انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

بانوی شاعری به نامِ

"زیب النّسا"

.

خانم "زیب‌النّسا"، از معدود شاعران زن در عرصۀ ادبیّات فارسی است.
او دختر "اورنگ‌زیب" پادشاه هندوستان در قرن 11 هجری بود.

"زیب‌النّسا" گرچه اهل ایران نبود، ولی فارسی را مثل یک ایرانی صحبت می‌کرد و شعر فارسی هم می‌سرود. او تخلّص "مخفی" را برای خودش انتخاب کرده بود.

مذهبِ "زیب‌النّسا" شیعه بود. نشان به آن نشان که سرود:

زبان در کام کِش مخفی و پای صبر در دامن
که آخر پنجۀ شاه ولایت، دست من گیرد...
.

شعری دیگر از او:

زِ ناکامی به درد دل نه تنها من گرفتارم
به عالم هر که را بینی، به دردی مبتلا باشد

مکن اندیشۀ ماضی، مشو در فکر مُستقبل
غنیمت دان همین دَم را که این دَم کیمیا باشد!

.
گردآوری: سعید جرّاحی 7/آذر/1404

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ جمعه هفتم آذر ۱۴۰۴ ] [ 20:8 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ویژگـیِ

قَلمِ گرم و آتشینِ جلال آل احمد

.

آرایۀ "ایجاز"، یکی از زیباترین و کاربردی‌ترین آرایه‌های ادبی است که در داستان‌نویسی مدرن، نه‌تنها جزوِ آرایه‌هاست، بلکه به نظرم جزوِ واجبات داستان‌های امروزی است! (در مقدّمۀ کتاب میوۀ ممنوعه به این مهم اشاره کردم.)

- ایجاز: یعنی کوتاه‌نویسی.
= یعنی حذف‌کردنِ کلمات، تا جایی که خِللی در معنا وارد نکند.
.

حضرت استادم، نثر داستانیِ "جلال آل احمد" را نمونۀ کامل این آرایه می‌دونستند؛ مخصوصاً در کتابِ رمان بی‌نظیر "مدیر مدرسه". موجَز نویسی‌های جلال، نشأت‌گرفته از روحیّۀ خاصّ او دارد...

.
این چند عبارت را از این کتاب ببینید. علاوه بر ایجاز فوق‌العاده، مخصوصاً در جملۀ آخر، یک ویژگی دیگر روان‌شناسانه هم دارد که بعد از متن توضیح میدم:

«... از حیاط به راهرو و باز به حیاطِ دیگر که نصفش را برف پوشانده بود و من چنان می‌دویدم که یارو از عقبِ سَرم هِن‌هِن می‌کرد. نفهمیدم لاغر بود یا چاق! یعنی ندیدم، امّا هِن‌هِن می‌کرد. لذّت می‌بردم که یکی از این آدم‌های بلغمی مزاجِ «این نیز بگذرد»ی را به دوندگی واداشته‌ام!
طبقهٔ اول و دوّم و چهارم و چهار تا پلّه یکی! راهرو تاریک بود...»

.

جلال آل احمد که در همۀ رشته‌های علوم انسانی، سررشته داشت، با همین چند جملۀ ساده، ویژگی‌های دو مزاج از مزاج‌های چهارگانۀ انسان را به‌خوبی نشون داده:

1- صفراوی‌مزاج (خودِ جلال)

2- بلغمی‌مزاج (نگهبان بیمارستان).

...

.


موضوعات مرتبط: میوه ممنوعه، داستان، ادبیـّات، حضرت استادم، روانشناسی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, کتاب
[ سه شنبه چهارم آذر ۱۴۰۴ ] [ 18:52 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نیما یوشیج را چقدر می‌شناسید؟

+ تصاویر

روز 21 آبان، سالروز تولّد نیما یوشیج است.

نام: علی
نام خانوادگی: اسفندیاری
تخلّص: نیما یوشیج
لقب: پدر شعر نو فارسی
تاریخ تولّد: 21 آبان 1276
تاریخ درگذشت: 13 دی 1338

نیما ابتدا شعر کلاسیک می‌سرود؛ او در 21 سالگی...

تصاویر و مابقی متن در قسمت ادامه مطلب...

👇

یک عکس دیگر اضافه کردم.

👇

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: جلال آل احمد
ادامه مطلب
[ چهارشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۴ ] [ 23:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

معادل فارسی واژه‌های بیگانه

بر اساس مصوّبات فرهنگستان

.

اگر فرهنگستان ادب فارسی نبود، الان خیلی از کلمات فارسی از بین رفته بود و جایش را کلمات خارجی و غیرفارسی گرفته بود! البتّه گاهی مدّتی زمان می‌برد تا کلمات در بین مردم جا بیفتند.

چند نمونه از این معادل‌سازی‌ها:

- فریزر: یخ زدن ............ - کپی‌رایت : حقّ نشر

- فلاسک: دمابان ........... - کپی: رونوشت، روگرفت

- فلش : پِیکانه ..‌............ - کاوِر: پوشن

- فولکلوریک: مردمی ........ - کاتولوگ: فهرست

- فیش: برگه ............ - کاغذ اِستَنسیل: کاغذ مومی

- فیلتر: پالایه ................ - کابل: بافه

...

گردآوری و ارسال:

سیّد رضا شمسایی


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ جمعه دوم آبان ۱۴۰۴ ] [ 10:17 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این نکات دربارۀ تاریخ بیهقی

.

امروز، اوّل آبان‌ماه، روز بزرگ‌داشتِ بیهقی و کتاب ارزش‌مندش "تاریخ بیهقی" است.

سه کتاب نثر در ادبیّات فارسی داریم که در نوع خودشون بی‌نظیرند. به ترتیب تاریخ نگارش:
1- تاریخ بیهقی (قرن 5)
2- کلیله و دمنه (قرن 6)
3- گلستان سعدی (قرن 7)

= به عنوان یک معلّم ادبیّات، اگر بخوام مقایسه‌ای...

مابقی در قسمت 👈 ادامه مطلب...

👇


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
ادامه مطلب
[ پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ ] [ 16:3 ] [ انجمن جلال آل احمد ]



زندگی‌نامۀ فرّخی یزدی

.

امروز 25 مهرماه، سال‌روز درگذشتِ محمّد فرّخی‌ یزدی

تولّد: سال 1267ش. در یزد
وفات: 25 مهر 1318ش. در تهران
شاعر و روزنامه‌نگار و آزادی‌خواه

فرّخی تحصیلات ابتدایی را در یزد گذراند.
در نوروز سال 1287 برخلاف سایر شعرا که معمولاً قصیده‌ای در مدح حاکم و حکومت می‌ساختند، شعری در قالب مسمّط ساخت و در مجمع آزادی‌خواهان یزد خواند و از حاکم یزد بدگویی کرد. بر اثر همین اتّفاق، به دستور حکومت، دهانش را با نخ و سوزن(!) دوختند و زندانی‌اش کردند!

دو ماه بعد شعر زیر را با ذغال بر دیوار نوشت و از زندان فرار کرد:

به زندان نگردد اگر عمر طی
من و ضیغم‌الدّوله و مُلک ری

به آزادی اَر شد مرا بخت یار
برآرم از آن بختیاری دمار!

فرّخی دربارۀ دوخته‌شدن لبانش سروده‌:

شرح این قصّه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهرِ دلِ سوخته‌ام...

.

سپس به تهران کوچ کرد و مقالات و اشعار مُهیّجی را دربارۀ آزادی در روزنامه‌ها انتشار داد. او در دوران نخست وزیری وثوق‌الدّوله، با قرارداد 1919 مخالفت کرد و به همین سبب مدّت‌ها زندانی شد. با وقوع کودتای سوّم اسفند، همراه با بقیۀ آزادی‌خواهان بازهم به زندان افتاد.
در سال 1300 در تهران روزنامه "طوفان" را انتشار داد. او همچنین روزنامه‌های «پیکار»، «قیام»، «طلیعه آئینه افکار» و «ستارۀ شرق» را منتشر کرد.
در سال 1307 از طرف مردم یزد به‌عنوان نمایندۀ مجلس هفتم انتخاب شد. با توجّه به اینکه بیشتر نمایندگان قلدر، حامی حکومت رضاشاه بودند، بنابراین فرّخی مرتّباً از سوی آن‌ها توهین و ناسزا می‌شنید و حتّی یک‌بار مورد ضرب و شتم قرار گرفت!

بعد از مدّتی، از راه شوروی به آلمان رفت و مدّتی در نشریه‌ای به نام «پیکار»، افکار انقلابی‌اش را منتشر کرد. امّا اشتباه بزرگش این بود که در ملاقاتی که با تیمورتاش (نزدیک‌ترین فرد به رضاشاه) داشت، فریب وعدۀ او را خورد و به تهران بازگشت و بلافاصله به 30 ماه زندان محکوم شد!

فرّخی در شهریور 1318 در زندان مسموم شد و بنا به اظهار دادستان، به وسیلۀ تزریق آمپول هوا توسّط «پزشک احمدی» کشته شد.
پزشک احمدی، تنها دکترِ دربارِ رضاشاه بود که اصلاً پزشکی بلد نبود و فقط به دستور اعلی‌حضرت رضاشاه، آمپول هوا می‌زد تا آزادی‌خواهان را یکی‌یکی نابود کند...!

+ جسد فرّخی را در همان گوشۀ زندان خاک کردند و اکنون کسی خبر از قَبر او ندارد.

.

امروز،

یکی از مهم‌ترین و شلوغ‌ترین خیابان‌های

مرکز شهر یزد،

به نام "فرّخی" نام‌گذاری شده:

.

‌گردآوری: سعید جرّاحی- 25/مهر/1404

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, خیانت, ایران پرستی
[ جمعه بیست و پنجم مهر ۱۴۰۴ ] [ 19:53 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این چند کلمه دربارۀ حافظ

.

همیشه برای مناسبت‌های تقویم، از چند روز قبلش، کلّی برنامه‌ریزی می‌کنم؛ ولی آخرش کارِ خاصّی نمی‌کنم!

= امان از مشغله!

امروز 20 مهرماه، روز بزرگداشت حافظ است؛ شاعر زبردستِ قرن هشتم.

معروف است که حافظ دو بار سفر کرد: یکی به جنوب و برای سفر دریایی که دریا موّاج می‌شود و او پشیمان و هراسان برمی‌گردد!

و یکی هم شایع است که به شهر یزد آمده و چون آن زمان، هوای یزد خیلی گرم بوده، از این سفر هم پشیمان می‌شود!!

= شاید آن زمان کسی نبود که به حافظ بگوید که باید پاییز یا بهار به یزد بیایی!

این غزل زیبا تقدیم به مخاطبان شعرشناس و خوش‌ذوق وبلاگ انجمن ادبی آقاسیّد جلال. برخی کلمات را حرکت‌گذاری کردم که راحت‌تر و بهتر مفهوم بشن:

سعید جرّاحی - 20/مهر/1404


مرحبا ای پیک مشتاقان! بده پیغام دوست
تا کنم جان از سرِ رغبت، فدای نام دوست

زلف او دام است و خالش دانۀ آن دام و من
بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست!

سر زِ مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حَشر
هر که چون من در ازل، یک جرعه خورد از جام دوست

بس نگویم شمّه‌ای از شرحِ شوقِ خود، از آنک
دردسر باشد نمودن، بیش از این اِبرام دوست

گر دهد دستم، کَشم در دیده همچون توتیا
خاکِ راهی کآن مُشرّف گردد از اَقدام دوست...

خواجه حافظ شیرازی

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، تاریخی
[ یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴ ] [ 21:26 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقشۀ گسترش زبان و ادبیّات فارسی

در عهد شیعیان سلسلۀ صفوی

.

حکومت شیعیِ صفوی، وسعتِ زبان فارسی را

به بیش از 30 کشور دنیا گسترش داد.

.

امّا طبق اسناد محرمانۀ ساواک،

رژیم باستان‌گرای سکولار پهلَوی،

(هم رضاشاه و هم محمّدرضاشاه)

به دنبال انقراض فارسی و جایگزینی انگلیسی،

و حتّی به دنبالِ تغییر خطّ فارسی هم بود...!

.

با عقل سالم نتیجه‌گیری کنیم که آیا :

حکومتِ شیعه، به پیشرفت ملّی‌گراییِ ایران کمک می‌کند،

یا حکومتِ باستان‌گرایی و سکولارِ وابسته به غرب؟!

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فرهنگی، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, خیانت, ایران پرستی
[ جمعه یازدهم مهر ۱۴۰۴ ] [ 8:17 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

مولانا، شاعری متفاوت...

+ آهنگی از استاد علیرضا افتخاری

.

امروز 8 مهرماه، روز بزرگداشت مولاناست.

این روز را گرامی می‌داریم.

امیدوارم مولانای واقعی را بشناسیم؛

تا بتوانیم سره را از ناسره تشخیص دهیم...

.

این هم آهنگی فوق‌العاده

با صدای استاد علیرضا افتخاری

و شعری از مولانا:

👇👇👇

.

🔺 متن شعر آهنگ:

مُرده بُدم زنده شدم؛ گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای؛ لایق این خانه نه‌ای
رفتم و دیوانه شدم سلسله بَندَندَه شدم

گفت که سَرمست نه‌ای؛ رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم، وَز طَرب آکنده شدم

گفت که با بال و پَری، من پَر و بالَت ندهم
در هوس بال و پرش، بی پَر و پرکَنده شدم

چشمه خورشید تویی، سایه‌گهِ بید منم
چون که زدی بر سر من، مست و گدازنده شدم

شُکر کند چرخُ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک
کز کرَم و بخشش او روشن و بخشنده شدم...

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، موسیقی
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ سه شنبه هشتم مهر ۱۴۰۴ ] [ 21:42 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یک غزل عاشقانه

.

در سبک‌شناسی ادبیّات فارسی، نُـه سبک داریم که شش سبک آن اصلی است؛ و نهایتاً سه سبک آن "تأثیرگذار" است.

1- سبک خراسانی (ابتدا تا حدود قرن6)

2- سبک عراقی (قرن6 تا حدود 10) /

3- سبک هندی (حدوداً قرن 10 تا حدود 12)

-سبک خراسانی: حماسی /

-سبک عراقی: عاشقانه /

-سبک هندی: مضمون‌پردازی

- عشق در سبک خراسانی، زمینی است./

-عشق در سبک عراقی، عرفانی و پاک است./

-عشق در سبک هندی به سبک وقوع و واسوخت نزدیک می‌شود. (در پست‌های بعدی بیشتر درباره‌اش توضیح میدم.)

سعید جرّاحی 1404/7/4

.

* این غزل در سبک عراقی است:

شراب تلخ بیاور که وقتِ شیدایی است
که آن‌چه در سرِ من نیست، ترسِ رسوایی است!

چه غم که خَلق به حُسنِ تو عیب می‌گیرند؟
همیشه زخمِ زبان، خون‌بهای زیبایی است

اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی است

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصلِ مشترک عشق و عقل، تنهایی است

کنون اگر چه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدنِ مرغ‌های دریایی است...

فاضل نظری

.

👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه چهارم مهر ۱۴۰۴ ] [ 8:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

.

ماجرایی متفاوت از تأثیرِ

عشق استاد شهریار

.

امروز 27 شهریور است؛

بزرگداشت استاد سیّدمحمّدحسین شهریار

+ گرامی باد...

.

.


موضوعات مرتبط: سرباز فراری، ادبیـّات
برچسب‌ها: کتاب, عاشقانه ها
[ پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 16:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عاشقانه‌ای جانسوز

از رابعۀ بلخی

"رابعه"، دختر کعب قُزداری که به رابعۀ بلخی هم شناخته شده، یکی از معدود شاعران زن در عرصۀ ادبیّات فارسی است.

رابعه، در نیمۀ نخست قرن چهارم هجری می‌زیسته. مشخّصات زیادی از زندگی او در دست نیست.

عمداً اواخر شهریور و دمدمای پاییز، این شعر زیبا و جانسوز از رابعه را گذاشتم تا خانه‌تکانی دل کنید!... قبل از پاییز...!

.

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد!
بر یکی سنگین‌دلِ نامهربان چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ هِجر و غم کشی
چون به هِجر اندر بپیچی، پس بدانی قدر من...

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 8:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

فیلم

نظر رهبر انقلاب دربارۀ فردوسی

.

فردوسی؟

یا حکیم فردوسی...

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 17:19 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

کتاب "نواخوان بزم صاحبدلان"

گزیدۀ کتاب "کشف‌الاسرار"

از ابوالفضل رشیدالدّین میبدی

نویسنده و عارف و صوفی قرن 6.

صفحۀ 40.

.

تحریف یک واقعۀ عشق تاریخی!

.

چند وقت پیش، با یکی از عزیزان دانش‌آموز صحبت می‌کردم. صحبت به ماجرای عشق و غیرت کشیده شد و ایشون مثالی از یک داستان آورد که یک نفر عاشق کوروش شده، و او گفته عاشق برادرم شو و او گفته باشه و کوروش گفته "ای دروغگو!!"

.

قبلاً هم این‌جور تحریف‌های تاریخی را دیده بودم.

خواستم همان لحظه، این اشتباه را به ایشون بگم و تصحیح کنم، ولی گذاشتم منبعِ اصلِ داستان را به عنوان سند پیدا کنم،

و چون می‌دونم که این‌جا را می‌خواند، امیدوارم خودش متوجّه بشود.

+ گاهی برای بزرگ‌نمایی کسانی که روی اون‌ها تعصّب دارند، چرا تاریخ را تحریف می‌کنند...!

.

سعید جرّاحی 24/5/404


موضوعات مرتبط: داستان، ادبیـّات
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 18:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خیانت به مذاکره!

داستانی عجیب از شاهنامه

.

در شاهنامه، داستان عجیبی آمده که خیلی متناسب با مسائل امروز است.

فریدون، پادشاه بزرگ ایران که ضحّاک را نابود کرد، سه پسر داشت به نام‌های: «سَلم- تور- ایرج».

فریدون کشور ایران را بین این سه پسرش تقسیم کرد: شرق و شمال شرق را به "تور" داد. غرب و شمال غرب را به "سَلم" داد و ایرانِ اصلی(مرکز) را به "ایرج" داد.

بعد از مدّتی، خبر به فریدون رسید که قرار است که "سلم و تور" به مرکز ایران حمله کنند.

فریدون سریعاً این موضوع را به پسرش ایرج گفت و به او توصیه کرد که قبل از حملۀ آنها به ایران، تو پیش‌دستی کن و به آنها حمله کن!

ایرج امّا توجّهی به حرف پدرش فریدون نکرد و گفت من می‌خواهم با آنها دوست باشم! سپس چند روز بعد هم قرارِ «مذاکره» با آنها گذاشت!!! و به خطّۀ آذربایجان رفت برای دیدن "سلم و تور".

در اتاق مذاکره، وقتی ایرج به رسم احترام برای برادران بزرگترش صندلی می‌گذارد، «تور» صندلی را بلند می‌کند و بر سر ایرج می‌کوبد و سپس او را با یک خنجر می‌کُشد و سر از بدنش جدا می‌کند و برای پدرش می‌فرستد...

فریدون، روزها و ماه‌ها گریه کرد و افسوس خورد از خوش‌خیالی و فریب پسرش!
.
+ اگر ایرج به حرف پدرِ باتجربه‌اش گوش می‌کرد و با دشمن خودش "مذاکره" نمی‌کرد، آن‌گونه ایران را دچار مشکل نمی‌ساخت...

.

سعید جرّاحی 7/5/404

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: ایران پرستی, خیانت
[ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 17:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

🔴 نگذاریم

فردوسی را جور دیگر معرّفی کنند...!

.

اخیراً بعضی از سایت‌ها و شبکه‌ها، با یک شیطنتِ رسانه‌ای، حکیم فردوسی را شخصیّتی معرّفی می‌کنند ضدّ دین و حتّی بت‌پرست و شاه‌پرست! گاهی هم بیتی و مصرع بی‌ربطی را پیدا می‌کنند به عنوان شاهد!

امّا واقعیّت چیست؟ بدونِ واسطه از خود فردوسی می‌شنویم:

فردوسی، خاک پای امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
كه من شهر علمم، علی‌ام در است
درست این سخن گفتِ پیغمبر‌ است
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و «وصی» گیر جای
منم بندۀ اهل بیت نبی
ستایندۀ خاک پای «وصی»
خود آن روز نامم به گیتی مباد
که من نام حیدر نیارم به یاد
بر این زادم و هم بر این بگذرم
یقین دان که خاک پیِ حیـدرم

🍃 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی

سعیدی جرّاحی 25/اردیبهشت/1404


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، دینی، شعر
برچسب‌ها: ایران پرستی
[ پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 23:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

روز اوّل اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی است.

اگر بخواهیم امتیاز بدهیم به شاعران، قطعاً سعدی در اوج است.

در گلستان و بوستان سعدی، نکاتی آمده که می‌تواند زندگی جامعه‌ای را متحوّل کند.

داشتم به این فکر می‌کردم که در فتنۀ فواحش 1401، یه عدّه‌ای در شبکه‌های منوتو و اینترنشنال، بدترین حرف‌ها را بر ضدّ سعدی زدند تا جوان و نوجوان ایرانی را از سعدی، این اعجوبۀ ادبیّات فارسی و حکمتِ بی‌نظیرش جدا کنند...!

+ ... و لعنت بر خیانت این خائنان...

.

یکی از غزل‌های بی‌نظیر سعدی،

تقدیم به دوست‌داران سعدی:

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانَت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیـده می‌افتد بر آن بـالـای فتّـانم...

تو را در بوستان باید که پیشِ سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم!

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مُغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی، رفیق سست‌پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان، آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت، بِه از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم روَد صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم...

سعدی

...


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: فتنه, رسانه
[ سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 17:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ترسم این است ...

در ادبیّات فارسی، فعل "ترسم و می‌ترسم" در خیلی از موارد به معنای "مطمئنّ هستم" به کار می‌رود...

.

مثل عشقـی که به دادِ دلِ تنهـا نرسـد

ترسم این است که این رود به دریا نرسد

این که آویخته از دامنۀ کوه به دشت

می‌خرامد همه‌جا غَلت‌زنـان تا نرسـد

ترسم این است که با خاک بیامیزد و سنگ

از زمیـن کـام بگیرد، به مـن امّـا نرسـد

پشت هر سنگ، درنگی؛ پسِ هر خار، خَسی

حتــم دارم کـه به هم‌صحبتـیِ ما نرسـد

ماه، مأیوس شد و موج به دریـا برگشـت

بی‌سبب نیست که حتّی به تماشا نرسد

من به هر صخره از این فاصله می‌کـوبَـم سر

ترسم این است که این رود به دریـا نرسـد...

شاعر: عبدالجبّار کاکایی

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:47 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این بیت حافظ دربارۀ کیست؟

.

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دلِ رمیدۀ ما را انیس و مونس شد

حافظ، شاعر عارف ایرانی، در این بیت معروف خودش، حضرت پیامبر اسلام را به ستاره‌ای تشبیه کرده که با آمدن ایشان (تولّد و مبعث) درخششی در عالم پدید آمده و تاریکی را از بین بُرده.

از طرفی، ماهِ مجلس شدن، به زیبایی چشم نواز و محبوب دل‌ها واقع‌شدن اشاره دارد. طوری که توجّه همه به وجود پر خیر و برکت او جلب می‌شود...

+ عیدتون مبارک

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ سه شنبه نهم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 5:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

اگر به شعروشاعری علاقمند هستید، حتماً برنامۀ "سرزمین شعر" را ببینید.
علاوه بر اشعار زیبایی که می‌‌شنویم، نکات فوق‌العاده‌ای در لابه‌لای سخنان داوران می‌آموزیم.

چند روز پیش، یکی از داوران (آقای مؤدّب‌پور) در توضیح یکی از غزل‌ها گفت:
"در عشق، همه دیکتاتور هستند! یکی را که دوست بدارند، میخوان او را برای خودشون داشته باشند؛ گاهی نمی‌شود؛ و نتیجه‌اش می‌شود "افسردگی و غم" در شکست عشقی؛ و گاهی هم می‌شود "کینه"!
اگر کسی تو را نپسندید، برو !"
.
+ عاشقی بلد نیستیم! یا یکی از طرفین، یا هر دو!!

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ جمعه بیست و یکم دی ۱۴۰۳ ] [ 19:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

فیلم دیده‌نـشده دربارۀ رضاشاه و شاه

و ملک‌الشّعرای بهار

.

محمّدتقی بهار، مشهور به "ملک‌اشّعرا" از چهره‌های ممتاز و بی‌نظیر فرهنگ و ادب معاصر ایران است.

ملک الشّعرا به عنوان نویسنده، شاعر، متفکّر، نمایندۀ مجلس، روزنامه‌نگار، و محقّق مشهور ایرانی در قرن معاصر شناخته می‌شود.

بهار بعد از پایان قاجاریه، ابتدا قصیده‌ای به نفع رضاشاه سرود.

اندکی بعد، با سرودن چندین قصیده در مدح رضاشاه از متملّقین دیگر پیشی گرفت. بهار با این ترفند در اوّلین انتخابات دوران سلطنت رضاشاه از تهران به نمایندگی مجلس ششم انتخاب شد.

...

امّا دیری نگذشت که رضاشاه شروع کرد به نمک‌نشانسی نسبت به ملک‌الشّعرای بهار!

بهار پس از پایان دورۀ ششم مجلس از کارهای سیاسی کنار رفت و آن موقع بود که فهمید چه اشتباهی کرده که از رضاشاه حمایت کرده؛ چون فهمید که دیکتاتوری رضاخانی از قاجاریّه هم بدتر بود...

ملک‌الشّعرا در اواخر عمر فقط به خدمات فرهنگی و ادبی پرداخت و در دارالمعلّمین عالی به تدریس ادبیّات مشغول شد.

ولی بارها به زندان و تبعید محکوم شد و در نهایت ظاهراً با بیماری، ولی در اصل با توطئۀ دربار محمّدرضاشاه از دنیا رفت.

.

.

فیلم

دختر ملک الشّعرای بهار می‌گوید:

هیچ‌وقت پهلوی‌ها را نمی‌بخشم.

آن‌ها بزرگان ایران را دائم می‌کُشتند،

و پدر مرا ناجوانمردانه کُشتند...

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, خیانت, ایران پرستی
[ چهارشنبه هفتم آذر ۱۴۰۳ ] [ 20:44 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

زندگینامۀ دکتر علی موسوی گرمارودی

.
علی موسوی در 30 فروردین 1320 در استان قم به دنیا آمد. بعد از فارغ‌التّحصیلی از رشتۀ حقوق دانشگاه تهران، در ادارۀ باستان‌شناسی، مشاورۀ حقوقی می‌داد. سپس در دانشگاه تهران، مدرک دکترای ادبیّات را گرفت و در سال 1348 اوّلین مجموعۀ شعرش را به اسم «عبور» منتشر کرد.

نوشته‌های تندوتیز او باعث شد که ساواک در سال 1352 او را دستگیر کند و به زندان بفرستد!

* از جمله آثار او:

-آغاز روشنایی آیینه
-خواب ارغوانی
-گوشواره عرش
-پیوند زیتون بر شاخۀ ترنج

"فاضل نظری" او را «شاعر تمام قالب‌های شعری» می‌داند.
بهاء‌الدّین خرّمشاهی هم دربارۀ او می‌گوید:
«گرمارودی از ادیب‌ترین شاعرها در عصر معاصر است.»

.

گردآوری: محمّدرضا داورپناه

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه هفتم آبان ۱۴۰۳ ] [ 21:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این دو بیتِ ایهام‌ناکِ(!) حافظ!

امروز 20 مهرماه است و روز بزرگداشت حافظ شیراز.
بررسی این دو بیت از ابیات ایهام‌ناکِ(!) حافظ، به مناسبت امروز:

* دوستانی که مایل به دریافتِ رمز هستند،

پیام بگذارند...

ماجرای این بیت را در قسمتِ ادامه مطلب بخوانید...

👇👇

👇


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
ادامه مطلب
[ جمعه بیستم مهر ۱۴۰۳ ] [ 6:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یک نمونۀ دیگر نقیضه پردازی

سلام. قبلا دربارۀ "نقیضه‌پردازی" در ادبیّات براتون نوشته بودم؛ که یکی از ابیات معروف شاعران توسّط شاعران دیگر به شکلی "طنز" بازنویسی میشه... امروز هم یک نمونۀ طنز دیگر:

.

"حافظ" سروده:
چه خوش صيدِ دلم كردی، بنازم چشم مستت را
که کـَس مرغانِ وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد
.

امّا "ناصر فیض" سروده:

چه خوش صيد دلم كردی، بنازم چشم مستت را
ولی از روی دستم خواهشاً بردار پایت را... !

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ پنجشنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۳ ] [ 17:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتِ اشتباهی از شهریار!

1- سیّدمحمّدحسین شهریار، در یکی از غزلیّاتش می‌گوید:

با عقل، آبِ عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم!

بارها دیوان اشعار شهریار را بیت‌به‌بیت مرور کردم و اشعار خوبی از شهریار خوانده‌ام و شاید بشود گفت که او بزرگ‌ترین شاعر معاصر است؛ امّا این بیت بالا را به هزارویک دلیل نمی‌پسندم و می‌توانم بگویم که اشتباه است!

= در فلسفه و عرفان، عقل و عشق از هم جدا نیستند.
عقل و عشق، دو بال هستند برای پرواز انسان...

2- امروز آخرین جلسۀ کلاس بود و فصلِ تابستانِ ما تازه از فردا شروع میشه!!

امشب عازم سفرم. وقتی برگشتم، یکی از بهترین اشعار شهریار را براتون مینویسم.

+ روز 27 شهریور، بزرگداشت شهریار است و روز شعر و ادب.
گرامی باد...

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فلسفه، شعر
[ یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 20:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این شعر طنز نقیضه از ناصر فیض

.

حافظ:

- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را.

.

نقیضه‌پردازیِ ناصر فیض:

- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

به دستش مي دهم كاري كه بار آخرش باشد!

.

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ چهارشنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 9:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خاقانی شاعر

و عبرتی که از یک ساختمان گرفت!

.

خاقانی شاعر معروف قرن 6 در راه مکّه، سری هم به ایوان مدائن زد و این قصیدۀ معروف را سرود.

ایوان مدائن، مضمون و محتوایی غم‌بار و عبرت‌انگیز داره و خاقانی ضمن اشاره به شکوه و ابهّت از دست رفته و «بریان بودن جگر دجله» به خاطر آن، با ویرانه‌های طاق کسری را به زبان حال صحبت میکنه.

خاقانی با زبان دل از خودش می‌پرسه اگر سرنوشت بارگاه عدل و داد این باشه، سرنوشت ستم‌کاران چه خواهد شد؟ و از «دل عبرت‌بین» می‌خواهد که ایوان مدائن را «آیینه عبرت» بداند:

هان! ای دل عبرت‌بین! از دیده عِبر کن هان!
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان/

یک‌ره ز لبِ دجله، منزل به مدائن کن
وز دیده، دوم‌دجله بر خاک مدائن ران/

خود دجله چنان گریَد صد دجلۀ خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان/
...

این است همان ایوان کز نقشِ رخِ مردم
خاکِ درِ او بودی دیوارِ نگارستان/

این است همان درگَه کاو را زِ شهان بودی
دیلم مَلِکِ بابِل، هندو شهِ ترکستان/

این است همان صفّه کز هیبتِ او بردی
بر شیرِ فلک حمله، شیرِ تنِ شادروان/

چندین تنِ جبّاران کاین خاک فروخورده‌ست
این گرسِنه‌چشم آخر هم سیر نشد ز ایشان!/

...

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ سه شنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 23:27 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چرا علاقه به سعدی؟

.

1- از روز اوّل که معلّم شدم، و قطعاً قبل از آن، زمانی که دانشجوی رشتۀ ادبیّات شدم، گاهی شاعرِ مورد علاقه‌ام را ازم می‌پرسیدند.
.
2- "حضرت استادم" در کلاس مستطاب "نقد ادبی" موضوعی را به نقل از نورتروپ فرای، منتقد اروپایی می‌گفتند که:

دوران عمر، به چهار قسمت تقسیم می‌شود: "حماسی و غنایی و تراژدی و کمدی!"

انسان‌ها در دوران جوانی، علاقه‌هایی دارند که مخصوص همان دوران است. وقتی به پختگیِ دوران غنایی می‌رسند، علاقه‌هاشون هم به پختگی می‌رسد.

... و سپس حضرتشان تاریخ ادبیّات ایران را هم به همین جدول تقسیم می‌کردند.

3- در دوران جوانی، اگر کسی ازم می‌پرسید کدام شاعر را بیشتر دوست دارید و اشعارش را می‌پسندید، اسم شاعر مورد علاقۀ خودم را میگفتم و قبل از اسمش کلمۀ "حکیم" را اضافه میکردم و میگفتم "حکیم فردوسی".

4- سال‌ها گذشت؛ حکیم فردوسی هنوز برایم عزیز است و بزرگ.

امّا تصوّر نمیکردم که روزی برسد که هر موقع اسم "حکیم سعدی" را می‌برم، ازش به عنوان بزرگ‌ترین شاعر مورد علاقه‌ام نام ببرم؛ از شدّت بزرگی و حکمت و جامعیّتش...

شاید در دوران جوانی، نمیفهمیدم حکمتش را...

راست است که نکته‌ای نیست که در آثار سعدی نباشد.

5- بدون اینکه فی‌البداهه باشد، مثالی می‌آورم از یکی از عاشقانه‌ترین اشعار سعدی:

گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را...

.

سعید جرّاحی / اوّل اردیبهشت 1403
روز بزرگداشت حکیم سعدی

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها, تک گویی
[ شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 21:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی (پارودی)

.
قبلاً هم دربارۀ این هنر زیبای ادبی براتون پست گذاشته بودم.

نقیضه‌سرایی، یک نوع تقلید ظریف و هنرمندانه از آثار ادبی مشهور است.

نقیضه‌گویی در اصطلاح ادبی نوعی تقلید طنزآمیز از یک اثر ادبی معروف است. شاعر یا نویسنده نقیضه‌سرا از یک نویسنده یا شاعر مشهور تقلید می‌کند و قصدش از این کار انتقاد یا شوخ‌ طبعی است.
.

دو نمونه نقیضه‌پردازی:

1)

شعر اصلی از «سعدی»:

بنی‌ آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

.
شعر نقیضۀ آن:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
صدی ده پسر، ما بقی دخترند !

2)

شعر اصلی از «سعدی»:

بنده همان بــِه که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
وَرنه سزاوار خداوندی‌اش
کس نتواند که به جای آورد

.
شعر نقیضۀ آن:

مرد همان بــِه که به گاه نزاع
عذر، به درگاهِ نسا آورد
ورنه زنش در اثر لنگه کفش
حالِ ورا خوب به جا آورد...!

.

گردآوری: سعید جرّاحی 30/1/1403

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ] [ 17:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

آخرین قسمت (فینال)

برنامۀ جذّاب "سرزمین شعر"

این برنامه را ببینید و لذّت ببرید...

.

جمعه شب 31 فروردین 1403

ساعت 22:30 شبکه 4.

تکرار : شنبه ساعت 13:30 و 19.

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 22:35 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ایران، قلب جهان اسلام

.

اقبال لاهوری، شاعر فارسی‌گوی اهل شِبه قارّۀ هند، سال‌ها پیش دربارۀ قدرت ایران گفته:

شهر "تهران" (پایتخت ایران) در بین کشورهای اسلامی،

باید در حکم شهر "ژِنـِو" باشد در بین کشورهای غربی.

.

برنامۀ "سرزمین شعر"

رقابت شعرای درجه 1 ایران/ شبکۀ 4.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 19:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

برنامه‌ای در ترازِ بالای شعر و ادب

.

شاگردانم گاهی می‌پرسند آیا امروزه و در روزگار معاصر هم شاعری مثل شعرای قدیم داریم؟

در جوابشون میگم بله داریم؛ و چند مثال از شعرای زنده و درگذشتۀ معاصر را نام می‌برم.

اگر شما هم به ادبیّات و شعروشاعری علاقه دارید و مایلید که این شعرای زنده را ببینید، برنامۀ "سرزمین شعر" را نگاه کنید، تا غول‌های شعرسرایی معاصر را بشناسید. 👇👇

-هرشب، ساعت 22:30 از شبکه 4.
-تکرار: روز بعد ساعت 9:30.

.

راستی،

"استاد علیرضا افتخاری"

یکی از بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین خوانندگان ترانه

در این برنامه به عنوان ناظر حضور دارد.

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 7:42 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی و اشعار طنز این نوع ادبی

.

نقیضه که به آن «پارودی» یا «پَرودی» (فرانسوی: parodie ‎) نیز گفته می‌شود، تقلید طنزگونه از یک کار هنریِ دیگر است.

این سبک ادبی، یکی از فنون عمدۀ طنز محسوب می‌شود.

به این صورت که یک مصرع از شعر معروف می‌آید و مصرع دوّم را به صورت طنز می‌سرایند.

آقای "ناصر فیض" یکی از سرآمدان این سبک شعری است.

.

- چند مثال از نقیضه‌پردازی:

1)

حافظ) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا

ناصر فیض) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

تفسیر حرف اوّل، تفسیر حرف دوّم

2)

حافظ) تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت

تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت

ناصر فیض) تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

امّا به کسی از شرم نگفتم که کجا رفت!

3)

حافظ) مـنِ بیچاره هـم از اهـلِ سلامـت بــودم

دامِ راهـم، شِکـنِ طُــرّهء هنـدوی تــو بـود

ناصر فیض) منِ بیچاره هم از اهلِ سلامت بودم

بس که رفتم به چِکاپ، این همه بیمار شدم...!

.

.

👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 11:15 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

شاعری به نام " مرتضی امیری اسفندقه "

.

امروز در کلاس ادبیّات، شعری از آقای "امیری اسفندقه" خواندیم. ظاهرا این شاعر برای عزیزانم ناشناخته بود. این پست را میذارم برای مختصری معرّفی :

🔴 آقای امیری اسفدقه متولّد آبان 1345 در تهران.

او بابت سروده‌های خود، نامزد یا برندهء جایزه‌هایی چون "کتاب سال، قلم زرّین و کتاب فصل" شده‌است.

✳️ کتاب‌ها و آثار ایشان عبارتند از:

"دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم، دهلی ستاره بود، غزلواره‌ها" و...

.

یکی از غژل‌های ایشان:

تا کِی دل من چشم به در داشته باشد؟

ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد/

آن باد، که آغشته به بوی نفَس توست

از کوچۀ ما، کاش گذر داشته باشد/

عشق است بلای من و من عاشق عشقم

این نیست بلایی که سپر داشته باشد/

رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم

تا با تو سر سیر و سفر داشته باشد...

شاعر: مرتضی امیری اسفندقه

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه یکم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 21:35 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن

در سال ۱۳۰۴ در ندوشن یزد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را نخست در مدرسه ناصرخسرو ندوشن، سپس مدرسه‌ی خان یزد، و دبیرستان را در دبیرستان ایرانشهر یزد گذراند.

سپس...

.

مابقی زندگی‌نامه و آثار دکتر اسلامی در ادامه مطلب...

👇🏻

👇🏻


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
ادامه مطلب
[ شنبه هجدهم آذر ۱۴۰۲ ] [ 21:12 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عشق مولانا + ترانه

.

دربارۀ مولانا بعضی چیزا را می‌دانیم؛ و خیلی بیشتر از آنچه می‌دانیم را نمی‌دانیم. ابتدا ناطقی بود سخنور و سخندان، و بیشتر به وجه زهد و ظاهر دین توجّه داشت؛ تا اینکه با "شمس تبریزی" آشنا شد؛ و همین آشنایی بود که مولانای خشک را به مولانای عاشق و فیلسوف تبدیل کرد...

خودش در قالب غزلی میگوید:

مُرده بُدم زنده شدم؛ گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیدۀ سیر است مرا جان دلیر است مرا
زَهرۀ شیر است مرا زُهرۀ تابنده شدم

گفت که دیوانه نَه‌ای، لایق این خانه نَه‌ای
رفتم دیوانه شدم سلسله بَندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نی‌اَم شمع نی‌اَم دود پراکنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه‌گه بید منم
چون‌که زدی بر سر من، پست و گُدازنده شدم

شُکر کند چرخِ فلک از مَلِک و مُلک و مَلَک
کز کـَرم و بخشش او، روشن بخشنده شدم...
.

.

ترانۀ زیبایی از همین غزل

با صدای "استاد علیرضا افتخاری"

👇

دانلـــود

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، موسیقی
[ جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ ] [ 16:38 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این دو خاطره، از "وقتِ رفتن"...!

.

1) دوشنبه شب هفتم آبان سال 86 بود؛ طبق معمول همۀ دوشنبه‌شب‌ها پای رادیو بودم و برنامۀ شبانه رادیو پیام را با قراری که با دوستان عزیز دورۀ دانشجویی داشتیم می‌شنیدم.

- دوشنبه شب‌ها استاد ساعد باقری، مجری برنامه، از ساعت 10 شب تا 2 بامداد، همراه با مطالب جالب و جذّابش، ما را همراه میکرد...

-همیشه ساعت 1:55شب که میشد، یعنی در آخر برنامه، شعری را به عنوان "غزل خداحافظی" می‌خواند.

آن شب نیز غزلی از "قیصر امین‌پور" را به‌عنوان غزل خداحافظی خواند؛ از کتاب "دستور زبان عشق"؛ همه را یادداشت کردم.

فردا صبح آن روز (یعنی 8 آبان) در اخبار صبحگاهی اعلام شد که "قیصر امین‌پور" دیشب ساعت3 بعد از نیمه شب (یعنی یکساعت بعد از خواندن غزل خداحافظی) از دنیا رفته است...!

...

2) دیروز 8 آبان بود. در سالگرد رحلت قیصر امین‌پور بعد از 16 سال.

-فیلمی را میدیدم از قیصر با صدای خودش که این شعر زیبا و عجیب را دکلمه میکرد.... چقدر مناسبت‌ها با هم هماهنگ هستند...! آن سال در همان روزها، سریال "مدار صفر درجه" هم داشت پخش میشد... مثل الان که داره دوباره بازپخش میشود...!

= این همان شعر است؛ باز هم از کتاب "دستور زبان عشق" :

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟!

می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد،

خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد...!

.

خدایش رحمت کند...

سعید جرّاحی 8/آبان/1402


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: دلنوشته, تک گویی, خاطره
[ سه شنبه نهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 21:3 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

برای استادم...استاد دکتر غلامرضایی

.

همین چند روز پیش (یعنی سه شنبه 2 آبان) به صورات اتّفاقی داشتم دربارۀ رحلت یکی از اساتیدم در کلاس برای دانش‌آموزانم صحبت می‌کردم؛ که سال‌ها پیش، استادم آقای دکتر فلاحتی در ایّام کلاس از دنیا رفت و آن روزها چقدر غصّه‌دار شده بودیم...

فردای آن روز، یکی از همکارانم خبر تلخ دیگری بهم داد؛ آرام و شمرده-شمرده؛ چون از علاقه‌ام به آن استاد گرانقدر خبر داشت... خبر این بود:

با دکتر غلامرضایی چه درس‌هایی داشتید؟ و من گفتم اکثر دروس تخصّصی و مرجع‌شناسی را با ایشان گذراندم... چطور مگه؟ و همکارم بعد از کلّی مقدمه‌گویی گفت که دیروز مراسم خاک‌سپاری ایشان بود... دقیقاً سه شنبه 2 آبان!

بماند که دیگر چه حالتی رفت...!

.

.

دکتر غلامرضایی یکی از عزیزترین اساتیدم بود؛

در دو دانشگاه متفاوت، در دو مقطع کارشناسی و ارشد.

علاوه بر کلاس‌های درس، شاید ساعت‌ها به صورت خصوصی ازشان کسب فیض می‌کردم و دربارۀ ادبیّات و نسخه‌شناسی ازشان می‌آموختم. آن موقع‌ها شاید از روحیّۀ جوانی یا هر چیز دیگری، چه مباحثاتی با ایشان می‌کردم و گاهی خودم را مُحقّ هم می‌دانستم!!... و خیالم بر آن بود که خیلی می‌دانم؛ غافل از این‌که نمی‌فهمم که نمی‌دانم...! و ایشان با سعۀ صدر به همۀ سؤالات بی‌ربط و باربط یک دانشجوی آتشین‌مزاج پاسخ می‌داد... و چقدر نجیب بودند که خم به ابرو نمی‌آوردند...

شاید اوج عصبانیّت ایشان این بود که در برابر استدلالات غیرتخصّصی این شاگرد کوچک، فقط می‌گفتند: «خیر، این‌گونه نیست!»

چند سال بعدش که به‌ظاهر کمی بزرگ‌تر شدم، ازشان اجازه می‌گرفتم و در کلاس‌های مقطع دکترا شرکت می‌کردم تا مثلاً راه را هموار کنم... لیکن مدّتی بعد، دست تقدیر، و خباثت برخی دیگر از اطرافیان ایشان، مرا از ادامۀ تحصیل محروم کرد و دیگر زیارت‌شان نکردم؛ جز دیدن چهرۀ ایشان در قاب تلویزیون، و شنیدن مباحث علمی در برنامه‌های پژوهش‌محور؛ و نیز مطالعۀ آثار ایشان...

... و امروز که این واگویه را مینویسم، هنوز تلخی آن خبر را حلّ نکردم...! چون لبخندهای ملیح استاد را که به یاد می‌آورم، لب بستن بر آن را چیزی جز تلخی نمی‌افزاید...!... و چقدررررررر نجیب بودند ایشان...

.

تنها عکسی که ازشان به یادگار دارم

(...)

.

با این‌که درجۀ استاد تمامی (پروفسوری) داشتند، کمترین جلوه‌ای از این درجه و مقام در رفتار و چهره‌شان دیده نمی‌شد. در کلاس، در سالن دانشکده، در جلسات گروه ادبیّات؛ در بین دانشجویان و در بین اساتید دیگر که غیر از مرحوم دکتر صادقیان که پیشکسوت بودند، مابقی اساتید به‌نوعی شاگرد ایشان محسوب می‌شدند؛ ولی اگر کسی آن جمع را نمی‌شناخت، نمی‌دانست کدام استاد است و کدام‌ها شاگرد.

کتاب "سبک شناسی" تألیف ایشان، پهلو به پهلوی کتاب سبک شناسی "ملک‌الشّعرای بهار" در دانشگاه‌های ایران تدریس میشد.

...و یادم نمی‌رود روزی که در یکی از مجلّات معتبر علمی معروف، مقاله‌ای دربارۀ این کتاب نوشته شد و ایشان چقدر غصّه می‌خوردند از ندانستن برخی همکاران‌شان؛ تا جایی که برای ردّ "نقد" ناجوانمردانۀ آن مقاله، شاهد مثال‌هایی نشانم دادند، آن روزی که از دفتر گروه بیرون آمدند و در اوج فروتنی و نجابت، شاهد مثال‌ها را نشانم دادند... و...

اوج دقّت و ریزبینی و ظریف‌اندیشی در بین دانشگاهیان بودند؛ یک کلمه و حتّی یک حرف از زیر دست‌شان عبور نمی‌کرد مگر این‌که حقّش به‌کمال ادا شود...

شاید وسواسی که الآن برای درس و تدریس و نوشتن و ویراستاری دارم، ریشه در وسواس ایشان دارد؛ که ساعت‌ها روی یک واژه و جمله استدلال می‌کردند و شاهد مثال از متون کهن می‌آوردند... خدایش رحمت کند...

در بزرگی و بزرگواری و استادیِ ایشان همین بس که «حضرت استادم» حرف ایشان را سند غیرقابل نَسخ و شُبهه می‌دانستند؛ و سخن هر آن کسی که خلافش را می‌گفت برنمی‌تابیدند...

... و هنوز فراموش نکردم آن جملۀ حضرتشان در مورد علامت تشدید در کلمه‌ای که همه می‌گفتند تشدید ندارد و استاد غلامرضایی بر داشتنش تأکید می‌کردند و «حضرتم» تأیید کردند که دارد.

...

در یک کلام این بیت را که از خودشان آموختم مینویسم؛

که انگار "رودکی شاعر" این بیت را برای ایشان سروده باشد:

از شمارِ دو چشم: یک تن کم

وز شمارِ خِرد: هزاران بیش

...خدایش بیامرزاد؛

و قرین رحمت واسعۀ خودش قرار دهاد... آمین.

...

سعید جرّاحی/ شاگرد کمترین آن استاد

4/8/1402

.

(برای شادی روح همۀ درگذشتگان، مخصوصاٌ این استاد گرانقدر صلوات و فاتحه‌ای نثار کنید.)

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: خاطره
ادامه مطلب
[ پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ ] [ 23:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

عشق حافظ شیراز...

.

* امروز 20 مهرماه، روز بزرگداشت حافظ است.

دوست عزیزی داشتم در دوران دانشجویی، که با حافظ شیرازی خیلی مأنوس بود. گاهی که به کوهنوردی میرفتیم یا در محفل انس و ادبی که داشتیم، این غزل را با هم میخوندیم و هر بار هم نکته‌ای تازه ازش برمیگرفتیم.

گاهی این غزل را در کلاس برای شاگردانم میخوانم؛ مخصوصاً دو تا از ابیات خاصّش را...

.

آن یار کزو خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچــاره ندانســت که یــارش سفــری بــود

تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
تا بود فلک، شیوهٔ او پرده‌دری بود

منظورِ خردمندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوهٔ صاحب‌نظری بود

از چنگِ مَنَش اختر بَدمِهر به دَر بُرد
آری چه کنم؟ دولتِ دورِ قمری بود

اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود...

خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود

خود را بکُش ای بلبل از این رشک که گُل را
با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه‌گری بود!

هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود...

.

20 مهرماه/ روز بزرگداشت حافظ

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: خاطره
[ پنجشنبه بیستم مهر ۱۴۰۲ ] [ 17:6 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

در شاهنامه فردوسی

.

مبادا شاهنامه فردوسی را تحریف کنند...

شاهنامه، یکی از شیعی‌ترین دیوان‌های شعر ماست...

.

این ابیات، در ابتدای شاهنامۀ حکیم فردوسی آمده. با این توضیح که شاه آن زمان ایران، سلطان محمود غزنوی بود، یعنی یکی از متعصّب‌ترین شاهان سنّی‌مذهب ایران!

.

... علی را به خوبی ستاید رسول:

که من شهر علمم علی‌اَم در است
درست این سخن، قول پیغمبر است

علی را چنین گفت و دیگر همین
کز ایشان قوی شد به هر گونه دین

منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی

اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبیّ و علی گیر جای

گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و این، دین و راه من است

بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پیِ حیدرم

دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان، خود دل است

نباشد جز از بی‌پدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش

هر آن‌کس که در جانش بغض علی‌ست،
از او زارتر در جهان، زار کیست؟

.

شاهنامه فردوسی/ ابتدای کتاب


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، دینی
برچسب‌ها: امام علی
[ جمعه شانزدهم تیر ۱۴۰۲ ] [ 11:4 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خال لب دوست...

.

امام تا زمانی که در قید حیات بودند، شاعری خود را علنی نکردند.

تا اینکه ایشان از دنیا میروند؛ و 15 روز بعد از رحلت امام، برای نخستین بار، فرزند ارشد ایشان (سیّداحمدآقا)، یکی از آن غزل‌ها را به روزنامه کیهان میدهند و منتشر میشود.

مطلع این غزل، همان بیت معروف بود که :

"من به خال لبت ای دوست، گرفتار شدم/

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم..."

.

این شعر و غزل، سرآغاز معرّفی وجوه ادبی زندگی امام میشود.

مجموع اشعار ایشان در کتابی به نام دیوان امام" منتشر شده.

طبق اصول شبک‌شناسی،

سبک اشعار امام، "سبک عراقی" است؛

یعنی عاشقانه‌ها و عارفانه‌ها".

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 9:47 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

معلّم ادبیّات

.

اگر یک معلّمِ ادبیّاتِ سخت‌گیر داشتی که مجبورت می‌کرد بنویسی،

دیگه الان برای نوشتن یک متن ساده، گیر نمی‌کردی...!

.

برنامۀ مستطاب "خانۀ جلال"
حمید بابایی (نویسنده)

(پخش شده در مورّخ 4.12.1401)

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ یکشنبه هفتم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 8:44 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

این چند عکس خاصّ و منحصر به‌فرد

از نمایشگاه کتاب تهران/ اردیبهشت 1402

.

.

.

(1)

شلوغی جمعیّت بازدیدکنندگان

.

.

(2)

این عکس را که دیدم،

به یاد شعر سهراب سپهری افتادم که میگفت :

من قطاری دیدم که سیاست می‌بُرد؛

و چه خالی میرفت...!

.

.

.

(3)

غذای روح...

.

.

(4)

عکس بزرگان فرهنگ و ادب

چه انگیزه‌ای به انسان میدهد...

.

.

(5)

پست قبلی دربارۀ زوج‌های جوان و کهنسال گفتم...

منظورم همین بود.

دقیقا یک مورد مشابه این عکس را دیدم ،

امّا همین که آمدم عکس بگیرم،

از دور، یک آشنا دیدم...

.

.

(6)

شما هم می‌بینید از دور،

آن آشنا را...

.

.

(7)

آدم‌ها برمیگردند به اصل خودشان...

آری! همین آشنا...

.

.

(8)

قربونش برم

یک‌ تنه برای خودش یک نمایشگاه بود...

.

.

(9)

این هم سند و مدرک!

.

.

.

.

(9/2)

میگن سرانۀ مطالعه در ایران پایین است.

من قبول ندارم...

این عکس را در مترو گرفتم

و البتّه الآن با اجازۀ خودش منتشر کردم.

.

.

(10)

این بَنرها خیلی برام جذّاب بودند.

مخصوصاً اینکه با سند و آدرس نوشته شده بودند.

یک صحنۀ عجیب اینکه

وقتی داشتم از این بنرها عکس میگرفتم،

سریعاً یک نفر آمد و به قصد شُبهه‌افکنی،

شروع کرد إن‌قُلت آوردن که... آره و نه!

راستش یه جوابی دادم که فهمید بد جایی اومده!

ولی عجیب اینکه اینقدر دارن کار میکنن برای سمپاشی،

و افسوس که ما...!

.

.

.

(11)

کارهای هنری قشنگی در نمایشگاه شده بود.

مجسمّه‌ای از زنده‌یاد قیصر امین‌پور

.

.

(12)

و مجسمّه‌ای از زنده‌یاد اخوان ثالث

.

.

(13)

و چقدر باذوق بودند دانشجویان هنر

که به وسیلۀ گریم کردن،

مجسّمه‌های زنده‌ای از بزرگان ادب،

از خودشان ساخته بودند...

ایشان جناب حافظ شیرازی هستند،

شاعر قرن هشتم

.

.

.

(14)

ایشان هم جناب سعدی شیرازی

شاعر قرن هفتم

وقتی ایشان را از دور دیدم،

ابندا فکر کردم عضو یکی از فرقه‌های دراویش است

وقتی ازش پرسیدم، لبخندی زد و

کتاب کلّیّات سعدی را نشانم داد!

تازه فهمیدم سعدی است!

.

.

(15)

ایشان هم حکیم خیّام نیشابوری هستند.

شاعر و ریاضی‌دان و ستاره‌شناس قرن پنجم

.

.

.

(16)

ای وای...!

وقتی این صحنه را دیدم، به قدری یکّه خوردم

که انگار برگشتم به دهۀ 40

شما هم شناختید

این مجسّمۀ زنده را...؟؟؟

.

.

(17)

کلاه مخصوص خودش است؛

او بود که این کلاه را در بین هنرمندان معروف کرد...

.

.

(18)

و ذوق‌زدگی...

باورم نمیشد...

سیّد جلال آل احمد

.

.

.

(19)

اختیار هیجان از کـَفَم ربود،

چهرۀ دلربای تو ...

ذوق کرده بودم و بعد از گفتگوی بسیار

با هم چند تا عکس گرفتیم، به یادگار...

(حتّی دعوتش کردم به انجمن ادبی خودش...)

.

.

.

(20)

دقایقی بعد، بزرگان ادب رفتند نشستند؛

و سعدی به احترام جلال آل احمد ایستاد.

.

.

(21)

چند دقیقه که گذشت،

جلال شمایل یک سیگار را به لب گذاشت!

(البتّه سیگار واقعی نبود.)

رفتم بهش گفتم کاش سیگار را کنار میگذاشتید!

جوابی داد که دیوانه‌کننده بود:

گفت:

جلال را با همین سیگار می‌شناسند!

من سیگار می‌کَشم،

تا به همه بگویم که عامل مرگ من، سیگار نبود!

من را دیگران کُشتند، نه سیگار...

.

حقّاً و انصافاً لذّت بردم از این جواب.

سال‌هاست که حقیقت‌خواهان ایران،

میخواهند همین را ثابت کنند

که جلال را دیگران کُشتند...

.

.

.

(22)

کم‌کم جمعیّت اطراف بزرگان ادب بیشتر شد...

.

.

(23)

و صحنۀ زیبا اینجا بود که

همگی فقط دور جلال آل احمد را گرفتند،

و از او امضا میخواستند...

پسربچّه‌ای کنار پدرش بود و پرسید:

بابا! این آقاهه خیلی آشناست؛ اسمش چیه؟

پدرش گفت:

جلال آل احمد، همون که کتابش را خریدم.

برادر بزرگترش گفت:

من برم کنارش عکس بگیرم؛ دوستش دارم...

(دقیقاً با همین عبارات...)

و پدر ، زودتر از پسرش رفت کنار جلال ،

تا عکس بگیرد...

.

.

.

.

(24)

خیلی‌ها ازش امضا گرفتند...

.

.

.

(25)

باید آن لحظه در آنجا می‌بودید ،

تا می‌دیدید که چه میکنند این اطرافیان...

از آقاجلال خواستم که

یک متن و امضا برایم به یادگار بنویسید.

و او هم این متن را برایم نوشت:

.

.

.

(26)

فداش بشم که همیشه دردِ جامعه را داشت...

چقدر سخت است همرنگ جماعتی شدن

که خودش هزار رنگ است...

.

.

.

.

.

.

(27)

این هم قطار...

کتاب بود و

یار بود و

قطار....

.

.

.

.

از کدام عکس خوش‌تان آمد؟؟

.

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: عکس، ادبیـّات، فرهنگی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, جملات‌قصارجلال‌آل‌احمد, کتاب, قطار
ادامه مطلب
[ جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 21:21 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

کاش حافظ را می‌شناختند...!

.

1- گاهی بعضی آدم‌های لجوج، مثلا هنگام سال تحویل،

در سفرۀ هفت‌سین به جای قرآن، مثلا دیوان حافظ را میذارن!

بماند که با دین درافتادن، عاقبتش را خودشان خواهند دید...

ولی این ناآگاهان نمیدانند که:

همین حافظ شیرازی به خاطر "حفظ قران"، به حافظ مشهور شده.

2- یک درجه بالاتر بگم:

خیلی از ابیات دیوان حافظ، برگرفته از آیات قرآن است.

مثال:

سخن قرآن:

و هیچکس بار گناه دیگری را بر نمی‌دارد.

(قرآن کریم: سورۀ انعام / آیۀ 164)

.

سخن حافظ:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

کـه گنـاه دگـران بر تـو نخواهنـد نوشــت ...

(دیوان حافظ)

گردآوری: سعید جرّاحی 15/2/1402

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، دینی
[ پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 21:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعری خاصّ، از انوری

.

شاعری داریم به نام "اَنوری اَبیوَردی" که در قرن ششم می‌زیست.

تا جایی که دیوانش را خوانده‌ام، یکی از سخت‌ترین و مُغلق‌ترین اشعار ادبیّات فارسی، متعلّق به همین انوری است.

ولی امروز به این بیت عاشقانۀ انتقادی رسیدم. تعجّبی نکردم؛ چون از انوری بعید نیست و به توانایی او آشنا بودم.

این بیت را برای شما هم گذاشتم:

.

ماه‌رویا تکیه بر عشق من و خوبی خویش

بس مکن زیرا که هم این و هم آن بگذرد...!

.

سعید جرّاحی 8/2/1402

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: عاشقانه ها, خیانت
[ جمعه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 18:36 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

.

معرّفی سعدی در چند جمله

.

امروز اوّل اردیبهشت است؛

روز بزرگداشت سعدی شیرازی

.

اسم اصلی سعدی:

ابومحمد مُصلِح‌الدّین و مشرف الدّین بن عبدالله، معروف به سعدی شیرازی،

در سال ۶۰۶ هجری متولّد شد و در سال ۶۹۱ هجری قمری از دنیا رفت.

.

آثار سعدی شیرازی:

از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

الف- کلّیّات سعدی که شامل:

-بوستان: کتابی‌است منظوم(شعر) در اخلاق.

-گلستان: به نثر مسجّع.

-غزلیّات: شامل غزل‌های ناب عاشقانه که به نظرم بعضی از آن‌ها در شمار بهترین غزلیّات ادب فارسی است.

-قصاید: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

-صاحبیّه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش "شمس‌الدّین صاحب دیوان جوینی"، وزیر اتابکان سروده‌است.

مَراثی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثا (و عزاداری) آخرین خلیفه عبّاسی المستعصم باللّه سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عبّاسی نکوهش کرده‌است. سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.

-رباعیّات و مثنویّات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

.

ب- رسائل نثر که شامل:

-کتاب نصیحةالملوک
-رساله در عقل و عشق
-الجواب
-مجالس پنجگانه
-هزلیّات سعدی

.

مجسّمۀ طرّاحی شده، نزدیک‌ترین چهره از سعدی

.
این چند بیت زیبا از عاشقانه‌های سعدی:

.

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی؟!
یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نَکنی؟؟!

دل و جانم به تو مشغول، و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی!

دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته، که جان در بدنی...

.

گردآوری: سعید جرّاحی

اوّل/ اردیبهشت ماه/ 1402

.

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 9:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لُکـّه دویدن!

"دکتر اسلامی ندوشن" در کتاب "روزها" تعریف می‌کند که:

در دوران کودکی، وقتی در منزل خاله‌ام بودم، او برایم سعدی می‌خواند، و من با آنکه خیلی از مطالبش را نمیفهمیدم، سرشار از لذّت می شدم؛ به‌طوری‌که موقع برگشتن به خانۀ خودمان، لُکـّه می‌دویدم؛ یعنی سر از پا نمیشناختم...
.

چیزی که میگویم و میخواهم بگویم را وقتی میشود متوجّه شد که تجربه کرده شده باشد! (از جمله‌بندی‌ام تعجّب نکنید!!)

خودم تجربه چند مورد از این لُکـّه دویدن را دارم:

فعلاً چیزی دربارۀ منحصربه‌فردترین اختراع بشر نمی‌گویم!

مثلاً یک موردش زمانی بود که از کلاس‌های درس "حضرت استاد"م بیرون می‌آمدم.

آن روزها، و حتّی گاهی که کلاس‌هایمان تا پاسی از شب طول می‌کشید، تمامِ مسافت دانشگاه تا خانه را پیاده می‌آمدم؛ و در راه، لُکـّه می‌دویدم!

بار دیگر موقع پخش برنامه‌های "کتاب‌باز‌ بود... انگار کنارِ "جریان قدرتمند و آرام قطار" قرار گرفته باشم!

و سه‌دیگر، این شب‌ها موقع تماشای برنامۀ "خانه جلال".

(قسمت امشب، یکی از بهترین قسمت‌ها بود.)

.
سعید جرّاحی 15/12/1401

.


روزهای زوج، ساعت 19/ شبکۀ نسیم.
تکرارش: روز بعد ساعت 7:30 و 14.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، حضرت استادم
برچسب‌ها: جلال آل احمد, قطار, تک گویی
[ دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 20:18 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

جمله‌ای که غلامحسین ساعدی

دربارۀ جلال آل احمد گفت

.

غلامحسین ساعدی، پزشک، نویسنده، و نمایش‌نامه‌نویس معاصر است؛ از سال 1314 تا 1364.

ساعدی از جمله نویسندگان چیره‌دستی به‌شمار می‌رود که با قدرت تخیّل و زبان قصّه‌، توانست داستان‌هایی زیبا و ماندگار خلق کند.

به نظر بسیاری از کارشناسان، کتاب "عزاداران بَیـَل" توصیفی روانکاوانه و ژرف‌نگرانه جامعه ایران در آن دوران (قبل از انقلاب) است که شاهکار ذهن خلّاق ساعدی، و در واقع اوج آفرینش‌های ادبی‌ او تلقی می‌شود.

.

غلامحسین ساعدی، جملۀ عجیبی دربارۀ عظمت جلال آل احمد دارد.

او میگوید:

"من باید می‌دویدم، جایی که "جلال آل احمد" راه می‌رفت..."

.

برنامۀ خانۀ جلال/ مورّخ 26بهمن1401/

نقل از استاد مصطفی فعله‌گری

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: جلال آل احمد
[ دوشنبه هشتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 22:29 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نکتۀ خاصّ این بیت شعر...

.

در جلسۀ امروز ره‌بــر با شاعران مدیحه‌سرا، چه گذشت؟ صحبت از ادبیّات هم شد.

فرمود :

... بعضی از اشعار، ظاهرشون زیباست،

امّا مضمون اشتباهی دارند؛ برعکسش هم هست.

این شعر صائب تبریزی را ببینید:

نسازد لَن‌ترانی چون کلیم از طور مأیوسم
نمک‌پروردۀ عشقم زبانِ ناز می‌دانم...!

-جمع حاضران: احسنت! به‌به!

- ره‌بر: قشنگ بود؟

- جمع حاضران: بله؛ خیلی قشنگ... احسنت!

ره‌بر: ولی غلط بود! مضمون این شعر اشتباه بود.

باید به عمق اشعاری که میخونید، دقّت کنید...

-------

اعتراف می‌کنم که منِ معلّم ادبیّات نیز،

ابتدا متوجّه مضمونِ اشتباه این شعر نشدم!

منم اوّلش گفتم احسنت!

ولی بعدش که فهمیدم، فهمیدم عجب اشتباهی!

+ بنازم به حکمت و فرزانگی سخنران...

.

فیلم جلسۀ ادبی امروز ره‌بـر را ببینید؛

یه جورایی خیلی خاصّ بود...

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ پنجشنبه بیست و دوم دی ۱۴۰۱ ] [ 20:42 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

حکایتی از گلستان سعدی

سعدی، گلستان را در سال 656 ق. (قرن هفتم) نوشت؛ در 8 باب.

حکایتی از باب چهارم: در فواید خاموشی :

.

جوانی خردمند، از فنون فضایل، حظّی وافر داشت؛ و طبعی نافر.

چندان که در محافل دانشمندان نشستی، زبان سخن ببستی.

باری پدرش گفت: اي پسر! تو نیز آن‌چه دانی بگوی.

گفت: ترسم که بپرسند از آن‌چه ندانم، و شرمساری برم...

نشنیدی که صوفی‌ای می‌کوفت / زیر نعلین خویش، میخی چند؟

آستینش گرفت سرهنگـی / که بیا نعل بر ستـورم بنـد ؟!

.

(مفهوم: جوانی دانشمند، فنون زیادی را بلد بود، ولی منزوی و کم‌حرف. در مجالس علما، همه سخن میگفتند، جز او! پدرش گفت: تو که خیلی چیزا را بلدی، خب تو هم حرف بزن. پسر گفت: بلدم، ولی میترسم چیزی بپرسند از آن‌چه نمیدانم و آن‌موقع شرمنده شوم! شعر: درویشی داشت به تهِ کفش خودش میخ میزد؛ که یک نظامی ازش خواست برود میخ نعل اسب او را هم بزند!)

.

گردآوری: سعید جرّاحی 17/8/1401

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: داستان، ادبیـّات
[ سه شنبه هفدهم آبان ۱۴۰۱ ] [ 18:34 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سوتی دانش‌آموزی!

.

.

مولوی، سه کتاب نثر دارد؛ به نام‌های

1- فیه ما فیه/ 2-مکاتیب/ 3- مجالس سبعه

ولی این دانش‌آموز ادب‌دوست،

اسم دو تا کتاب از دو نفر دیگه نوشته!

موش و گربه که از عبید زاکانی است

گلستان که از سعدی است.

ولی ایشون گفته "گلستان سعدی"، از مولانا است!

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان, سوتی
[ جمعه بیست و نهم مهر ۱۴۰۱ ] [ 9:35 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

مولانا چه بود؛ و چه شد...؟

.

* امروز، 8 مهرماه، روز بزرگداشت مولانا است.

"مولانا جلال‌الدّين از شاعران بزرگ زبان فارسي است كه شناخت همه جانبۀ آثار او، هم از نظر شعر فارسي و هم از نظر عرفان اسلامي اهمـّيـّت دارد.

مولانا را همه مي‌شناسيم و نيازي به معرّفي او نيست.

ابتدا واعظي بي‌روح بود و مدرّس مدرسۀ علم؛ سجّاده‌نشين باوقار و شيخي زيرک و مُرده‌اي گريان بود و شمعِ جمع.

امّا وقتي شَعشعۀ «شمس» بدو تابيدن گرفت، زنده‌اي خندان و يوسفي يوسف‌زا و آفتابي بي‌سايه و عاشقي پرّان شد؛ و وقتي خود، وارد عرصه‌اي شد که کران نداشت، چراغي فراروي آيندگان افروخت تا آن‌‌ها را نيز با خود همراه کند؛ ...و مثنوي‌اش، شعاعي از آن نور است..."

گریه بُدم، خنده شدم؛ مُرده بُدم، زنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم...

.


منبع: کتاب "انسان در عرفان"، صفحه 13
سعید جرّاحی

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱ ] [ 17:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

این شعر عاشقانه

از شهریار

.

به مناسبت روز ادب فارسی

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 10:10 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شیرین‌ترین توصیف از چپ‌دستان

.

در ادبیّات، آرایه‌ای داریم به نام "حُسن تعلیل".

اگر برای یک امر، علّتی واقعی و فیزیکی بیاوریم، به آن "تعلیل" میگویند.

ولی اگر برای آن، یک علّت هنری بیاوریم،

که غیرواقعی و غیرفیزیکی باشد، به آن "حُسن تعلیل" میگویند.

واقعی نیست، ولی هنری و زیباست...

.

امروز، روز جهانی "چپ‌دست" است؛ این عکس را امروز دیدم.

"چه راه دوری است، از قلب، تا دست راست..."

یکی از بهترین حُسن تعلیل‌های ادبی که تا حالا دیده بودم.

... تبریک به همۀ چپ‌دستان عزیز.

.

👇👇👇👇

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ شنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 22:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نگاه اقتصادی به زبان فارسی 

 

در کشور هند، زبان فارسی در حال پا گرفتن و گسترش است.

ارزش دارد که مؤسّسات و بنیادهای ادبی، مثل "بنیاد سعدی" ، در این زمینه، میلیارد میلیاد هزینه کند تا زبان فارسی، بهتر و زودتر  در هندوستان پا بگیرد.

مطمئنّاً به چند سال نرسیده، که سرمایۀ هزینه‌شده  برمیگردد...

جمعیّت هند، حدود 1.5 میلیارد نفر است.

حتّی اگر فقط  1 میلیارد نفر، آنهم فقط در حدّ آشنایی بتوانند زیان فارسی را  بیاموزند، از نظر صادرات کالای ایرانی، و نیز رشد توریسم و گردشگر به ایران، میتواند گشایش اقتصادی کلانی را در ایران  ایجاد کند...

 

برنامۀ وزین "چراغ مطالعه" / شبکه 4 (شبکۀ فرهیختگان)
سخنان آقای صالحی، کارشناس زبان فارسی
گردآوری: سعید جرّاحی 29/4/1401

 

 

👇👇👇👇 

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، اقتصادی
برچسب‌ها: هندوستان
[ چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ ] [ 22:13 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چند نکته دربارۀ ترانه صیّـاد

شاهکار علیرضا افتخاری

تمیدانم چرا ؟!

ولی یه مدّتیست که مداوماً "ترانۀ صیّاد" را گوش میکنم؛ شاید روزی 77 بار !

شاهکار "علیرضا افتخاری و پرفروش‌ترین ترانۀ دهه 80.

همراه با موسیقی عالی، هارمونی بی‌نظیر، و شعر فوق‌العاده...

با این بیت شروع میشود که:

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم/ ای طُرفه نگارم!

از دوری صیّاد، دِگر تاب ندارم/ رفته‌ست قرارم...

... و چه تشبیه قشنگی!

دانلود ترانۀ صیّاد - علیرضا افتخاری

سعید جرّاحی / دبیر ادبیّات

1401/3/20

ادامۀ تحلیل ترانه، در قسمت ادامه مطلب.. 👇

رمز :

"همان که موسیقی صدایش، خوش‌تر ز هر ترانه!"


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر، حقوقی، موسیقی
برچسب‌ها: عاشقانه ها
ادامه مطلب
[ جمعه بیستم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 23:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ملک الشّعرای بهار

 

چهرزاد بهار (دختر ملک‌الشّعرای بهار)

 

کینۀ رضاشاه،  نسبت به  ملک‌الشّعرای بهار

 

ملک‌الشّعرای بهار، شاید بزرگترین شاعر و  ادیب معاصر باشد،

که در هر زمینه‌ای کار کرده و سخن گفته است...

 

"چهره زاده بهار"، دختر محمّدتقی بهار، (معروف به ملک‌الشّعرا)  تعریف می‌کرد:

شب عید نوروز بود؛ همۀ خانواده و فامیل دور هم جمع بودیم. سفره چیده بودیم، و  آماده غذا.

 ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد.

وقتی در را باز کردیم، دیدیم چند تا مأمور رضاشاه آمدند دنبال پدرم؛

و گفتند آقای "محمّد تقی بهار" بازداشت است!

همۀ خانواده و فامیل را  به گریه انداختند...

پدرم را بردند و به زندان انداختند و چند روز بعد او را تبعید کردند.

 

دختر ملک الشعرا میگفت:

خاندان شاه پهلوی از همان ابتدا با پدرم ملک الشّعرا خوب نبودند.

 

بعدها خودِ ملک الشّعرا نیز در خاطراتش مینویسد:

آنقدر اشعار قهّار در مَذمّت و نکوهش دیکتاتوری، بر ضد رضا شاه گفتم،

که او تصمیم گرفت که من را هم  از صحنه حذف کند...!

 

منبع: مستند "چونان سرو؛ زندگینامۀ ملک‌الشّعرای بهار"

شبکۀ مستند/ یکشنیه مورّخ 1401/3/9 - ساعت 10:30

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, خاطره
[ سه شنبه دهم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 21:54 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

 

کوروش کبیر  و  شاهنامۀ فردوسی ؟؟! 

 

   1) به‌عنوان "معلّم ادبیّات"، به‌خاطر شغل تدریسم، و به‌خاطر علاقه‌ای که به "حکیم فردوسی" داشتم، تقریباً همه‌جای شاهنامه را تورّق کرده‌ام؛ ... شاید بارها و بارها...

 و قسمت‌های مختلفی از آن را تدریس هم کرده‌ام، هم برای دانشجویان، هم دانش‌آموزان، و هم نخبگان المپیاد ادبی.

 ولی در هیچ کجای شاهنامه، بیت یا مصرعی که بوی تعصّب خشک، یا نژاد پرستی آریایی و کوروش‌پرستی باشد، ندیدم.

برخی افراد تلاش کرده‌اند که نام "کیخسرو یا فریدون" یا چند نفر دیگر را  با کوروش یکسان بدانند؛

ولی مگر فردوسی از کسی میترسیده که اسم کوروش را مستقیم نیاورد؛ یا بخواهد مثلاً  نام مستعار روی کوروش بگذارد...!!!
 

آری؛ شاهنامه،  سند تاریخی ایران است، ولی بدون نژادپرستی!

 

   2) از یکی از همین نژادپرستان دربارۀ شاهنامه پرسیدم.

  -گفت: شاهنامه، تاریخ ایران است، تا ایران،  زنده بماند.

  -گفتم: فردوسی از همۀ شاهان درجه1 و درجه2، و حتّی حاکمان فرعی و  دستِ چندم نیز نام برده، ولی چرا  حتّی اسمی هم از کوروش نبرده؟

  - گفت: مگه شاهنامه تاریخ است؟!!!!


+ حقیقت شاهنامه را از "فردوسی" بپرسید؛ نه از نژادپرستان!!

 

روز بزرگداشت حکیم فردوسی

سعید جرّاحی 25/ اردیبهشت/ 1401


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: ایران پرستی
[ یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 14:54 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

از خیلِ نویسندگانِ نسلِ جلال آل احمد

دکتر اسلامی ندوشن هم رفت...

امشب اخبار اعلام کرد دکتر اسلامی ندوشن از دار دنیا رفت.

یک لحظه دلم ریخت...!

همین چند روز پیش، قصد داشتم مطلبی را در معرّفی ایشون بذارم؛ و نشد !

دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن، در سال 1304 در روستای ندوشن یزد متولّد شد.

بیش از 60 کتاب نوشت و ترجمه کرد

کتاب خاطراتش را بارها در کلاس معرّفی کردم، به نام "روزها" در 3 جلد.

خاطرات فقر و محرومیّت مردم ایران، در آن سال‌های حدود 1310 تا 1320.

که چه مشقّتی کشید تا توانست درس بخواند...

ایشون استاد بنده بودند؛ و شخصاً خیلی ازشون آموختم.

یادمه موقع نوشتن کتاب "اومانیسم در فلسفه" در خدمت‌شان بودم، و ایشان با کهولت سنّ خودشان، با حوصلۀ تمام، پاسخم را میدادند.

خدایشان رحمت کند.

معروف بود که یکی از زیباترین نثرهای معاصر، متعلّق به ایشان است.

اگر خاطرتون باشه، وقتی در کلاس از عزیزان میپرسیدم چند نفر از شما، دکتر اسلامی ندوشن را میشناسید؟

و وقتی تعداد کمی میشناختند، افسوس‌کنان میگفتم:

ایشون را شاید در آمریکا و کانادا و اروپا بیشتر از شما همشهریاتش بشناسند...!

این سه عکس، یادگار از ایشان :

.

.

(1)

خدایش رحمت کند؛

روز 25 بهمن 1380 بود؛

مراسم بزرگداشت "مهدی آذریزدی"،

که خودِ آذریزدی هم بود؛

وقتی در حاشیۀ مراسم،

دربارۀ "اومانیسم" ازشون پرسیدم،

ایشون -با آن سنّ بالا- ایستاده بر پا،

با سعۀ صدر پاسخ میدادند...

.

.

(2)

متنی که همان روز پشت عکس بالا نوشتم.

.

.

(3)

متن پیشگفتار کتاب "اومانیسم در فلسفه"

و تقدیری که از دکتر اسلامی ندوشن کردم...

.

روحشون شاد؛ و قرین رحمت خدا...

.

سعید جرّاحی 6 / اردیبهشت / 1401

.

.

.

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: جلال آل احمد, کتاب, خاطره
[ سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 21:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دلیل نامگذاری روز سعدی؟

 

سلام امروز، روز بزرگداشت سعدی بود.

در کلاس از بچّه‌ها پرسیدم:

می‌دونید دلیل این نامگذاری چیه؟

کسی بلد نبود!!😕

 

دلیل نامگذاری روز سعدی را  اینجـا  کلیک کنید.

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
[ پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 7:9 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نقیضه‌پردازی، یک شاهکار ادبی است...

 

امروز در کلاس، و  گاهی در جلسات قبلی، سخن از طنز شد و میشد؛

و  کار به برنامۀ فاخر "قند پهلو"، و  یکی از بخش‌های زیبایش یعنی "نقیضه‌پردازی" کشید.

حتّی در امتحان امروز،  سؤال خارج از کتاب هم از همین مبحث آمد.

 

قرار شد شعر زیبایی از نقیضه‌پردازی را  بذارم در وبلاگ انجمن ادبی جلال آل احمد.

 

تعریف نقیضه پردازی:

به‌طور خلاصه، تقلید از یکی از اشعار معروف، و عوض کردن برخی کلمات و عبارات آن به طنز.

بُسحاق اَطعمه:

یکی از طنزپردازان قدیم، شاعری است به نام ابواسحاق حلّاج شیرازی- مشهور به شیخ اَطعمه- که در دهه‌های انتهایی قرن هشتم و دهه‌های ابتدایی قرن نهم می‌زیست.

او در شعرش، "بُسحاق" تخلّص می‌کرد که مخفّف ابو اسحاق است.

و چون در شعرهایش به توصیف انواع غذاها و  خوراکی‌ها  می‌پرداخت، لقب "اطعمَه" به او داده بودند.

 

گفتیم نقیضه‌پردازی یعنی تقلید طنز از یک شعر معروف.

 

  * مثلاً سعدی این شعر را سروده که :

گُلی خوش‌بوی در حمام  روزی،
فتاد از دست محبوبی به دستم

به او گفتم که مُشکی یا عَبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم...

بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدّتی با گُل نشستم

کمال هم‌نشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم...

 

 ** امّا نقیضۀ  بُسحاق اطعمه با کمک خوراکی‌ها:

صباحی در دکانی شیردانی
رسید از دست کیپایی به دستم

بدو گفتم که بریانی یا کبایی؟
که از بوی دلاویز  تو مستم

بگفتا پاره‌ای اِشکنبَه بودم
ولیکن با برنج و نان نشستم

کمال هم‌نشین در من اثر کرد
وگرنه آن کمینم من که هستم.

 

 

گردآوری: سعید جرّاحی 24/1/1401


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: طنز
[ چهارشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 23:13 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

تحریم داستایفسکی !

 

ادبیّات داستانی روسیّه، قدرتمندترین ژانر ادبی در جهان است.

هنوز بعد از قرن‌ها داستان‌نویسی، کسی نتوانسته به پای نویسندگان ادبیّات داستانی روس برسد.

نویسندگان زبردستی مثل "تولستوی  ، چخوف

و از همه مهم‌ّتر "داستایفسکی" نویسندۀ چیره‌دست قرن 19.

در تمام دانشکده‌های ادبی جهان، آثار داستایوفسکی تدریس میشود.
 

دیروز اعلام شد که :

یکی از کشورهای اروپایی، تدریس آثار داستایفسکی را تحریم کرده!!!

= یعنی حماقت و  جهالت،  تا این حدّ !


سعید جرّاحی 22/12/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: روسیّه
[ یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۰ ] [ 22:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سرود ملّی پاکستان، فارسی است.

چه کسی،  فارسی را از  آنها گرفت؟؟

 

🔺 آیا می دانستید سرود ملّی پاکستان "فارسی" است؟ 

ولی امان از  توطئۀ انگلیسی‌ها در حذف این زبان در شِبهه قارّۀ هند!

🔹موضوع جالبی که شاید کمتر ایرانی و  فارسی زبانی از آن آگاهی داشته باشد، سرود ملّی کشور پاکستان است، که به زبان فارسی سروده شده و تنها واژه غیرفارسی در آن،  واژه هندی "کا"  است.

🔹زبان فارسی در شبه‌قارّه، قِدمت بالای ۹۰۰ سال دارد و در این مدّت طولانی، زبان فارسی،  زبان رسمی شبه‌قارّه بوده‌ است.

🔹تا حدود دویست سال قبل و پیش از آنکه هندوستان، مستعمرۀ انگلس شود، زبان فارسی  نخستین زبان رسمی و زبان فرهنگی و علمی این کشور نیز به‌شمار می‌رفت.

🔹 امّا پس از استعمار، انگلیسی‌ها در سال ۱۸۳۲ میلادی -با اجبار-  زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند!

 

+ راستی، آیا تا به‌حال شنیده‌اید که مدّعیان ایران‌پرستی، حرفی از این ماجرا  بزنند...؟؟!

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: ایران پرستی
[ یکشنبه دهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 20:21 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

یارِ  ما این دارد  و  "آن" نیز هم...

 

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست...

کلمۀ "آن"، میتونه ایهام داشته باشه؛ یعنی دو معنا:

1- آن: ضمیر اشاره    2- آن: لطیفۀ عشق و عرفان

کلمۀ "آن" ، یکی از واژه‌های رِندانه و  قلندرانه در ادبیّات فارسی است که به هیچ زبانی ترجمه نمیشود!

هر آن‌چه خوبی است، در این کلمه نهفته است!

وقتی شاعر میگه: "... آنِ منی، بی‌تو به سر نمیشود"

یعنی هم آب حیات من هستی، هم پاک و زلال هستی، بدون هیچ آلودگی روحی...

و  هم اینکه من بدون تو، نمیتونم زنده باشم...

 

... و زیباترین توصیف از "آنِ معشوق" را  حافظ گفته که:

 دردم از یار است و درمان نیز هم / 

دل فدای او شد و جان نیز هم

 این که می‌گویند "آن" خوش‌تر ز حسن / 

یار ما این دارد و "آن" نیز هم...

 

 

سخنان استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
برنامۀ مستطاب "معرفت" / شبکه 4- شبکۀ فرهیختگان

گردآوری: سعید جرّاحی 24/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فلسفه، شعر
برچسب‌ها: برنامه معرفت, عاشقانه ها
[ پنجشنبه سی ام دی ۱۴۰۰ ] [ 18:26 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دروغ‌های جعلی دربارۀ شاهنامه فردوسی

چند روز پیش،

شنیدم که دکتر شفیعی کدکنی" (استاد ادبیّات معاصر)، عصبانی از جعلیّات دروغ شاهنامه، خواستار این شده که ادیبان ایرانی، این دروغ‌ها را به مردم بگویند.

پس وبلاگ ما نیز، در حدّ خودش، این نکته را برای مخاطبان عزیز و فرهیختۀ خود بیان میکند.

این مقاله را از نشریۀ پژوهشی دانشگاه فردوسی براتون نقل میکنم:

حکیم ابوالقاسم فردوسی، خیلی بزرگ بود؛ هم شاعر بزرگ، هم دانشمند حکیم.

امّا گاهی در بین مردم، اشعاری را می‌شنویم که از فردوسی نیست؛ و آن را به نام او جعل کرده‌اند!

بسیاری از تصوّراتی که از فردوسی وجود دارد، در واقع افسانه و جعلیّاتی است که از طریق نظام های آموزشی و نهادهای فرهنگی مدرن رضاخانی، در خاطره و حافظۀ جمعی ما قرار گرفته است.

1) اوّلین اشتباه اینکه: در شاهنامه واژه عربی وجود ندارد!!

بسیاری از مردم بر این باورند که در شاهنامه از واژه های بیگانه و به ویژه عربی استفاده نشده است!

البتّه در این که فردوسی واژه های فارسی را به عربی ترجیح می داده شکّی نیست؛ امّا در بسیاری از ابیات، از لغات عربی استفاده کرده که می توان موارد زیر را مثال زد:

واژه‌های عربی شاهنامه :

غم، حمله، قطره، قلب، نعره، نظاره، حِصار، برهان، قضا، قَدَر، ایمان، جوشن، سنان، رکاب، عنان، هزیمت، سلیح (به معنای سلاح)، منادی، ثریّا، نبات، سحاب، عقاب، فلک، درج، صف، میمنه، عجم، عجب، محضر، صلیب و ... .

2) دوّمین اشتباه:

شعر «بسی رنج بردم در این سال سی...» سرودۀ فردوسی است!

بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی!» انتساب این بیت به فردوسی، اشتباه بسیار رایجی است.

این در حالی است که در اغلب نسخه های معتبر و قدیمی شاهنامه، این بیت و ابیات ادامه اش وجود ندارد.

ضمن اینکه کسی نیست که بپرسد کجای شاهنامه و در کدام نسخۀ آن، چنین بیتی نوشته شده است؟؟؟!

(بنده خودم دورۀ 9 جلدی کامل فردوسی، چاپ مسکو = یعنی بهترین چاپ معروف و اعلای شاهنامه را دارم؛ و این بیت را در آن نیافتم!)

دکتر شفیعی کدکنی معتقد است واژۀ عجم که در لغت به معنای " اقوام غیر عرب" است، به نوعی سبک شمردن ایرانی‌ها است؛ پس محال است که فردوسی خودش این کلمه را برای ایرانی‌ها به کار ببرد!

پس قطعاً این بیت از فردوسی نیست.

... در آینده، باز هم در این باره، پس خواهیم گذاشت.

گردآوری: سعید جرّاحی / دبیر ادبیّات

20/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه بیستم دی ۱۴۰۰ ] [ 10:0 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

آرش‌های واقعی و  زنده + عکس

 

حتماً این جمله را شنیدید که میگن تاریخ همیشه تکرار می‌شود؛

 و حتما این جمله را هم قبول دارید که نباید در تاریخ ماند و درجا زد !

آرش کمانگیر، یک شخصیّت افسانه‌ای است که هنوز مشخّص نیست واقعیّت صددرصدی داشته یا نه؟

معروفیّت آرش  این بود که وقتی دشمن تورانی به ایران حمله کرد، و بخشی از خاک ایران را  اشغال کرد، و  خواست همانجا را  مرز  ایران قرار دهد،  ایرانی‌ها و تورانی‌ها قرار بر این گذاشتند که یک نفر از ایران، تیری را پرتاپ کند، و هرجا این تیر افتاد، همانجا مرز ایران باشد!

گشتند و یک تیرانداز به نام آرش پیدا کردند؛ 

آرش تیری را برداشت بر چلّۀ کمان گذاشت و پرتاب کرد.

در افسانه‌ها آمده که این تیر به‌مدّت 3 روز و 3 شب ، داشت برای خودش می‌رفت! از کوه‌ها و دریاها گذشت و گذشت، تا اینکه  به یک درخت برخورد کرد، و ایستاد ! و  مرز ایران را در همان نقطه تعیین کردند!

حالا از جنبۀ افسانه‌ای این داستان که بگذریم،

و اینکه چگونه دشمن که با هزار زحمت اومده و حالا که شهرهای ایران را گرفته، چرا باید راضی بشه که بدون هیچ امتیازی، برگردد به کیلومترها دورتر؟

 و اینکه چجوری این تیر توانسته سه روز و سه شب  راه برود؟

 همۀ اینها به کنار؛ من میخوام برگردم به جملۀ اوّل:

نباید در تاریخ ماند و  درجا زد !

افسانه‌ها را  نه دیدیم ، نه سندی برایش هست.

ولی واقعیّت‌ها را  که داریم می‌بینیم، و  سند زنده برایش وجود دارد را بهتر ببینیم.

 

+ آرش‌های واقعی و  زنده‌ای که

اصلا نذاشتند خاک ایران اشغال بشود...

 

 

 

سعید جرّاحی 11/10/1400

 

👇  لینک زیر را هم ببینید: 👇

تسلّط ایران بر خاورمیانه

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: ایران پرستی
[ شنبه یازدهم دی ۱۴۰۰ ] [ 21:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بیتی از  صبوریِ غربت!

 

  سعدی نمیدونم در چه حالی، ولی اینگونه سرود که:

  نه مرا طاقت غربت، نه تو را  خاطر قربت

            دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم!
 

  خواستم بگم که اون دو کلمه،

علاوه بر اینکه تضادّ دارند، جناس اختلافی هم دارند؛  همین!

 

سعید جرّاحی 10/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: عاشقانه ها
[ جمعه دهم دی ۱۴۰۰ ] [ 22:59 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سبک هندی،

و  این بیت زیبا و  نازک‌اندیشانه

 

سبک هندی، سرشار از ظرفات‌های شعری است.

گاهی حتّی به دقّت خیلی بالایی نیاز دارد، تا بشود بیتی را  معنا کرد.

شعرایی مثل "صائب تبریزی، بیدل دِهلَوی، طالب آملی" بهترین اشعار سبک هندی را  سروده‌اند.

در قرن‌های 10 تا 12 هجری.

این بیت زیبا را  ملاحظه کنید؛ از بیدل دهلوی:

از مَآل جست‌و‌جوهای نفس آگه نی‌ام

این‌قدر دانم که سیر شعله تا خاکستر است...!

 

شاید این بیت را باید  بارها و بارها خواند... تا  بشود معنایش را  فهمید!

و  این، خاصیّت سبک هندی و  نازک‌اندیشی‌های آن است...

سعید جرّاحی 4/10/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ شنبه چهارم دی ۱۴۰۰ ] [ 21:49 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

پاییزِ اخوان، آری/

پاییز ابتهاج، نـه!

پاییز، محکم است و با صلابت؛ مثل قطارِ در حرکت...

پاییز، آرام است و باوقار.

- امّا پاییز، مثل هوشنگ ابتهاج نیست!

هوشنگ ابتهاجی که من دیدمش، خیلی جلف و سبُک است!

-پاییز باید محکم باشد، و سنگین!

مثل اخوان ثالث!

همان اخوانی که گفت:

باغ بی‌برگی، کِه میگوید که زیبا نیست...؟؟؟!!

داستان از ميوه‌های سر به گردون‌ساي اينک خُفته در تابوتِ پستِ خاک می‌گويد!

باغ بی‌برگی،

خنده‌اش خونی‌ست اشک‌آميز.

جاودان بر اسبِ يال‌افشانِ زردش می‌چمَد در آن؛

پادشاه فصل‌ها، پاييز...

سعید جرّاحی 14/ آذر /1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: قطار, دلنوشته
[ یکشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۰ ] [ 14:55 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

جلال آل احمد

جلال آل احمد و  ادبیّات معاصر

 

تا چندی پیش که برنامه "کتاب باز" پخش میشد،

هر روز دربارۀ کتاب یا نویسنده و شاعر بزرگی بحث و تبادل نظر میشد.

موضوع یکی از قسمت‌های آن، جلال آل احمد بود.

 

مهمان برنامه که یکی از نویسندگان بزرگوار بود، میگفت:

_ جلال آل احمد،  نقطۀ عطفی در ادبیّات ما بود.

_ جلال  تا به عمق مسئله‌ای نمیرسید، اون رو  رها نمیکرد.

_ تمام نویسنده‌ها، مدیون زبان و  لحن جلال آل احمد هستند؛ حتّی کسانی که او را نقد می‌کردند.

_ چجوری میشه یه آدمی فقط چهل و پنج سال عمر کنه، امّا این همه اثر ارزشمند از خودش به‌جا بگذاره...؟

 

گردآوری: سعید جرّاحی 8/ آذر / 1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: جلال آل احمد, کتاب
[ دوشنبه هشتم آذر ۱۴۰۰ ] [ 20:54 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

خاطرۀ جلال آل احمد 

از  نیما یوشیج 

 

شاید در حدود سال 29 و 30 بود که یکی دو بار با  زنم (سیمین) به سراغ نیما یوشیج رفتیم.

 همان نزدیکیهای خانۀ آنها تکّه زمینی وقفی از وزارت فرهنگ گرفته بودیم و خیال داشتیم لانه‌ای بسازیم.

 این رفت و آمدها بود و بود، تا خانۀ ما ساخته شد و معاشرت همسایگانه پیش آمد.

 از آن به بعد  پیرمرد را زیاد می‌دیدم؛ گاهی هر روز؛ در خانه‌هامان، یا در راه.

◙ گاهی هم سراغ همدیگر می‌رفتیم؛ تنها یا با اهل و عیال.

گاهی دردِ دلی، گاهی مشورتی از خودش  یا  از زنش؛

 یا دربارۀ پسرشان،  که سالی یک بار مدرسه عوض می‌کرد، 

و  هر چه می‌گفتیم بحران بلوغ است، و سخت نگیرید،  فایده نداشت...!

 

کتاب "پیرمرد چشم ما بود"

جلال آل احمد


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, خاطره
[ چهارشنبه سوم آذر ۱۴۰۰ ] [ 21:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چرا  ایرج میرزا  شاعر بددهنی است؟!

 

هر موقع اسم ایرج میرزا می‌آید، خیلی‌ها به یاد بددهنی‌های او می‌افتند!

 امّا شاید ندانیم که ایرج میرزا اشعار خوبی هم دارد؛ و  شاعر زبردستی بوده.

ولی این هنر را  گاهی در راه مقاصد سیاسی خودش به کار می‌برده است!

امّا چرا خیلی‌ها معتقدند که ایرج میرزا شاعر بددهنی است! علّت این را کمتر کسی میداند.

دلیل آن را  خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم:

در دوران مشروطه،  آزادی‌خواهان زیادی بودند که به دنبال عوض کردن نظام سلطنت در ایران بودند.

شاعران بزرگی مثل "ملک‌الشّعرای بهار، میرزادۀ عشقی، علّامه دهخدا، عارف قزوینی، و فرّخی یزدی" همگی  آزادیخواه بودند و به دنبال مشروطه و  رأی مردم و انتخابات.

در این میان، یک شاعر هم بود که مخالف آزادی‌خواهان بود!

و  او   همین "ایرج میرزا" بود.

مهمّ‌ترین دلیل مخالفت او  این بود که ایرج میرزا یک شاهزاده بود، و  از نسل شاهان!

پس نمی‌خواست نظام سلطنت عوض شود!

 بنابراین با  بددهنی، و  زبان تلخ خودش، بدترین توهین‌ها را به آزادی‌خواهان می‌کرد.

شاید بشود گفت رکیک‌ترین اشعار ایرج میرزا درباره عارف قزوینی است، چون مخالف سیاسی او بود.

هرچند بعدها این شاعران آزادیخواه هرکدام  یا  به زندان افتادند، یا قتل رسیدند.

(مثل فرّخی یزدی که در زندان‌های رضاشاه، دهانش را  با نخ و سوزن دوختند، و  او را  کُشتند!)

 

سعید جرّاحی /  دبیر ادبیّات

12/8/1400

 

👇👇👇👇 

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, ایران پرستی
[ چهارشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۰ ] [ 22:26 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

کج دار و  مریض /  کج دار  و  مریز

 

اصطلاح "کج دار و مريز" به همین شکل درست است؛

و بعضی از مردم به‌اشتباه مي‌نويسند: «کج دار و مريض»!

املای اين اصطلاح در اصل "کج دار و مريز" است:

 به معناي اينکه "ظرف را کج نگه دار؛ و در عين حال، مواظب باش که نريزد!"

و اصلاً ربطی به مريضي ندارد!

 شاعر در اين خصوص ميگويد:

رفتم بـه سر تـربت شمس تبـريز/ ديدم دو هزار زنگيـانِ خونـريـز

هر يک به زبان حال با من ميگفت/ جامي که به دست توست، کج دار و مريز

 

گردآوری: سعید جرّاحی 11/8/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ سه شنبه یازدهم آبان ۱۴۰۰ ] [ 13:47 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ریشۀ کلمه ناهار

نهار  یا  ناهار ؟؟

 

گاهی در نوشتن (و  حتّی حرف زدن) این دو کلمه را  اشتباه به کار میبریم!

امّا اصل ریشۀ این دو کلمه:

1- نهار:  این کلمه،  عربی است، به معنای "روز".

2- ناهار: این کلمه، فارسی است؛

کلمۀ ناهار  از دو بخش (نا + اهار) و یا (نَ + آهار) ساخته شده است.

واژۀ «آهار‌» چنانکه فرهنگ‌های «معین، ناظم الاطبّا،، دهخدا، و برهان قاطع» مینویسند، به معنای «خوردنی، خورش و خوارکی‌» آمده است.

پس‌ کلمۀ «ناهار» یعنی کسی که خوراکی نخورده (= و گرسنه است)؛

و از بامداد تا ظهر چیزی نخورده باشد.

به بیان دیگر کلمۀ «ناهار» یعنی: «ناخورده، چیزی نخورده و گرسنه»

 

گردآوری: سعید جرّاحی  24/7/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ شنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۰ ] [ 19:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

اصطلاحات خاصّ هادی عامل:

 گزارشگر خاصّ!  

مسابقات کشتی المپیک توکیو هم تمام شد.

من امّا به عنوان معلّم ادبیّات، میخواهم با  عینک ادبیّات، به گزارش آقای عامل نگاه کنم.

ایشان استادِ واژه‌سازی، هستند؛ 

یعنی کلمات و اصطلاحات را شخصاً میسازند و وارد ادبیّات ورزشی میکنن؛

و این،  کار کمی نیست.

 

* این چند نمونه از واژه‌های خاصّ:

- آوردگاه جهان و المپیک.

- از خطّـۀ پهلوان‌خیز مازندران؛ لرستان و...

- پلنگ جویبار.

- چراغ اوّل را روشن کرد.

- چغِر و  بَد بدن!

- روس‌بَرِ  قهّار  (فوق‌العاده است این واژه)

- زِبل و  بد اُفت!

- دلچسب و جانانه مبارزه میکنه.

- خسته نباشی دلاور؛ خدا قوّت پهلوان.

- نان پدر، و  شیر مادر حلالت.

- ماندگار ایران، دلاور ایران، عشقِ ما ایران.‌.

- ... و  تمام!...  تمااااام!

 

خدا حفظش کنه.

گزارشگر بااخلاق و مؤدّبی که مطمئنّم  اهل مطالعه است...

 

سعید جرّاحی 15/5/1400

 

 

👇👇👇👇 

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، ورزشی
[ جمعه پانزدهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ 23:8 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ریشه کلمه کاندیدا  و  پارس کردن !

 

1)

کلمۀ "کاندید" در فارسی (لغتنامه دهخدا) به معنی انسان ساده‌لوح و کودن و  بی‌ریا است؛

در حالیکه کلمۀ "کاندیدا "  (Candidat)  در زبان فرانسوی به معنی داوطلب است.

کاندیداتور، واژه فرانسوی است به معنی حالت یا عمل کسی که کاندیدا می‌شود؛

امّا کاندیداتوری، در هیچ زبانی نیامده است!( و ایرانی‌ها  سرخود به کار می‌برند!!)

+ پس بهتر است که "کاندیدا" را  به کار ببریم؛ نه  "کاندید " را .

و بهتر از آن اینکه  "نامزد یا  داوطلب" را  استفاده کنیم، نه کاندیدا  را.


2) 

کلمۀ پارس کردن، همان حالت تولید صدای سگ است که شاید از حدود 2700 سال پیش در ایران رایج بوده است.

این کلمه هیچ ارتباطی با کلمۀ "پارس" به معنای آیران ندارد؛

و  اینکه برخی سایت‌ها  به دروغ شایعه میکنند که عرب‌ها این کلمۀ پارس را  آوردند، دروغ محض است!

چون این کلمۀ پارس کردن همانطور که در آثار زبان باستان نقل شده، از حدود 2700 سال پیش در ایران رایج بوده.

 

+ فریب رسانه‌های ضدّ دین را  نخوریم ،

که قصدشان تفرقه‌انداختن بین ایران و اسلام است...!

 

سعید جرّاحی / دبیر ادبیّات- 12/3/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه, کینه به اسلام, انتخابات
[ چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۰ ] [ 10:19 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

علوم و فنون دوازدهم

اختیارات شاعری

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس دوازدهم.

در ادامۀ تدریس‌ مکتوب

این چند تا عکس و  اسلاید را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید و  به خاطر بسپارید.

 

تصاویر  در قسمت ادامه مطلب

 

توفیق، رفیق راه‌تان...

 سعید جرّاحی 1/12/99

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دوازدهم, کلاس درس و امتحان
ادامه مطلب
[ جمعه دهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ 0:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ریشه واژه «زمین»

 

کلمۀ "زمین" از حکیمانه‌ترین و استوارترین واژه‌های زبان فارسی است که علاوه بر نامگذاری مکان، به سیر ایجاد آن نیز اشاره دارد.

زمین= زم (سرد) + ین (پسوند نسبی) = جمعاً به معنای "سرد شده" .

همانطور که می‌دانیم زمین در آغاز آفرینش، گوی آتشینی از گدازه‌ها بود؛

که در پی چند میلیون سال بارش باران، کم‌کم  به سردی و خشکی گرایید.

پس کلمۀ "سرد شده" به همین خاطر است.

 

جزء اوّل این واژه را  می‌توان در کلمات زیر هم مشاهده کرد:

 1- زمهریر (باد سرد)

2- زمستان (زمان سرد) 

 


گردآوری: سعید جرّاحی 9/1/1400


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ دوشنبه نهم فروردین ۱۴۰۰ ] [ 19:27 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

گلدسته‌های مسجد حظیره،

و قرص کامل ماه

در شب نیمۀ شعبان، میلاد حضرت موعود (عج)

.

ولايت و مهدويـّت در مثنوي مولوي

.
مولوي –بنا به قول غالب- يك عارف سنّي‌مذهب بوده و مسلّماً آموزه‌هاي او مطابق مذهب خودش است.

امـّا اصل مهدويـّت و ظهور منجي آخرالزّمان ـ كه مورد توجـّه اديان و مذاهب گوناگون است ـ قطعاً ملحوظ نظر فردي مثل مولانا نيز كه مطالب ژرفي دربارۀ انسان و اصالت او در عالم دارد، هست.

البتّه تفاوتي كه بين او با مذهب شيعه است به نوع برداشت آن باز مي‌گردد.

اگر شيعه، معتقد به «مهدويـّت شخصي» است،

و اعتقاد دارد كه شخص «حضرت مهدي(عج)» از نسل پيامبر(ص)، و از اولاد علي(ع) هستند،

و تا به گاهِ ظهور در پسِ پردة غيبت، حيّ و قائم و باقي هستند،

[در عوض] مولانا به «مهدويـّت نوعيـّه» نظر دارد.

يعني اعتقاد به ظهور شخصي كه قائم بر عالَم است و نظر او، نظر خداست.

به هر صورت، او و بسياري از فرقه‌هاي صوفيّه، در اين عقيده با شيعة اماميّه همراهند،

كه امام حسـّي و وليّ‌عصر يا قطب و انسان كامل در هر زماني بيش از يكي نيست؛

و از زمان پس از پيامبر(ص) در هر دوره‌اي يك نفر، قطبِ عالَمِ امكان است،

(كه در شيعه، امامان معصوم -عليهم‌السّلام- هستند) تا به ظهور مهدويـّت بينجامد:

«حقيقت يگانۀ ولايت، گاه در اين ولي و گاه در آن ولي ظهور مي‌كند،

و در هر زماني هم به صورت كامل آن در وجود يك نفر بروز مي‌كند» :

تناسخ نيست اين، كز روي معني
ظهوراتي است در عين تجلّي

اهل تسنّن، خلفاي راشدين و اولياي پس از آن‌ها را حدّ فاصل بين حضرت محمّد(ص) و ظهور مهدويـّت مي‌دانند؛

و شيعة اماميّه، امامان معصوم عليهم‌السّلام را؛

و از همين‌روست که مولوي مي‌گويد:

پس به هر دوري، ولي‌اي قائم است/
تا قیامت آزمایش دائم است.

مهدي و هادي وي است اي راه‌جو !/
هم نهان و هم نشسته پیشِ رو

او چو نور است و خِرد جبريل اوست/
آن وليِ كم از او، قنديل اوست

از پس هر پرده، قومي را مقام/
صف صف‌اند اين پرده‌هاشان تا امام...


منبع: کتاب " انسان در عرفان "، صفحه 157

سعید جرّاحی 8/1/1400

عید نیمه شعبان مبارک


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، دینی
برچسب‌ها: مهدویت
[ یکشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۰ ] [ 22:46 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

دلنوشته‌ای برای همسرم !

 

به مناسبت 18 اسفند، سالروز درگذشت سیمین دانشور، همسر جلال آل احمد

که عاشقانه‌های ناب این زوج عاشق، خاصّ هستند...

 

دوران نوجوانی، کتاب‌های آنتوان چخوف، نویسندۀ مشهور روسیّه، را میخوندم؛

و  فقط  در حدّ همان سنّ خودم میفهمیدم، و  نه بیشتر.

الان دوباره چند روزی است که تصمیم گرفتم آثار کلاسیک روس را  بخونم؛

مخصوصاً "چخوف و  داستایفسکی".

 

این متن کوتاه،

عاشقانه‌ای است از یکی از آثار آنتوان چخوف:

 

امروز عصر،  همسرم "ماشا"،  آماده شد که به شهر برود.

من در غیاب او  نمی‌توانستم کار کنم. دستانم احساس ضعف و سستی می‌کردند.

باغ،  پر از صداهای عصبانی بود!  بدون او   خانه و  اسب‌ها و درخت‌ها دیگر "مال ما" نبودند!

 وقتی اون  نبود، از  خانه بیرون نمی‌رفتم؛

پشت میزش کنار قفسۀ کتاب‌ها می‌نشستم، و ساعت‌های طولانی تا پاسی از  شب، به دیوار نگاه می‌کردم!

هیچ کاری نمی‌کردم و حوصلۀ کاری نداشتم.

اونجا بود که فهمیدم که همۀ کارهای قبلی‌ام مثل شخم زدن و هیزم شکستن، همگی به خاطر "ماشا" بوده است...

دیگر چه انگیزه‌ای برای کار کردن داشته باشم؟ دیگر  چه نگرانی درباره آینده؟؟

آه! که شب‌ها  چقدر بیچاره بودم...!

در ساعت‌های تنهایی، آنقدر غمگین بودم که منتظر شنیدن هشداری بودم که خبر بدهد موقع مُردن و رفتن من فرا رسیده است!

برای عشقم ناراحت بودم که داشت به خزان می‌رسید...

"دوست داشتن  و  دوست داشته شدن"،  چه شادی بخش است!

 و پایین آمدن از آن اوج،  چه دردناک است!...

 

 کتاب "زندگی من"

نویسنده: آنتوان چخوف ، فصل 16

گردآوری: سعید جرّاحی


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، روانشناسی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, عاشقانه ها, دلنوشته, کتاب
[ دوشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۹ ] [ 22:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ریشه کلمه شلوار  و  شلّاق !

 

ریشه واژه «شلوار»

«شَل» در زبان فارسی به معنای «ران»(پـا) است.

«وار» هم که به معنای "مانند" است.

بنابراین شلوار به معنای جامه‌ای است شبیه و  منسوب به ران (پا) !

 

ریشه واژه «شلّاق»

با توجّه با واژه «شل» که در بالاتر توضیح داده شد،

این مورد نیز به معنای ابزاری است که بر ران فرود می‌آید!

 

گردآوری: سعید جرّاحی 18/12/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ دوشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۹ ] [ 17:49 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

ریشه کلمه آدینه چیست ؟

 

ریشه واژه «آدینه»

این واژه در ایران باستان به شکل ati-ayanaka بوده است،

که به معنای حرکت به سویی، و جمع شدن درآن نقطه است.

(فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، دکتر محمّد حسن‌دوست، ناشر: فرهنگستان زبان و ادب فارسى، ۱۳۸۳.)


بنابراین "آدینه" دقیقاً معادل عربی آن «جمعه» است؛

و  این دقیقا بیان می‌سازد که جمع‌شدن در نقطه‌ای برای عبادت و در این روز خاصّ، ریشه‌ای باستانی دارد.


آدیانکا←آدیانکه←آدیانه←آدینه

 

گردآوری: سعید جرّاحی 14/12/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
برچسب‌ها: ریشه کلمه
[ پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۹ ] [ 22:28 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

ادبیّات فارسی دوازدهم

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس دوازدهم.

در ادامۀ تدریس‌ها مکتوب

این فایل را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید برای تدریس راحت‌تر در کلاس.

 

👇 فایل PDF معنای درس 13 فارسی سال دوازدهم (کلّیۀ رشته‌ها) 👇

دانلود معنای درس "خوان هشتم"/ فارسی دوازدهم

 

 

توفیق، رفیق راه‌تان...

 سعید جرّاحی 1/12/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دوازدهم, کلاس درس و امتحان
[ چهارشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 20:37 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

طنز تلخی به نامِ

پایین بودن معلومات عمومی!

 

- سؤال مجری:   مهمّ‌ترین کتاب دکتر محمّد معین چیست؟

- پاسخ شرکت‌کننده:    لغت‌نامۀ دهخدا !!

 


 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: طنز
[ شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 20:44 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

ادبیّات فارسی یازدهم

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس یازدهم.

در ادامۀ تدریس‌ها مکتوب

این فایل را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید برای تدریس راحت‌تر در کلاس.

 

👇 فایل PDF معنای درس 10 فارسی سال یازدهم (کلّیۀ رشته‌ها)👇

دانلود درس "بانک جَرَس" / فارسی یازدهم

 

 

 

توفیق، رفیق راه‌تان...

 سعید جرّاحی 28/11/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی یازدهم, کلاس درس و امتحان
[ شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 20:34 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

ادبیّات فارسی دهم

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس دهم.

در ادامۀ تدریس‌ها مکتوب درس‌ها،

این فایل را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید برای تدریس راحت‌تر در کلاس.

 

👇 فایل PDF معنای درس 13 فارسی سال دهم (کلّیۀ رشته‌ها) 👇

دانلود درس "گردآفرید" / درس13 فارسی دهم/ سعید جرّاحی

 

 

 

توفیق، رفیق راه‌تان...

 سعید جرّاحی 28/11/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دهم, کلاس درس و امتحان
[ شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 20:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

ادبیّات فارسی دهم

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس دهم.

در ادامۀ تدریس‌ها مکتوب

این فایل را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید برای تدریس راحت‌تر در کلاس.

 

👇فایل PDF معنای درس 12 فارسی سال دهم (کلّیۀ رشته‌ها)👇

دانلود درس "رستم و اشکبوس"/ فارسی دهم

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دهم, کلاس درس و امتحان
[ جمعه هفدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 9:7 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

لینک متون درسی

ادبیّات فارسی دوازدهم

 

سلام به دانش‌آموزان عزیز کلاس دوازدهم.

در ادامۀ تدریس‌ها مکتوب

این فایل را  براتون گذاشتم؛ دانلود کنید برای تدریس راحت‌تر در کلاس.

 

👇 فایل PDF معنای درس 12 فارسی سال دوازدهم (کلّیۀ رشته‌ها) 👇

دانلود درس "گذر سیاوش از آتش"/ فارسی دوازدهم

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دوازدهم, کلاس درس و امتحان
[ جمعه هفدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 9:5 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سوتی عجیب دربارۀ مولانا!   + عکس

 

شهریورماه 99 بود؛

تعدادی از دانش‌آموزان از کلاس یکی از همکارن، در  درس ادبیّات فارسی تجدید شده بودند.

امتحان گرفتم؛ این جواب‌ها را  دیدم!

 

عکس برگه‌ها در قسمت  ادامه مطلب..  👇👇 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان, سوتی
ادامه مطلب
[ پنجشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 19:34 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چارلز  دیکنز

 

"چالز دیکنز"، نویسندۀ کتاب "اُلیور  توئیست"،

نویسنده‌ای که بعد از  او بود که "بابانوئل" ایجاد شد؛

آنهم تحت تأثیر یکی از شخصیّت‌های داستانی او.

 

"دیکنز"  معروف است به کسی که شخصیّت‌های اصلی در داستان‌های او "بی‌خاصیّت " [و کمرنگ] هستند؛ و شخصیّت‌های فرعی، پررنگ!

 

 

برنامۀ مستطاب "کتاب‌باز"

گردآوری: سعید جرّاحی 11/11/99

 


موضوعات مرتبط: داستان، ادبیـّات
[ شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 23:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

نگاهی به داستان لیلی و  مجنون

 

داستان لیلی و مجنون، افسانه نیست؛ و  یک داستان واقعی است.

امّا شاید براتون جالب باشه که بدونید اصل داستان، فقط یک صفحه بوده!

ولی  زمانی که  این یک صفحه، به دست کسی مثل نظامی‌گنجه‌ای افتاده ،

این شاعر توانا،  آن را تبدیل به منظومه‌‌ای به این بزرگی و زیبایی کرده است.

 

داستان لیلی و مجنون، یکی از شورانگیزترین داستان‌های عاشقانه است.

به قول یکی از اساتید ما که میگفتند:

هرچقدر که داستان خسرو و شیرین، یک داستان هوسناک است،

امّا لیلی و مجنون، هوسی در آن نیست.

 

+ شاید براتون جالب باشه که بدانید که

اصلِ داستان لیلی و  مجنون، داستانی برگرفته از اشعار و افسانه‌های فولکلور در زبان عربی است.

 

 

 سعید جرّاحی 9/11/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ پنجشنبه نهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 20:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

چند کلمه ساده دربارۀ مولانا

 

امروز در کلاس، دربارۀ مولانا، شاعر قرن هفتم، صحبت کردیم و آثار و تحوّلات زندگی‌اش.

مهمّ‌ترین آثار مولانا، یکی "مثنوی" است، و یکی هم "دیوان غزلیّات شمس".

 

مولوی، سرودن ديوان شمس را سال‌ها پيشتر از مثنوي آغاز كرد؛

يعني در حدود 40 سالگي؛ و تا پايان عمر خود آن را ادامه داد. (حدود 36000 بیت)

در حالي كه مثنوي را در 54 سالگي آغاز كرده و حدود 14 سال طول كشيد.(حدود 26000 بیت)

 

مثنوي سروده‌اي فلسفی و حکیمانه، در قالب داستان‌های مختلف است؛

امّا  غزليّات شمس بیانگر شوریدگی و مستی و  عاشقانه‌های مولاناست.

 

 

معروف‌ترین بیت مثنوی:

بشنو از نی، چون حکایت میکند/

وز جدایی‌ها شکایت میکند.

 

معروف‌‌ترین بیت غزلیّات شمس:

مُرده بُـدَم، زنده شدم؛ گریه بدَم، خنده شدم/

دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم...

 

سعید جرّاحی 5/11/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان
[ یکشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 22:7 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

شعر  هایکو

(در  ادبیّات ژاپن)

 

«هایکو »، -آن‌طور که در تعریفش نوشتند- کوتاه‌ترین نوع شعر در جهان است که توسّط  ادبیّات ژاپن به ادبیّات جهان معرّفی شده است.

هرچند بنده خودم تا الآن هرگز نتونستم با این نوع شعر، ارتباط برقرار کنم!

دلیلش را هم نمیدونم!

شاید چون اینگونه متن یا شعر، اوّلاً فقط در ژاپن نیست و در کشورهای دیگر از جمله در ایران خودمون هم دیده میشه، پس حرف جدید نیست؛

ثانیاً و مهمّتر اینکه  اتّفاق خاصّی در این شعر نیفتاده، جز اینکه خیلی خیلی کوتاه شده!

 

هایکو شعری است 17 هجایی که در سه سطر نوشته میشه!

 سطر اوّل و سوّم هر کدام 5 هجا و سطر دوّمش 7هجا دارند!

ببینید؛ اصولاً یک اصل مالایلزم!!

خب اگر من خواستم به جای 17 هجا، مثلا 16 هجا بگم، یا مثلاً کلماتم بیشتر شد؛ و شد 18 هجا، آیا دیگه شعرم "هایکو" نیست؟؟!

 

مشخّصات دیگر هایکو  اینه که  نه وزن دارد و نه قافیه؛ 

و آرایه های کلامی در آن به ندرت به کار می‌رود.

خب این ویژگی هم، در ادبیّات خیلی از کشورها هست که شعرشون فاقد وزن و قافیه و آرایه باشه!

ضمن اینکه اگر سخنی از آرایه‌ها خالی بشه، خشک و بی‌روح میشه و چه بسا آمیخته با خشونت هم بشه!

 

امروزه هایکو سُرایان سراسر جهان دارای انجمن‌های خاصّ در سطح محلّی و ملّی و بین المللی هستند؛

و با برگزاری همایشها و سمینارهای دوره‌ای و یا از طریق سایت‌های اینترنتی، به تبادل نظر در مورد هایکوهای خودشون میپردازند.

کاری که متأسّفانه در ادبیّاتا ما - با انهمه تنوّع شعری- کمتر دیده میشود...

 

نمونه‌ای از  یک هایکوی ژاپنی:


گرد یک دریاچه
سپیده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی

(شاعر: «تسودا کی یو کو»)

 

سعید جرّاحی 23/10/99


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
برچسب‌ها: ژاپن
[ سه شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۹ ] [ 16:48 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

جلال آل احمد

هدف از  جایزۀ جلال آل احمد

 

معاون وزیر فرهنگ و ارشاد گفت:   جایزه جلال آل احمد یک جایزه ملّی است؛

و یکی دیگر از اهداف اصلی جایزه جلال، ارتقای زبان فارسی است و...

 

مابقی در قسمت  ادامه مطلب..

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فرهنگی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, جایزه جلال آل احمد, کتاب
ادامه مطلب
[ سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ ] [ 20:28 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

جایزه جلال آل احمد

معرّفی برندگان جایزه جلال آل احمد

 

معرّفی برگزیدگان گران‌ترین، بزرگ‌ترین و معتبرترین جایزۀ ادبی ایران،

جایزه‌ای به نام "جایزۀ جلال آل احمد"

 

اسامی آثار و  نویسندگان آن، در قسمت  ادامه مطلب..  

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، فرهنگی
برچسب‌ها: جلال آل احمد, جایزه جلال آل احمد, کتاب
ادامه مطلب
[ سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ ] [ 16:51 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
[ چهارشنبه دهم دی ۱۳۹۹ ] [ 22:21 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

بارم‌بندی امتحان نگارش

سلام.

📄 قرار بود موارد بارُم‌بندی درس نگارش را براتون بنویسم.

هر کدام از موارد زیر، نمرۀ خاصّ خودش را داره؛
که در صورت رعایت همۀ موارد، نمرۀ کامل را دریافت خواهید کرد؛
و طبیعتاً در صورت نقص در هر مورد، نمرۀ اون بخش را واگذار کرده‌اید!

.

📊 بارم ‌بندی:

1- انتخاب موضوع کاربردی
2- مقدّمۀ مناسب
3- نتیجه‌گیری مناسب
4- حاشیه‌گذاری طرفین صفحه( یک یا دو سانتیمتر از 4 طرف)
5- گزین‌گفته‌ها (شامل آیه، حدیث، شعر، ضرب‌المثل، داستان و شبیه به آن)
6- خطّ خوب، زیبا و خوانا
7- بیان مفهوم و گسترش موضوع
8- شیوایی و رسایی جملات
9- شیوۀ نگارش و رعایت املای صحیح کلمات
10- خلّاقیّت واژگان و عبارات.
11- ... و رعایت اصل %99 و %1

شمارۀ آخر، اندکی تخصّصی است؛ و بالاترین نمره را دارد.

... که در کلاس توضیح داده‌ام.

.

سعید جرّاحی 21/10/99

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
[ دوشنبه یکم دی ۱۳۹۹ ] [ 9:33 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

سوتی نوشتاری! +عکس

 

سلام.

در ادامۀ پست‌های قبلی طنز دربارۀ جواب‌های خنده‌دار  در برگۀ امتحان

امروز این سوتی دانش‌آموزی را براتون میذارم.

 

عکس در قسمت ادامۀ مطلب..

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان, طنز, سوتی
ادامه مطلب
[ پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۹ ] [ 17:36 ] [ انجمن جلال آل احمد ]

فیلم تدریس وزن شعر و انواع واج و هجا

فنون دهم انسانی

 

سلام.

در ادامۀ تدریس مجازی، و  ارائۀ متون درسی ،

یک فایل مربوط به (کلاس دهم انسانی) براتون گذاشتم ...

 

در قسمت  ادامه مطلب..   

 

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات
برچسب‌ها: متون درسی دهم, کلاس درس و امتحان
ادامه مطلب
[ سه شنبه چهارم آذر ۱۳۹۹ ] [ 13:6 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





برچسب‌ ها
فتنه (359)
طنز (242)
خیانت (235)
زندگی (214)
کتاب (213)
خاطره (185)
سینما (183)
رسانه (155)
دروغ (129)
قطار (114)
عکس (105)
سوتی (79)
طلاق (45)
داعش (32)
یزد (23)
نفت (21)
فقر (19)
چین (11)
یمن (9)
قطر (1)
امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه