انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

آذرماه و خاطراتِ همیشه ‌زنده‌اش...

آغازین دقایق ورود به ماه مستطاب آذر.

ماهی که همیشه متفاوت بوده؛ کما اینکه هر سال با سال قبل و بعدش متفاوت بوده...!

حتّی از نظر صوَر فلکی...

داشتم یادی میکردم از روزهای سال 77 و 78، و سال 85، و سال 96.

کتاب و زندگی و فلسفه و عشق و ارادت و شاگردی و "نقد" و «اکسیژن حضرتم»...

سال‌هاست که بعضی از بیت‌های این شعر "بیدل دهلَوی" را زمزمه میکنم؛

و به ناگاه امشب هم به زبانِ قلمم جاری شد. (با زبانِ فلسفه و عشق بخونید) :

به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها

برآورد از دلم چون ناله، اظهار رسایی‌ها

غبارانگیز شهرت نیست وضع خاکسار ما

خروشی داشتم، گم‌کرده‌ام در سُرمه‌سایی‌ها

هوادار مزاج طفلی‌ام امّا از این غافل

که چون گُل، پوست بر تن می‌دَرد رنگین قبایی‌ها

در این وادی به تدبیرِ دگر نتوان زدن گامی

مگر نذرِ "ز خود رفتن" شود بی‌دست و پایی‌ها

مباش ای غنچهٔ اوراق گل! مغرورِ جمعیّت

که این پیوستگی‌ها، در بغل دارد جدایی‌ها

به دل گفتم کدامین شیوه دشوار است در عالم؟

نفس در خون تپید و گفت‌: پاس آشنایی‌ها...

سعید جرّاحی 1 / آذر / 99


موضوعات مرتبط: فلسفه
برچسب‌ها: دلنوشته, تک گویی, آذرماه, عاشقانه ها
[ شنبه یکم آذر ۱۳۹۹ ] [ 0:1 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار