انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
بیتی، یا جملهای، یا نکتهای...! . روی نکتهای که میگویم، فکر کنید: بعضی از آدمها ممکن است جملهای را در ذهن داشته باشند که برایشان خیلی خاصّ است! جملهای یا ضربالمثلی، یا بیت شعری... من امّا این شعر مولانا، یکی از عجیبترین و خاصّترین جملات زندگیام بوده است. مخصوصا یکی از ابیاتش را که همیشه در مواقع خاصّ، زمزمه میکنم... . آن بخت، که را باشد، کآيد به لب جویی/ يعقوبصفت کی بود کز پيرهن يوسف / يا تشنه چو اعرابی در چه فکند دلوی يا موسی آتش جو، کآرد به درختی رو/ در خانه جهد عيسي تا وارهد از دشمن/ يا چون پسر ادهم راند به سوی آهو / يا چون صدف تشنه بگشاده دهان آيد/ . + این موقع خاصّ، همین چند شب پیش اتّفاق افتاد...! نوشتم تا بماند!
موضوعات مرتبط: شعر برچسبها: تک گویی, خاطره [ پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ ] [ 19:16 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |