انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

شعری دربارۀ کلاس فنون!

 

یکی از دانش آموزان که به تازگی سرودن شعر را  آغاز کرده، چند بیتی دربارۀ یکی از کلاس‌ها سروده.

شبیه به طنز است با چند کلمۀ محلّی!

 

 

چشم بازکردیم در کلاس درس بودیم

در کلاس درس فنون ادبی بودیم


جرّاحی گفت:باز کنید بوک(!) ها را

بازکردیم کتاب را گفت "واج" ها را

 

واج را درس داد ما گرفتیم در مغز بلند

آمد اندر سر، مصوّت های بلند


بود در کلاس سی و چهار دانشجو

بود معلّمی که خود بود دکترای دانشجو

 

سی و چهار دانشجو درس میداد

آرام یکی بود هِی میگفت آرام آرام

 

ما را هدایت میکرد به سمت تهران

ما هدایت میشدیم به سمت کِذاب


کلاسی داریم از نشاط هجا

هجا کجا مغز پوک ما کجا!

 

داریم در کلاس چند درسخون

خلیلی , بافکار ,سلطون


روزی آید از روزهای آذرستان

با قطار برویم همگی دسته جمعی به ریستان ها (؟)

 

در راه بخوانیم از همگی از حافظ

جرّاحی میگوید ماشاالله چه حافظ هایی!


ببخشد ما را اگر رنجاندیم او را

نمیدانستیم که گوهری است در کنار ماها


شعر گفتم در کلاس جرّاحی

جرّاحی گفت آفرین چه بیت هایی!

 


امیرمحمّد ملّاسلطانی

 

 

👇👇

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: شعر
برچسب‌ها: طنز, کلاس درس و امتحان
[ دوشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۸ ] [ 17:56 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار