انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

ماجرای عجیب ابروهای یک پسر !!

 

دیروز شاهد صحنۀ عجیبی بودم؛ که به عنوان معلّم این جامعه، برام تلخ و خاصّ بود !

عصر رفتم آرایشگاه.

آقای آرایشگر مشغول اصلاح بود که یهو دیدم یه جوان حدوداً 20 ساله اومد داخل.

موهای عجیبی داشت! هم نوع اصلاح سر، و هم رنگ مو !

با آرایشگر رفیق بود؛ ازش پرسید: موهاتو  کجا رنگ کردی؟

گفت فلان آرایشگاه.

پرسید چند گرفته ازت؟

گفت 300 هزار تومن!!

رنگ‌های زرد و کِرِم و نارنجی و  دَرهم بَرهم!

پرسید  اومدی موهاتو کوتاه کنی؟

گفت نه، میخوام ابروهام را  بردارم!  وقت دارید؟

آقای آرایشگر گفت: بله عزیزم!

 

 

سعید جرّاحی 23/11/99


موضوعات مرتبط: فرهنگی، اجتماعی
برچسب‌ها: خاطره, تک گویی
[ جمعه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 11:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار