|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
پیامکی که منتظرش بودم... + تصاویر
همه چی از یک پیامک شروع شد! چند ماه بود که منتظرش بودم؛ ولی بالاخره انجام شد! انشاءالله برای همه...
تصاویر: . . . .
(1) پیامکی که گفتم این بود!
... هر چه صبر کردیم که نوبت سنّی به ما نرسید! حتّی تصمیم گرفته بودم که برم یکی از استانهای جنوبی، تا بدون نوبت سنّی واکسن بزنم!... یعنی تا این حدّ !! که خداروشکر دو روز پیش، این پیامک اومد؛ و خدایی خیلی خوشحال شدم...
. .
(2)
(2) جالب اینکه امروز تا ساعت 11 کلاس بودم، و بعدش سریع خودمو رسوندم به این مرکز واکسناسیون. همه چی منظّم و عالی. چند تا صف بود. هرکس مایل به تزریق هر واکسنی بود، به صف خودش میرفت. واکسن برکت ایرانی، یا سینوفارم چینی.
. .
(3) ایستگاه شماره 2 واکسن برکت
. .
(4) و این عکس، که اجازه پرسیدم برای قدردانی از کادر زحمتکش درمان
انشاءالله هر چه زودتر واکسیاسیون عمومی انجام شود؛ و اوضاع برگردد به حالت عادی...
سعید جرّاحی 20/5/1400
👇👇👇👇
برچسبها: کرونا [ چهارشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۰ ] [ 16:47 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||