انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

شاگردانی که

معلّمِ معلّم خود می‌شوند.

.

دیروز و امروز جلوه‌های قشنگی به چشمم آمد.

- شاگردی که بعد از کلاس، خلوتی می‌طلبد تا حرف دلش را بزند و آن‌چنان از عشق صحبت می‌کند که دل آدم می‌لرزد... و اینکه چگونه یک "عشق پاک" توانسته مسیر زندگی‌اش را بهتر و بهتر کند... و این هفته می‌رود به زیارت کربلا که با امام حسین(ع) دردِ دل کند...

- از شاگردی که بر خلاف ظاهرش، این هفته عازم پیاده‌روی اربعین است و امروز می‌آید برای مرخّصی از کلاس... و آدم می‌ماند که او کجا و من کجا...!

- شاگردی که روز تولّدش، بسته‌های غذایی تهیّه می‌کند و به بچّه‌های کار که مستحقّ هستند می‌دهد؛ در حالی‌که خودش هنوز نوجوان است و بعدازظهرها را کار می‌کند...
و...

این‌ها را که می‌بینم، چقدر می‌آموزم از شاگردانی که معلّمِ معلّم خودشان هستند...
.

+ در تمام مدّت 77 سالی که دارم تدریس می‌کنم، از این صحنه‌ها کم ندیده‌ام...

دمتون گرم.

.

.

سعید جرّاحی 1403/5/22

.


برچسب‌ها: کلاس درس و امتحان, تک گویی, دلنوشته
[ دوشنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۳ ] [ 20:25 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار