|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
من شاهِ شاهـانِ آفریقا هستم... من هیچ‌کس را قبول ندارم جز خودم را .. !!
یکی در اوج قدرت، و دیگری در اوج ذلـّت!!!
او در ابتدا خیلی محبوب بود...
این جمله از او معروف است که: "من اسراییلی‌ها را به دریا می‌ریزم"..............
هرگز قطع نمی‌شد.......
قذّافی، روزهای اوّل، خیلی آرمانی بود... خیلی دوست‌داشتی بود........ خیلی خوب بود........ خیلی خوب...............
به خاطر مخالفتش با سلطه‌ی آمریکا، آمریکاییها خانه‌اش را بمبارن کردند! قذّافی جان سالم به در برد، امـّا یکی از هواپیماهای آمریکایی را ساقط کرد؛ ...و مجسّمه‌ی آن‌را به عنوان نماد مبارزه با آمریکا در یکی از میادین شهر گذاشت. او یک‌تنه جلوی آمریکا ایستاد...
علاقه‌اش به انقلابیون بزرگ، از عکسهای روی لباسش مشخّص است...
همان‌جور دوست‌داشتنی می‌ماند... کاش سرهنگ محبوب، همان‌جور انقلابی و مردمی می‌ماند... ... کاش قذّافی، "قــذّافــــی" می‌ماند!!!.........
امـّـا کم‌کم غرور و تکبـّر وارد وجود سرهنگ شد! حیف از سرهنگ! غرورش، زمینش زد...
آن‌ها که همدیگه را دوست داشتند؛
... اگر سرهنگ با امام موسی صدر متّحد می‌شد، به تمام اهداف مقدّسش می‌رسید...
پس چرا با ناجوانمردی تمام، این روحانی عزیز را ربود و سر به‌نیست کرد؟!!!
آیا قذّافی در این قضیه، از کسی دستور می‌گرفت؟؟؟!!!!
تا این روحانی روشنفکر، منشأ خیـر در جهان اسلام باشد............
سراسر وجودِ قذّافی را گرفته بود!
حتـّی در لباس‌هایش!!! شتـر مخصوص سرهنگ!!
یک اخلاق عجیب دیگر هم داشت؛ او مهمانان خارجی را در زیر چادر ملاقات می‌کرد!
در زیر چادر!
رابطه‌ی خوبی داشت!
سمت راست: حسنی مبارک مصری سمت چپ: عبدالله صالح یمنی
این خیمه و چادر و شتر ، همگی ظاهرسازی بود! تصویر زیر، عکس هواپیمای شخصی قذّافی است!!!
محافظان زن اعتماد داشت..!!!
زنان گزینش‌شده..! او با زنـان، سـ..ر و سـ....ـرّی هــــم داشــــت..........!!!
او مردمش را هم کلافه کرده بود........
به او می‌گوید وقت سخنرانی شما تمام شده، قذّافی، برگه‌ی نوشته را به صورتش پرتاب می‌کند!!
مردم را مجبور می‌کرد تا از "کتاب سبز" خودش پیروی کنند!!
بله، این "پرچم سبـز لیبی" در زمان قذّافی است! پرچمِ ساختگی!!!
هوای قذّافی را داشتند، تا به‌جای آن، "نفت لیبی" را داشته باشند..!!
آیـا کشورهای غربی، قابل اعتماد هستند؟؟؟؟؟!!!
قذّافی نامه‌ای به "برلوسکونی" نخست وزیر ایتالیا نوشت که: "سیلویو"ی عزیز! کاری کن که بمباران اروپایی‌ها قطع شود!.. ... درحالی که وقتی قذّافی کشته شد، برلوسکونی، اوّلین نفری بود که مرگ او را تبریک گفت!!!!!
...همو که وقتی سرهنگ سقوط کرد، گفت که من با او هیچ ملاقاتی نداشتم!!!!!!!
"سارکوزی، با پول‌های من به رییس جمهوری فرانسه رسید"...!!
اونها در مواقع حسّاس، خیلی نامردی می‌کنند!..
معروف به روباه خون‌آشام..! "بلـر" دوست قذّافی بود؛ امّا وقتی سقوط کرد، گفت: من در کنار مردم لیبی هستم!!!!!!
پس این دیدارها چندین و چندبار اتّفاق افتاده است...!
میلیاردها دلار از پول قذّافی و مردم لیبی، در بانک‌های اروپا و آمریکا بلوکه شد!!!
سرهنگ برای لجاجت با مخالفین، بازی شطرنج را ترتیب داد!!!!
پس اونها را می‌کشت!!.....
نه؛ مردم بیچاره میان ۲ قیچی قذّافی و "نـاتـو" گیر کرده بودند! (ناتو یعنی: آمریکا و اروپا)
هم توسـّط قذّافی کشته می‌شدند، و هم هواپیماهای "آمریکا و سازمان ناتو" آن‌ها را بمبارن می‌کردند!!!!!
چرا اروپا و آمریکا، خودسرانه هروقت دلشون خواست، کشورهای اسلامی و مردم مسلمان را به خاک و خون می‌کشند؟؟؟!!! این هم نتیجه‌اش:
به جای قصـر خودش، در سوراخی مخفی شده بود!!
کاش خودش را این‌گونه نابود نمی‌کرد......
دیکتاتوری که مورد حمایت آمریکا و غرب بود! امـّا آمریکاییها او را تنهـا گذاشتند!!!!!
ثروتمندترین فرد قارّه‌ی آفریقا، اکنون تنهای تنها........
و هیچکدام هم عبرت نمی‌گیرند؟؟!!!........
بحث بر این است که کسانی باید سقوط می‌کردند که باعث ایجاد این دیکتاتوری شدند.. کسانی که قذّافی و غیر قذّافی براشون فرق نمی‌کند؛ بلکه فقط دلشان برای نفت لیبی می‌سوزد.. نفت لیبی، یا سرمایه‌های ملّت‌های مسلمان... همان‌هایی که وقتی یک رهبر قدرتمند مسلمان مثل "سرهنگ قذّافی" سقوط می‌کند، خوشحال می‌شوند و جشن می‌گیرند!!!!!!! به امید سقوط آن‌ها............
که ظلـم باقی نمی‌مانــد.......
موضوعات مرتبط: سیاسی برچسب‌ها: انقلاب‌های خاورمیانه [ جمعه بیست و نهم مهر ۱۳۹۰ ] [ 15:24 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
درباره وبلاگ  این وبلاگ، از همه ی دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و نیز همه ی آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛ ...نیز از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند. امـّا چرا از هر دری، سخنـی؟! باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛ چون که او «درد دین و جامعه» را با هم داشت... ما نیز به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز سخن خواهیم گفت... | |
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||
