انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

تو  مال  منی...

 

بارون نیست؛ ولی امشب بوی بارون هست!

این شعر زیبا   تقدیم به همۀ باران‌دوستان:

 

وقتی میگویم تو  مال منی،

نه اینکه هدفم گرفتنِ تو در حصار باشد !  نه!

امّا نمیدانم چرا دلم میخواهد که تو را  مال خودم بدانم...

درست مانند اتاقم که مال من است/ درست مانند تختم؛

مانند گوشی/ مانند لپ تاپم...

نه اینکه هدفم این باشد که بگویم تو  هم مانند آنها یک وسیله‌ای!

نه اصلا !

ولی میخواهم وقتی کسی تو را  دید/  نشانی از من را  در  تو ببیند...

مثل وقتی که اگر خودم هم در خانه نباشم، میگویند این اتاق فلانی است...

متوجّه منظورم میشوی؟

هدفم، بودنِ نشانم در توست؛

که تا تو را  دیدند، بگویند  او برای فلانی است ...

 

+ آری...  تو  مال منی...

 

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: دلنوشته, عاشقانه ها, باران
[ جمعه چهارم بهمن ۱۳۹۸ ] [ 21:50 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه