انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

.

این نکات دربارۀ تاریخ بیهقی

.

امروز، اوّل آبان‌ماه، روز بزرگ‌داشتِ بیهقی و کتاب ارزش‌مندش "تاریخ بیهقی" است.

سه کتاب نثر در ادبیّات فارسی داریم که در نوع خودشون بی‌نظیرند. به ترتیب تاریخ نگارش:
1- تاریخ بیهقی (قرن 5)
2- کلیله و دمنه (قرن 6)
3- گلستان سعدی (قرن 7)

هر سه این‌ کتاب‌ها برای یک عمر کافی هستند.

به عنوان یک معلّم ادبیّات، اگر بخوام مقایسه‌ای بین این سه کتاب داشته باشم، باید بگویم بیهقی با احترام به سعدی، در برخی جاها از گلستان هم جلو زده! هم از نظر از داستان‌نویسی، هم از نظر شخصیّت‌پردازی و مخصوصاً از نظر فخامت و صلابت و استواری نثر.
.
تاریخ بیهقی یکی از دقیق‌ترین کتب تاریخی در طول تاریخ ایران است؛ دقیق‌ترین و ملیح‌ترین و صحیح‌ترین تاریخ که به ظریف‌ترین وجهِ ممکن به جزئیّات تاریخ پرداخته. ابوالفضل بیهقی در ابتدای یکی از داستان‌هایش می‌گوید:

«... عمرِ من به شصت و پنج آمده، و بر اثر وی می‌‌بباید رفت و در تاریخی که می‌‌کنم(=می‌نویسم) سخنی نرانم که آن به تعصّبی و تزیّدی کَشد، و خوانندگان این تصنیف گویند: "شرم باد این پیر را!" بلکه آن گویم که تا خوانندگان با من اندر این موافقت کنند و طعنی نزنند...»
.
به عزیزانی که علاقمند به مطالعۀ متون کهن فارسی هستند، داستان «بر دار کردن حسنک وزیر» و نیز ماجرای «قاضی بُست» را پیشنهاد و توصیه می‌کنم.

این دو داستان را مخصوصاً دار زدن حسنک وزیر را شاید صد بار خونده باشم، و امروز که دوباره خواندمش، لذّتش صدچندان بود و نکات تازه‌ای برگرفتم...
.
بخشی از پایانِ داستان «بر دار کردن حسنک وزیر» :

«... و مادر حسنک، زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو-سه ماه از او این حدیث نهان داشتند. چون بشنید، جَزعی نکرد چنان‌که زنان کنند؛ بلکه بگریست به‌درد، چنان‌که حاضران از درد وی خون گریستند! پس گفت: "بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان." و ماتم پسر سخت نیکو بداشت و هر خردمند که این بشنید بپسندید، و جای آن بود...»
.
و این هم بخشی از پایانِ داستان «قاضی بُست» :

«... زندگانی خواجۀ عمید دراز باد! علی أیُّ حال‌ٍ من نیز فرزند این پدرم که این سخن گفت و علم‌ از وی آموخته‌ام؛ و اگر وی را یک روز دیده بودمی و احوال و عادات وی بدانسته، واجب کردی که در مدّت عمر، پیروی او کردمی؛ پس چه جای آن‌که سال‌ها دیده‌ام...»
.
ابوالبیهقی اصالتاً اهل "بیهق" بود که همان شهر "سبزوار" امروزی است و در سال 470 هجری وفات کرد.

.

گردآوری: سعید جرّاحی- 1 آبان 1404

.

.

.

.

👇👇👇

لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، تاریخی
[ پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ ] [ 16:3 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه