انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

دیالوگ تأثیرگذار:

وقتی به این سِنّ برسی...

 

 * این فیلم را  امروز دیدم، این دیالوگش خیلی برام خاصّ بود:

 

دوست داری با اسباب‌بازی‌هات بازی کنی؟ مامان، بابا، همه را  دوست داری؟

... همه چی رو دوست داری مگه نه؟

امّا می‌دونی چیه پسر؟

وقتی بزرگتر بشی، ممکنه خیلی از چیزهایی که الان دوست داری دیگه برات جذّاب نباشند!

مثل این جعبه اسباب بازی!

ممکنه یه روزی بفهمی که این، "فقط یک جعبه عروسکه"، همین!

وقتی بزرگتر بشی، تعداد چیزهایی که واقعاً دوست داری کمتر میشن.

وقتی هم به سنّ من برسی، شاید فقط یکی دوتا چیز ارزشمند برات بمونه.

واسۀ من، یه دونه بیشتر باقی نمونده...!

 

دیالوگی از فیلم مهلکه

گردآوری: سعید جرّاحی 6/6/1400


برچسب‌ها: سکانس تماشایی, زندگی
[ شنبه ششم شهریور ۱۴۰۰ ] [ 23:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار