ سه شنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
نقطۀ ضعف یا قوّت؟ . 1- بعضیها معتقدند که دشمن ما، دست روی نقاط ضعفِ ما میگذارد. امّا آن "رهبر بزرگ" معتقد است و درست میگوید که: آنها -دشمنان اسلام- اتّفاقاً دست روی نقاط قوّتِ ما میگذارند. . 2- به جرأت میگم که اگر همۀ مردم ایران، این 30 روز رمضان، برنامۀ «زندگی پس از زندگی» را میدیدند، وضعیّت فرهنگی جامعۀ ایران به شکل خیلی مطلوبتری عوض میشد... حالا شاید متوجّه منظورم در شمارۀ (1) شده باشید که چرا در برخی سایتها اینقدر بدگویی میکنند از این برنامه، تا نسل جوان را از آن دور کنند...! + هر قسمت این برنامه، شگفتآور و خارقالعاده و انسانساز است. -هر روز، ساعت 17 شبکه 4. -تکرار: ساعت 1 همان شب و ساعت 9 صبح روز بعد. . . موضوعات مرتبط: اجتماعی، زندگی پس از زندگی [ چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
این جوابی که گرفتم، به خاطر همین کارهایم بود... . جوانی که بهتازگی از آن دنیا برگشته بود تعریف میکرد که در این دنیا چند کار کردم که اینگونه جوابش را در آن دنیا دیدم: 1- پا گذاشتن روی بال پرندۀ زخمی کنار ساحل دریا: 👈 پرندهها بیرحمانه به من حمله میکردند. . 👈 زندگی پس از زندگی . موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی [ سه شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 9:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
این، یک داستان واقعی است؛ برای تلنگر به ما... . ... از همان ابتدای تولّدش، مشکلاتی در راه رفتن داشت و به زحمت و به کمک عصا میتوانست راه برود. اطرافیان و رهگذران وقتی او را میدیدند، مسخرهاش میکردند. اوایل تحمّل میکرد... ولی روزی رسید که صبرش تمام شد و طاقتش طاق! ... و عاقبت روزی بُرید و دست به خودکُشی زد و همۀ خانواده و فامیل را درگیر این غصّه کرد. کارش به جایی رسید که همسرش نیز از او جدا شد و طلاق گرفت و رفت. انسانی نابود شد و خانوادهای از هم پاشید؛ فقط به خاطر مسخره کردن و استهزا ...! . . . 👇👇👇 لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 9:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
حرف تلخی که به همسرم زدم...! زندگی پس از زندگی! = شرح حال کسانی که از دنیا رفتهاند، امّا به خواستِ خدا دوباره برگشتهاند به دنیا و آنچه را که در آنجا دیدهاند را تعریف میکنند. شاید هیچ برنامهای نتواند جای این برنامه را در ماه مبارک رمضان بگیرد. امروز، مهمانی از مهریز آورده بودند. * این چند تا جملهاش برام تکاندهنده بود: میگفت: 2- حدود 20 سال قبل، لامپ چراغ برای موتورم خریدم. چون پول خُرد همراه نداشتم، فروشنده گفت اشکال نداره، برو بعداً بیار. رفتم و بعداً هم یادم رفت پول برایش ببرم. اون دنیا بابت همین پول اندک، در عذاب بودم؛ چون "حقّالنّاس" بود. 3- در ایّام جوانی وقتی موتور سوار میشدم، صداهای ناهنجاری از اگزوزِ موتور در میآوردم و لذّت میبردم!... آن دنیا معذّب بودم و باید جواب این شیطنت خودم را میدادم که چرا مزاحمت برای همسایهها ایجاد کردم. 4- روزی که تصادف کردم و جنازهام رفت زیر ماشین، و روح از بدنم خارج شد، یه عدّه مردم میآمدند بالای سَرم و حرفهای سرد و تلخ و ناامیدکننده میزدند؛ مثلاً میگفتند این جنازه دیگه تموم کرده، فایدهای نداره که ببریمش بیمارستان! وقتی این حرفها را میزدند اذیّت میشدم. من با این حرفها از زندگی ناامید میشدم. امّا لحظاتی بعد، یک آقای دیگری آمد بالای سرم و بالای جنازهام گفت: نگران نباش، تو زنده میمانی... و همین حرف باعث شد که سنگینیِ قلبم اندکی سبکتر بشه و کمکم وارد جسدم بشوم و دوباره زنده بشم... + این تجربهگرِ مرگ میگفت: اگر جایی تصادف شده و مصدوم و جنازهای دیدید، حرفهای سرد و تلخ نزنید. روح آن شخص، همۀ این حرفها را میشنود... سعید جرّاحی 16/12/1403 . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
به نظرتون چرا نمیخوان باور کنند؟؟ . در برنامۀ زندگی پس از زندگی، دقیقترین ماجراهای عالَم برزخ را از زبانِ تجربهکنندگانِ مرگ میشنویم، ولی... به نظرتون چرا بعضیها نمیخوان باور کنند؟ و چرا با اعتقادات مردم بازی میکنند؟؟!
پاسخ مجری این برنامۀ منحصربهفرد 👇👇 . . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی برچسبها: کینه به اسلام, غربزدگی [ شنبه چهارم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 20:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
. 🔸 این قسمت: خاک و خاکستر 💠 لحظه سختِ جان دادن روایت تجربهگر از سختی لحظۀ جان دادن به دلیل گناهانی که مرتکب شده بود (مخصوصاً با زبان!) 👇 👇 . . . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:12 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
گناهِ خودکشی! . امشب در برنامۀ "زندگی پس از زندگی"، خانم اعظم فکریان" بیان کرد که بعد از خودکشی، چه بلاهایی بر سرش آمده در آن دنیا؛ که همگی به خاطر گناه قتل نفس (خودکشی) بوده. = در دین خدا، خودکشی کردن، یکی از بزرگترین گناهان است. . تکرار این برنامه را ببینید؛ ( از تلویزیون یا از سایت تلوبیون) سپس مقایسه کنید با عقاید روزنامههای مدّعی اصلاحطلبی، که گناه خودکشی را در حدّ "مرگ خودخواسته" پایین آوردند...! .
. + سرطان اصلاحات میخواهد ریشه بدواند...! . . . 👇👇👇👇 . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 21:17 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
. خوشحالم؛ امّا حلال نمیکنم...! . امروز در برنامۀ "زندگی پس از زندگی"، یکی از تجربهکنندگان مرگ که از آن دنیا برگشته بود تعریف میکرد: در عالَم بزرخ به من نشان دادند که سالها قبل در فلان روز، به یک نفر در خیابان فُحش دادهام و الآن باید مجازات شوم. این فرد میگفت : در آن عالم برزخ، آن چنان فشاری بر من وارد شد که انگار استخوانهایم داشت خُرد میشد؛ و من از درد داشتم زمین را چنگ میزدم. . + اگر کسی به شما فحش میدهد، یک بار به او بگویید، اگر درست شد که هیچ. اگر نشد، هرگز حلالش نکنید! مخصوصاً اگر فحّاشی و شیطانصفتی میکند... = آری خوشحالم؛ ولی هرگز حلال نمیکنم... . . . 👇👇👇👇 . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ جمعه هجدهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 21:5 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
آیا عذاب برزخ واقعیّت دارد؟... + فیلم . آقای محمّدعلی درودی، مهمان دیشب برنامه "زندگی پس از زندگی" بود. یک شب با همین آرزو میرود که بخوابد. هنوز خواب نرفته، کسی را (در هیئت حضرت عزرائیل) میبیند که با عصبانیّت به او نزدیک میشود و ... . آنچه در عالم مرگ میبیند به طور خلاصه، ایشان عذاب میشد به خاطر : "ناشکری، و ناسپاسی؛ قضا شدن نماز؛ روزهخواری؛ حقّالنّاس موقع خوردنِ میوههای باغ مردم؛ اسراف آب در هنگام حمّام؛ و... . امّا صحنههایی هم بود که عذاب را از او برمیداشتند: نمازهایی که خوانده؛ رفتن به دعای ندبه؛ کمک به دیگران؛ و ... . 👇👇 فیلم تمام ماجرا را اینجــا ببینید. . . . 👇👇👇👇 . . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ چهارشنبه نهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 8:14 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
جوانی که عذاب میشد برای این گناهانش... . بار دیگر ماه مبارک آمد و برنامۀ فوقالعادۀ "زندگی پس از زندگی" هم شروع شد. سالهای قبل هم دربارۀ این برنامه نوشتیم؛ امسال هم مینویسیم. چون این برنامه، راهی را نشان میدهد که همۀ ما باید و باید در آن راه برویم... روز اوّل و دوّم، جوانی بود به نام دانیال قاسمعلی که دچار مرگ موقّت شده بود. وقتی روح او از بدنش خارج شد، صحنههای وحشتناکی را مشاهده میکنه، که به گفتۀ خودش همگی بهخاطر گناه است. او میگفت: "عذاب برای دروغ و دزدی که جای خودش را داشت؛ به خاطر دستی که یک بار به نامَحرم زده بودم، دستم از بدنم کَنده میشدم و زجر میکشیدم. بابت نگاهی که یک بار از یک روزنه به یکی از بستگان نامَحرم کرده بودم، چشمم عفونی شده بود و درد میکشیدم. امّا خوشبختانه وقتی به خاطر عملی خاصّی که در مصاحبه گفت، فرصت دوباره پیدا کرده بود که به دنیا برگردد، به او گفته بودند، باید به پدرومادرت و همسرت خدمت کنی برای جبران اذیّتهایی که قبلا کرده بودی. و نیز کسب رضایت آزار دیدگان، بازگشت به قرآن، پرداخت بدهیهایی که به دیگران داری و... . برنامۀ "زندگی پس از زندگی" هر روز ساعت 17:30 . موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 8:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
آسمان بدون سقف . در یکی از برنامههای "زندگی پس از زندگی"، یکی از افرادی که از دنیا رفته بود، و دوباره به این دنیا بازگشته بود، تعریف میکرد که: وقتی روح از بدنم خارج شد، و داشتم از این دنیا به آسمان میرفتم، دیدم تمام آسمان دارای سقف است، به جز کربلا. در بالای بینالحرمین، هیچ دیوار و سقفی وجود نداشت؛ من دیدم که تنها روزنه و دریچۀ ورود به آسمان، همین کربلاست... ... موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: امام حسین [ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 18:34 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
در حدّ معجزه!
جملهای که در عکس بالا نوشته را بخوانید 👆
یه نفر دربارۀ این جمله بالا نوشته بود: به نظرتون جای #عباس_موزون در کجای بهشت است؟ ❤️
موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی [ شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 20:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
چه صحنههای عجیبی به من نشان دادند...
چند روز پیش، یه پستی گذاشتم دربارۀ یکی از قسمتهای برنامۀ "زندگی پس از زندگی"؛ و نوشتم این قسمت، یکی از تکاندهندهترین قسمتهاست. امّا قسمت فردای آن روز هم تکاندهنده بود؛ و قسمت فردایش و فردایش و هر روز... امروز نیز برنامه عجیبی پخش شد؛ تکان دهنده و خاصّ.
یکی از تجربهگران مرگ، در برنامه زندگی پس از زندگی می گفت: 1) وقتی روح از بدنم خارج شد، در یک لحظه، تمام صحنههای زندگی را از روز اوّل تا ۴۰ سالگی که اون موقع بودم، آوردند جلوی چشمم؛ و همگی به سرعت برایم مرور شد. یکی از صحنههای عجیبی که دیدم این بود که وقتی بچّه بودیم به همراه بچّههای فامیل رفته بودیم از باغهای مردم برای چیدنِ گِردو از باغ مردم! (گِردو دزدی!!) وقتی گردوها را از درختهای باغ مردم میچیدیم، در آن دنیا واقعیّت این دزدی را میدیدم که هر گردو، انگار "آتش" است که در دست گرفتهایم...! و خدا رو شکر که موقع فرار، همۀ گردوها از دستمان افتاد و هیچکدوم را نخوردیم.
2) یکی دیگر از صحنههایی که دیدم صحنۀ مدرسه بود. ناظم مدرسهای داشتیم که خیلی بداخلاق و سختگیر بود. وقتی بازیگوشی و شیطنت میکردیم، ما را تنبیه میکرد. صحنۀ خطّکشزدن ناظم به کف دست خودم را دوباره دیدم؛ و باز همان درد را احساس کردم؛ ولی این دفعه، درون فکر ناظم را هم دیدم که پشت این تنبیهکردن، "خیر و خیرخواهی" برای من بود؛ [و کینهای به من نداشت...]
3) یکی دیگر از صحنهها، اونجا بود که در دوران کودکی، دوستم را هُل داده بودم، و سرِ او به زمین خورده بود. در آن دنیا این صحنه را به من نشان دادند که با زمین خوردن سرِ او به زمین، انگار ارتعاشات آن، در تمام دنیا پیچید...!
4) در مورد جبر و اختیار، صحنۀ عجیبی را دیدم. در فضایی بودم که من قبل از ورد به این دنیا، اختیار داشتم که خودم کالبدم ( و جسم خودم) را خودم انتخاب کنم.
5) صحنههای خوب را هم دیدم؛ صداهای خوب، و بوهای خوش که نظیرش در دنیا نیست. در آخر به من گفتند که باید برگردی به دنیا! ولی من نمیخواستم برگردم؛ چون صحنههای زیبایی را به من نشان داده بودند؛ امّا به من گفتند اگر برنگردی، ممکن است اتّفاقات بدی برای بازماندگان تو بیفتد. و آن صحنهها را به من نشان دادند که مثلا اگر برنگردم، پسرم بهخاطر نبودن من و عدم حمایت من، معتاد میشود. و مادرم نیز در غمِ از دست دادن من، سکتۀ مغزی میکند؛ و فلج میشود...! امّا این صحنه را هم به من نشان دادند که اگر برگردم، همین پسرم را میدیدم که آیندهاش درخشان بود به خاطر حمایتهای من... و به من نشان دادند که پسرم پزشک میشود. آن موقع پسرم 10 ساله بود؛ و گفتند میتواند خدمات خوبی به مردم برساند... و اینجا بود که من تصمیم گرفتم که برگردم به دنیا.
6) سالها گذشت... موقع انتخاب رشته فرزندم رسید. همسرم به او گفت که رشته مهندسی را انتخاب کن؛ و فرزندم گفت من پزشکی و طبابت رو دوست دارم. وقتی این را گفت، ناگهان به یادِ صحنۀ آن دنیا افتادم که من دیده بودم، که او پزشک می شود ! الان پسرم ۲۷ سال دارد و پزشک است. (با انتخاب خودش، و بدون اجبار هیچکس)
نام تجربهگر: خانم دکتر ریحانه زنّاری یزدی گردآوری: سعید جرّاحی 9/2/1401 موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی [ جمعه نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 21:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
صفای مجریِ برنامۀ زندگی پس از زندگـــی
برنامۀ مستطاب "زندگی پس از زندگی" هر روز، ساعت 18:30 و 23:30 و تکرارش روز بعد: ساعت 12 از شبکه 4.
موضوعات مرتبط: زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 0:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
بازدید امام رضا (ع)
اگر امروز (جمعه) برنامۀ "زندگی پس از زندگی" را دیده باشید، نکات عجیب و خاصّی بیان شد دربارۀ زیارت، و آثار و نتایج زیارت ائمّه(ع).
+ امام رضا(ع) گفتند اگر زائری به زیارت من در مشهد بیاید، من در سه موقعیّت به دیدارش میروم؛ و یکی از آنها موقع خروج روح از بدن است...
موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی [ شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 0:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
نتیجۀ آزار و اذیّت همسر
امشب، در برنامۀ مستطاب "زندگی پس از زندگی" این خانم تعریف میکرد که: وقتی روح از بدنش خارج شده، و از دنیا رفته، تمام آزارهایی که قبلا نسبت به شوهرش داشته را به چشم میدیده؛ و میدیده که شوهرش در خارج از منزل، و در جادّه، چقدر اذیّت میشده از حرفهای تلخ این خانم، و چه اشکهایی میریخته و چیزی نمیگفته...
+ آقایان! خانمها! حرف تلخ به همسر (یا نامزدِ) خود نگویید...
برنامۀ مستطاب "زندگی پس از زندگی" هر روز، ساعت 18:30 و 23:30 و تکرارش روز بعد: ساعت 12 از شبکه 4.
موضوعات مرتبط: خانوادگی، دینی، زندگی پس از زندگی [ دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 21:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
زندگی پس از زندگی و نتیجۀ گناهان ما...
یکی از تکاندهندهترین قسمتهای برنامۀ مستطاب "زندگی پس از زندگی"، حکایت مأمور پلیسی که مورد تیراندازی واقع میشود؛ و روح از بدنش خارج میشود.
فشار روحی، و ترسی که بر او حاکم میشد، به خاطر: حقّ پدر و مادر/ پول قرض ندادن به همسایه/ نگاهِ بد به نامَحرم/ رفتار با زن و فرزند/ و ... که همگی به صورت حیوانات مختلف جلوه میکردند. مثلا تعریف میکرد که در جوانی، دستم را عمداً به دست یک زن نامَحرم زدم! در آن دنیا، فشار این گناه، غیرقابل تحمّل بود و به صورت یک خوک کثیف و بدبو درآمده بود...
برنامۀ "زندگی پس از زندگی" را هر روز ببینید: ساعت 18:30 و تکرارش 23:30 و روز بعد ساعت 12 از شبکه 4 .
موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ پنجشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 0:9 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
زندگی پس از زندگی
این روزها، برنامه مستطاب "زندگی پس از زندگی" نظر خیلیها را به خودش جلب کرده. سرگذشت افرادی که از دنیا رفتهاند و دوباره برگشتهاند؛ و ماجراها را تعریف میکنند. هر روز، ساعت 18:30 و تکرارش 23:30 و روز بعد ساعت 12/ از شبکه 4. کمتر کلاسی است که بپرسم که آیا این برنامه را میبینید؟ ...و کسی باشد که ندیده باشند. و بابتش خوشحالم...
+ اگر حقّالنّاسی به گردن دارید، آن را بپردازید؛ یا اگر دلی شکستهاید، یا اگر توهین و تهمتی به کسی روا داشتهاید، حلالیّت بطلبید... ... قبل از آنکه دیر شود !
الأَحقَر سعید جرّاحی 23/1/1401 موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی [ سه شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 20:35 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
حکایت این زن و مرد بازگشته از آنجا...
چند روز پیش، حکایت مردی را دیدیدم که همسرش را آزار میداده، (چند پست پایینتر) و وقتی روح از بدنش خارج میشه، عذاب آن را به چشم میبیند. = او شانس بازگشت را داشت، و آمد و جبران کرد.
امروز هم حکایت خانمی را دیدیم که شوهرش را با کلامش آزار داد و رنجاند، و موقع خروج روح از بدنش، تجسّم آن را دید. = او نیز شانس بازگشت به این دنیا را داشت، و جبران کرد.
+ عصارۀ کلام این دو نفر، این بود: هرگز به کسی ظلم نکنید...!
برنامۀ "زندگی پس از زندگی" هر روز ساعت 18:30 تکرار روز بعد ساعت 13:30 شبکۀ 4 .
گردآوری سعید جرّاحی 18/2/1400 موضوعات مرتبط: خانوادگی، دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 22:40 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
ماجرای کسی که همسرش را آزار میداد...
من همسرم را خیلی اذیّت میکردم، حرفهای تلخی به او میزدم و بدترین رفتار را با او داشتم. و او فقط میگفت: "واگذارت میکنم به خدا..." به همسرم میگفتم" اون دنیا را کی دیده و کی خبر آورده!!
در آن دنیا چیزی را به من نشان دادند که هرگز فراموش نمیکنم. آن صحنهای که من دیدم، بهقدری وحشتناک بود ، که الان 5 سال است که از وحشت آن موجود خوفناک، سرم را به سمت آسمان بلند نمیکنم... چهارشنبه ساعت 13:30 شبکه 4.
گردآوری: سعید جرّاحی 14/2/1400 موضوعات مرتبط: خانوادگی، دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ سه شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 21:44 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
خاطرهای از مردی که به جهان آخرت رفت، و برگشت...
" نوجوان بودم، هنوز سنّ تکلیف نبودم، حدود 11- 12 ساله. رفتم توی یه باغی، چند تا آلبالو چیدیم. وقتی روح از بدنم خارج شد، این صحنه را به من نشون دادند. یک ندایی ... آمد که این چه کاری بود که کردی؟! شروع کردند به سرزنش من... تا قبل از شنیدن این ندا، حسّ اون سرخوشی را داشتم. احساس سبکیِ روح. ولی وقتی شروع کرد به این سرزش، انگار سبدی را گذاشتند روی کول من، و شروع کردند به پر کردن این سبد. هی دارن سنگینش میکنن. از خجالت اون کاری که کرده بودم، احساس میکردم این بار داره اضافه میشه، که چرا این کار را انجام دادی؟؟ صدا میگفت: الان به خاطر اون کار، باید تو را از این بلندی پرت کنیم پایین! وقتی این ندا اومد، آنچنان ترسی من را گرفت، به حدّی این ترسش مرا گرفت که الان، دیگه از هیچی نمیترسم... آنقدر آنجا ترسیدم که الان حتّی از مرگ هم دیگه نمیترسم! آنقدر ترسیدم که در این مدّت، اینقدر پیر شدم...! تمام این سفیدی موهایم به خاطر همون ترسی بود که به خاطر این گناه چشیدم. (آیۀ 17 سورۀ مزمّل: پس اگر کافر شوید، چگونه (از عذاب حقّ) نجات یابید در روزی که کودک از هول و سختی آن پیر شود؟)
توضیح کارشناس برنامه: هنگامی که پای به حدود افراد میگذارم، مواجه میشیم با پدیدهای به نام ظلم. ممکنه ظلم اخلاقی مرتکب بشیم، یا ظلم اقتصادی، یا ظلم سیاسی ، یا ظلم خانوادگی... همان چیزی که ما تعبیر به "حقّ النّاس" میکنیم؛ و اینجاست که کار خیلی دشوار است... حضرت امیر(ع) در خظبۀ 174 نهج البلاغه میفرماید: یکی از انواع ظلم، ظلمی است که "لایُترَک" است؛ یعنی رها نمیشود؛ "و هناکَ قصاصٌ شدید"؛ در این ظلم، قصاص شدید است و سنگین. و این همان است که این تجربهگر مرگ از آن تعریف میکند، که اگر ضربهای به کسی زدیم، به جسم او، به مال او، به اعتبار او، به آبروی او، همگی باقی میماند، و چهرۀ واقعی او را باید ببینیم، یا اینکه قبل از مرگ، باید حلالیّت بطلبیم... امام علی(ع) فرمودند، تاوان این حقّ النّاسی که باید ببینند، تیغ و شمشیر و تازیانه نیست. بلکه "تحقیر" است، خُرد شدنِ وجود انسان است در مواجهه با این حقّالنّاس است. این عذاب، به حدّی شکل میگیرد که آدمی زمزمه میکند که: "در آتشم بیفکن و نام گُنه مبر/ آتش به گرمی عرق انفعال(شرمندگی) نیست..."
فمَن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره = هر کسی ذرّهای کار خیر و شرّ انجام دهد، آن را میبیند..
برنامۀ "زندگی پس از زندگی" هر روز ساعت 18:30 شبکه 4 تکرار روز بعد ساعت 13:30
گردآوری: سعید جرّاحی 9/1/1400 موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: خاطره, رمضان [ پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 23:25 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
جهنّم را با چشم دیدم...!
امروز حکایت عجیبی در برنامۀ "زندگی پس از زندگی"، پخش شد. آقای میانسالی که در اثر تصادف به کما رفته بود، این تجربه را پیدا کرد که برای دقایقی، بتونه که آن دنیا را با چشم ببینه. ایشون وقتی به هوش میاد و به این دنیا برمیگرده، تعریف میکنه که در موقعیّت بدی قرار گرفتم و یک لحظه با تمام وجودم "جهنّم" را احساس کردم. این آقا میگفت: بهقدری تلخ بود، که حاضرم هر روز بدنم را با چرخ گوشت، چرخ کنند، ولی دیگه هرگز اون فضای جهنّم را نبینم... ایشون میگفت: بدترین حالت در جهنّم اینه که آدم حسّ میکنه که ولش کردند و نگاهش هم نمیکنن... این آقا ادامه داد: وقتی به هوش اومدم و به دنیا برگشتم، از شدّت سختیهایی که در فضای جهنّم کشیدم، موهای سر و صورتم سفید شده بود.
همۀ این ماجراها تلخ بود؛ امّا این آقا جملهای گفت که خیلی امیدبخش بود. ایشون میگفت: در فضای جهنّم که بودم، یه آقایی را در آنطرف رودخانه دیدم که پشت به من ایستاده بود. عبای سبزرنگی پوشیده بودند، و با آنکه نمیدیدم، ولی خیلی خوشاندام و زیبا بودند. این آقا بهقدری زیبا و نورانی بود، که حاضر بودم که به همان جهنّم هولناک برگردم، به شرطی که این آقا یک لحظه صورتش را به سمت من برگرداند و به من نگاه کند...
+ برنامۀ "زندگی پس از زندگی" را ببینید. هر روز ساعت 18:30 تکرار: روز بعد ساعت 13:30 شبکه 4
سعید جرّاحی 31/1/1400 موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ سه شنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۰ ] [ 22:42 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
حتّی یک نگاه...
امروز در برنامۀ "زندگی پس از زندگی"، نکات تکاندهندهای گفته شد. تجربۀ دو نفر از کسانی که مُرده بودند، و دوباره زنده شدند. این دو نفر، ماجراهای زیبا و تلخی را که دیدهاند، تعریف میکنند.
یکی از آن دو نفر میگفت: عادت به گناه خاصّی داشتم (که نمیشد در تلوزیون بازگو کرد). وقتی روح از بدنم خارج شد، کسی نیامد که مرا مجازات کند، ولی آنچنان غذابی از درون خودم میشدم، که انگار آتشی در داخل بدنم، مرا میسوزاند... وقتی زنده شدم، این ماجرا را به دوستانم گفتم. بعضیها قبول کردند و آن گناه را ترک کردند؛ چند نفری هم مسخرهام کردند و به گناههشون ادامه دادند!!
نفر دوّم هم میگفت: ذرّهای خوبی، آنجا احساس آرامش به انسان میدهد؛ و ذرّهای بدی، باعث ناراحتی و غذاب میشود. کوچکترین کار، حتّی اگر یک نگاه معمولی باشد... ------------ + همان لحظه، این آیه به ذهنم رسید که: اگر کسی به اندازۀ مثقالی کار خوب کند، نتیجهاش را میبیند، و اگر به اندازۀ مثالی کار بد کند، نتیجۀ آن را هم میبیند...
سعید جرّاحی 27/1/1400 موضوعات مرتبط: دینی، زندگی پس از زندگی برچسبها: رمضان [ جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۰ ] [ 21:13 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||