انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه
 

 

سلام.

       درباره‌ی فیلم‌های جشنواره‌ای، صحبت‌هایی در کلاس براتون داشته‌ام، و  مثال‌هایی هم زده‌ام. اینکه کارگردانان آن‌ها  عموماً  سعی دارند که اسلام بزرگ  را  یا ایران عزیز  را  سیاه جلوه دهند؛ تا  دقیقاً  همین، خوراک جشنواره‌هایی  ‌شود که پشت صحنه‌شان «مافیای سلطه» است..

درخواست‌های زیادی داشتیم برای واکاوی این فیلم. حتّی نظرسنجی‌ای را هم در وبلاگ گذاشتیم.

      «نقد» زیبایی را  که خواهید خواند، مدّت‌ها پیش، جناب آقای کریمیان –که مشغول تحصیل در رشته‌سینما هستند- برامون نوشته‌اند بر  یکی از همین فیلم‌هایی که به زور تبلیغات رسانه‌ها  چنین القا کردند که این فیلم، نماینده‌ی ایران است.

  مطمئنّاً  این "نقد" کارشناسی را  که موشکافانه به جزییّات این فیلم پرداخته، خواهید پسندید.

وبلاگ انجمن 22/1/91

------------------------

 

 

 

«نقد»ی تازه بر  فیلم

جدایی نادر  از سیمین

 

سلام.

    در ابتدا می خواستم از استاد عزیزم  به خاطر توجّه خاصّ ایشان به هنر و مخصوصا سینما کمال تشکر را داشته باشم.

      بسیار خوشحالم ، در این وبلاگ که به نام روشنفکرِ منتقد (جلال آل احمد) نام‌گذاری شده، راهی برای «نقد» باز شده است که می‌توان در هر زمینه‌ای  «نقد» نوشت.

  امیدوارم  مورد توجـّه دوستان و صاحب نظرانِ وبلاگ قرار گیرد.

 

     بنا بر اتّفاقاتی که در طول یک سال اخیر برای فیلم "جدایی نادر از سیمین" افتاد و با توجه به جوایز این فیلم، گفتم شاید دلیلِ خوبی باشد تا " نقدی" تازه بر آن داشته باشیم .

 

 

      "جدایی نادر از سیمین"، داستان زوجی است به نام های نادر و سیمین که در آستانه طلاق هستند. علت جدایی آنها این است که سیمین به دلیل پیشرفت فرزندشان، ترمه، می‌خواهد از ایران برود، ولی نادر به خاطر مراقبت از پدر سالخورده و مریضش می‌خواهد در ایران بماند. داستان با این موضوع آغاز می‌شود و  با رویدادهای دیگر پیش می‌رود.

     در واقع تمام داستان و تمام اتفاقات فیلم در خدمتِ تصمیمِ ترمه است. تصمیم برای با پدر بودن و یا با مادر رفتن؛ ایران یا خارج؟؟

 

 

 

 

       بر خلاف نظر کسانی که میگویند این فیلم، پایانِ باز دارد باید گفت که اصلاً اینگونه نیست! پایانِ فیلم کاملا واضح و بدون ابهام است. در واقع برنده ی جدالِ جدایی، «سیمین» است. یعنی یقیناً  ترمه با مادرش خواهد رفت.

      شاید سوال شود چه قطعیّتی وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید به عقب برگردیم تا دوباره حوادث و اتفاقات فیلم را بررسی کنیم تا به این جواب برسیم ، که چرا سیمین برنده ماجراست؟

      اگر بخواهیم ویژگی های شخصیتی نادر و سیمین را  بررسی کنیم به این نکته می رسیم که نادر در ظاهر شخصیتی اصول گرا و اخلاقی است که به خاطر پدرش می خواهد در ایران بماند و علاقه ای به رفتن از ایران ندارد.

       در واقع در این داستان، نادر  نماد انسانهای وطن دوستی است که به خاطر اجداد و نیاکان خود می‌خواهند در ایران بمانند. هر چه داستان پیش  می‌رود، می‌فهمیم که نادر بر خلاف ظاهرش، اصلا انسان اصول گرایی نیست و اساسا انسانِ  بی‌اخلاقی است! چرا که دروغ می‌گوید ، تهمت می‌زند، توانایی کنترل عصبانیت را  ندارد، زود قضاوت می کند،  بی رحمانه زن(خدمتکار) را از پله هُل می دهد و...

 

 

 

 

 

     در طول داستان می فهمیم که نادر اصلا دلیل محکم و قانع کننده ای برای ماندن در ایران ندارد. ما نمی توانیم بفهمیم که دلیل اصلی او برای ماندن در ایران چیست؟ آیا فقط برای مراقبت از پدر مریضی که هیچ فهم و درکی از اطرافِ خود ندارد؟ یا برای لجبازی با سیمین؟

       پس دلایل نادر برای در ایران ماندن اصلا منطقی و کافی نیست و مخاطب را اقناع نمی کند و نمی تواند از ماندنش در ایران دفاع کند.

 

       در عَوَض، سیمین شخصیتی است با ظاهری آراسته، دوست داشتنی، مهربان، منطقی و اصول گرا که از اوّل تا آخر بر  رفتنش از ایران پافشاری می‌کند و با رفتار و اخلاقی که دارد مخاطب هم با او همراه می شود و دلایل او را برای رفتن از ایران می پذیرد.

 

 

 

 

          یعنی در جهانی که فیلمساز برای فیلمش توصیف می کند مخاطب می تواند بپذیرد که تصمیم سیمین برای رفتن از ایران کاملا منطقی است چرا که با نشان دادنِ فضای آلوده و ناامن، فضای پر از دروغ و تهمت، فضایی که در آن قانون به حقّ انسان ها رسیدگی نمی‌کند، فضایی که پرستاران به مراجعان خود توجّهی نمی‌کنند، فضایی که پر از  دزد و قاتل است و  فضایی که هر کسی می‌تواند با زور حقّ خود را  بگیرد، زندگی کردن، واقعا حماقت است و این همان جهانی است که فیلمساز تعریف می‌کند.

 

        پس در این فیلم دلایل سیمین برای رفتن کاملا اصولی، اخلاقی و منطقی است؛ ولی نادر برای اینکه بگوید ایران را  دوست دارد و از آن دفاع می کند به طور بسیار ساده و سطحی به دخترش می گوید که به جای کلمه "گارانتی" و "ضمانت" که انگلیسی و عربی هستند، کلمه "پشتیبان" را به کار ببرد! یعنی فیلمساز، اینگونه و  اینقدر سطحی و پیش پا افتاده، به موضوعِ دفاعِ نادر از ایران می پردازد!!!

 

 

 

 

      متأسّفانه فیلمساز، با   هنر و فکری که دارد، داستان را  طوری شکل می دهد که مخاطب با سیمین همزادپنداری  کند و بپذیرد که حقّ با سیمین است و باید از ایران رفت!

      اینجاست که می فهمیم پایانِ فیلم، اصلاً پایانِ   بازی نیست و حقّ را هم باید به ترمه داد که با مادرش از ایران برود و از فضای آلوده و ناامنِ ایران!(با تعریف فیلمساز)، نجات یابد و اینگونه هم خواهد شد؛ یعنی ترمه با سیمین خواهد رفت.

 

 

چند نکته در فیلم که برای من جالب بود، را بیان می‌کنم، قضاوت با خودتان:

     *در یکی از صحنه های فیلم که سیمین می خواهد از خانه نادر به خانه مادرش برود، هنگام رفتن به نادر می گوید:" من ، سی دیِ شجریان رو می برم."

 

      *در آشپز خانه، نادر و سیمین در حال دعوا کردن هستند. سیمین به نادر می‌گوید:" تا امنیت بَچَّم تضمین نشه از پا  نمی‌شینم!"

 

      *در صحنه ای از  بیمارستان با اینکه نادر و سیمین عجله زیادی دارند، پرستار به آنها توجّهی نمی‌کند و با دوستش در حال حرف های خصوصی است.

 

       *حجت (شوهرخدمتکار) در دادگاه در جواب قاضی که می‌پرسد چه کاره هستی؟ میگوید : "یه جا کار می‌کردم، بیرونم کردن، گفتن قانون حقّتو  میده، آخرِشَم هیچی!!"

 

 

      در مورد مذهبی ترین شخصیت فیلم باید به خدمتکار خانه نادر اشاره کرد. شخصیّتی که مذهبی معرّفی میشود ولی زیاد هم به آن پرداخته نشده است یعنی زیاد هم در اعتقادش قوی نیست. زنی که از مسوولیت خود سر باز میزند و کاری که به او سپرده شده را رها می‌کند و به کار خود می پردازد و  به راحتی تصادف را پنهان می‌کند و دروغ می‌گوید و تا آنجایی پیش می‌رود تا پولِ دیه را بگیرد ولی در نهایت حقیقت را آشکار می کند.

      اما نکته اصلی اینجاست، روزی که این زن برای پرستاری از پدرِ نادر به خانه ایشان می‌رود، می‌بیند که پیرمرد خودش را کثیف کرده است. این زن در دست زدن به این مرد تردید می‌کند! به همین دلیل تماس میگیرد تا حُکمِ این کار را بداند!!!

 

 واقعا هدف فیلمساز از این صحنه چیست؟! 

      چرا بین این همه احکام، دست روی این نکته گذاشته است؟ عکس العمل بیگانگان در مورد این صحنه چیست؟ با دیدن این صحنه چه می‌کنند؟!!

       من به هیچ وجه نمی توانم این موضوع را بپذیرم که فیلمساز از روی حُسن نیّت این کار را کرده باشد و در مورد این مساله دغدغه داشته باشد؛ چرا که اگر این صحنه از فیلم را، با دست دادنِ ایشان با یک زن در «جشنواره کَن» مقایسه کنیم می‌بینیم که این دو  هیچ  تناسبی با هم ندارند!!

 

 

 

 

      اصولا فیلم های جشنواره ای اینگونه اند که فیلمساز در آنها قواعدی را رعایت می کند تا نظر بیگانگان را به خود جلب کند و بتواند به جوایز دست یابد.گفته های پیشین نمایانگر این مطلب هستند ولی شاید آوردن مثالی برای این موضوع بد نباشد.

       اگر در فیلم دقّت کنیم می بینیم که از زندگی مدرن امروزِ ایران هیچ خبری نیست. یعنی ما  در این فیلم ماشین های گران قیمت و شیک نمی بینیم، در این فیلم از اتوبان خبری نیست، برج های چندین طبقه دیده نمی‌شود و به طور کلی هیچ اثری از زندگی مدرنِ امروزی ایران نیست. ما فقط یک خانه ، بانک ، بیمارستان ، دادگاه و کمی از سطح شهر را می بینیم.

 

 

 

 

        در موردِ جوایزی که این فیلم کسب کرده است باید گفت کسانی که فیلم های فرهادی را دنبال میکنند و مخصوصا منتقدان، فیلم " درباره الی " را از همه لحاظ از این فیلم بهتر می دانند ولی چه می‌شود که این فیلم اینقدر بزرگ می‌شود و جایزه می‌گیرد؟   آیا کاسه ای زیر نیم کاسه نیست؟

 

**

 

 

 

 

 

        "نقد"م   را  با سخنی از"مسعود فراستی" منتقد  باتجربه، صاحب‌نظر  و   کارکشته‌ی سینما به پایان می برم :

 

« فیلم "جدایی" در جهتِ تبلیغ مهاجرت است.

 این فیلم اصلاً فیلم خوبی نیست.

از همه در خواست می کنم در گیرِ «گـُلدن گلوب» و «اسکار» نشَن . این جوایز همَش بازی های سیاسیه!!

خیلی جالبه که از این طرف ما رو تحریم میکنن و از اون طرف به فیلم "جدایی" جایزه میدن.

این جوایز هیچ افتخاری برای سینمای ایران نیست!»

 

نکته آخر اینکه ...

امیدوارم این فیلم و جوایزش باعثِ " جدایی اصغر از ایران"  نشه!

 

 

مرتضی کریمیان عقدا  25/11/90


برچسب‌ها: سینما, کینه به اسلام
[ جمعه یکم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 23:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار