|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
چند خاطره جالب از جلسۀ امتحان نهایی . امروز، اوّلین جلسۀ امتحان نهایی بود. نیمساعت قبل از امتحان، در لحظۀ آخر بهِم خبر دادند که باید به عنوان مراقب برم سرِ جلسه امتحان. صحنههای جالبی به چشمم آمد که چند موردش را براتون مینویسم. = 1-یکی از دانشآموزان وقتی امتحان شروع شد، شاید به 5 دقیقه اوّل نرسیده بود که گفت: تموم شد؛ میتونیم بریم؟!... و رفت! 2- یکی دیگه، چند دقیقهای که نوشت، سرش را گذاشت روی دستۀ صندلی و خوابید؛ خواب عمیق! 3-یکی دیگه را از دور دیدم که هر مطلبی را که مینوشت، برای لحظاتی انگشت خودش را میمکید! یعنی مثلاً 5 ثانیه مینوشت؛ و شاید 10 ثانیه انگشتش را میمکید!... تمامِ انگشت را!! 4- همان ابتدا، دانشآموزان باید بازرسی بدنی میشدند و سپس باید از جلوی دستگاه الکتریکی برای بازرسی گوشی عبور میکردند. یکی از دانشآموزان وقتی رسید جلوی دستگاه، دستگاه آلارم داد و سوت کشید که یعنی وسیلهای به همراه دارد! 5 - چون کارتهای ورود به جلسه همگی عوض شده بودند، برخی دانشآموزان کارت خودشونو عوض نکرده بودند، بنابراین برخی جاها و صندلیها عوض شده بود. دانشآموزی وارد شد و بعد از چند لحظه برگشت و در حالیکه بغض کرده بود، گفت آقا یه نفر دیگه جای ما نشسته... و زد زیر گریه! 6- و آخر اینکه وقتی جلوی درِ ورودی سالن، دانشآموزان را بازرسی بدنی میکردیم، یکی یکی دستها را باز میکردند و ما هم یک بازرسی مختصری میکردیم که گوشی نداشته باشند. یه دانشآموز وارد شد و وقتی دید که دستهامو باز کردم، او هم دستهاشو باز کرد و با لبخند پرید تو بغلم !! . + خدا رحم کنه تا جلسۀ آخر! . . 👇 👇👇 👇👇 👇 👇 لینک بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ . .. . برچسبها: کلاس درس و امتحان, سوتی, خاطره, تک گویی [ شنبه پنجم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 17:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||