انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

همراهی در خرابات...

 

مرحوم پدربزرگم، یک شعری را  در میانه‌های یک داستان زیبا برامون میخوندند،

با این مضمون که:

 انسان، حتّی اگر "اسکندر ذوالقرنین" هم باشد، باید در کنار کسی باشد که ازش بیاموزد...

آن بیت، این بود:

بی پیر،  مرو  تو  در  خرابات /

هر چند  سِکندرِ  زمانی...

 

+ "پیر" به سنّ و سال نیست؛

این پیر، گاهی میتونه خیلی هم جوان باشه...!

 

سعید جرّاحی 16/11/1400


موضوعات مرتبط: فلسفه
برچسب‌ها: عاشقانه ها, دلنوشته
[ شنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 20:16 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار