انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

 

امروز، اوّل ذیحجّه است.

یکی از بهترین روزهای سال...

این پست را  به همین مناسبت گذاشتم:

 

 

 

 

دیالوگ ماندگار :

 

لذّت مردانـه...!

 

 

جلال آل احمد

 

 

- سرگرد فتّاحی:  ستوان مُحبّعلی! تو  زنت رو دوست داری؟

- ستوان مُحبّعلی:  البتّه قربان!

 

- اونم  تو رو  دوست داره؟

- خودش که اینجور میگه قربان.

 

- می‌دونی محبّعلی!

برای یه مرد، چیزی لذّت‌بخش‌تر  از این نیست که وقتی خسته و شکستۀ غوغای روز،

هنگام غروب از راه میرسه، و پا به داخل خونه‌اش میذاره،

زنی به استقبالش بیاد که اون مرد با همۀ وجود  دوستش داره...

(و به همین جهت برای تو  خیلی خوشحالم ستوان!)

 

 

 

سکانسی از سریال مستطاب "مدار صفر درجه"

دیالوگ "سرگرد فتّاحی" (عاشقی که ناکام ماند و کشته شد!)

گردآوری: سعید جرّاحی 1/6/96

(روز اوّل ذیحجّه)


موضوعات مرتبط: روانشناسی، خانوادگی
برچسب‌ها: عاشقانه ها, سريال تاریخی, سینما, سکانس تماشایی
[ چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ ] [ 18:45 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار