انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
سیمین دانشور از جلال آل احمد میگوید
سیمین دانشور، همسر باوفای جلال آل احمد در کتاب "غروب جلال" مینویسد: « بارها خواستهام غروب زندگی جلال را بنویسم و نتوانستم؛ و حالا هم میدانم که چیزی در خورِ شأن او از چنته برون نخواهم داد، چه زنگار غم هجران باقی است »
این همسر ، چه عالی و زیبا و دلنشین برای 14 سال زندگی مشترک خویش می نویسد، سیمین دانشور در گوشه ای از کتابش که نام زبیای ،غروب جلال دارد ، می نویسد : «زنِ یک نویسنده بطور عامّ، شوهرش را به عنوان یک مرد میشناسد نه به عنوان یک نویسنده. خوانندگان آثار این نویسنده هر چند از دور از این نظر او را بهتر از زنش می شناسند. معمولا زنهای هنرمندان کم کم نسبت به آثار هنری شوهرشان بیعلاقه میشوند و بعد نسبت به این آثار کینه می ورزند! چرا که شاهد آفرینش این آثار و درد سرهای مقدّمات و نتایجش بودهاند. امّا من که زن جلال آل احمد هستم او را از نوشتههایش جدا نمیکنم و نه تنها به عنوان یک مرد بلکه او را به عنوان نویسنده میشناسم. »
چه زیباست وصف یک نویسنده بزرگ همچون جلال آل احمد، از زبان همسرش، همراه، همدم او... و چه زیباست که زنی با دیدۀ تکریم و تحسین، شوهرش را بعد از وفاتش یاد کند... احسنت به این همسر که همنشین روزهای خوش و ناخوش همسرش بوده... به راستی درست گفتند، که در پشت سر هر مرد موفق همیشه زن قوی ومهربان او را یاری می کند ، مرد علیرغم تمام توانایش،مردانگی ، قدرت و جایگاه خود نیاز دارد که همسری همزبان و همدل داشته باشد، و سیمین دانشور به عنوان یک همسر برای جلال آل احمد این چنین بود.
![]()
سیمین دانشور، همسر باوفای جلال آل احمد، در مورد جلال در طول زندگی مشترک چنین می گوید : «در این چهارده سال شاهد آزمودنها ، کوششها ، فداکاریها، همدردیها، سرخوردگی ها ، و ناامیدیهای جلال بوده ام و به او حق می دهم که اخیراً زود رنج و کم تحمّل شده باشد؛ بچّه هم نداریم، که بردباری را یک صف خواهی نخواهی برای او بسازد»
سیمین دانشور، آنچه در مورد جلال آل احمد مطالب را باز گو می کند، و گویی جلال ، خورشید است ، و سیمین دانشور، ماه؛ که نورش از پرتوی خورشید است...
سیمین مینویسد: «در حَضَر هم مثل سفر، غالبا ریاضیت کشی جلال ادامه دارد؛ اصلا از زندگی مرفّه و راحت میترسد! مبادا این چنین زندگی بی مصرفش بکند یا بقول خودش خنگ بشود.»
سیمین از اوقات فراغت جلال در خانه میگوید، که چگونه اوقات فراغت خود را به غیر کار نویسندگی و مطالعه و حشر و نشر با دوستان طی میکند، هیچ چیز از نگاه نافذ سیمین پنهان نمانده: «اگر کاری نداشته باشد با مهارتی که در دستهایش هست به برق ور میرود ، سیم کشی میکند، چراغی تازه در گوشهای تاریک میکشد ،خرابی تلفن را اصلاح میکند،ساعت یا ساعتهای از کار افتاده را راه میاندازد و میزان میکند و دل و روده ماشین را باز میکند و بیرون میریزد و با دقّت و مهارت از نو میبندد؛ در حقیقت ما کمتر پول تعمیر تلفن و بخاری و سیم کشی برق داده ایم !»
کتاب غروب جلال که به قلم سیمین دانشور نگارش یافته ، بیانگر جایگاه جلال آل احمد به عنوان یک مرد، نویسنده ، دوست ،همسر ، توسّط همسرش، در سفر، حضر ، خاطرات و مخاطرات را به تصویر کشیده. و چه ستایش انگیز است که زنی جایگاه شوهرش که سرمایه عمرش، و امید زندگی، و نور راهش را بیان و توصیف می کند، و در جلال، مراد خود را یافته، و همواره سیمین، مرید او بوده... آن دو نه تنها در نویسندگی و نگارش از مهارت و استعداد و نبوغ ذاتی برخوردار بودند، بلکه در هنر زندگی مشترک و تداوم این زندگی و کنار هم بودن و با هم بودن، و برای هم بودن را تجربۀ بس درخشان داشتند، و به همه زوج ها یاد میدهند، که کنار هم بودن و با هم همدل و همراه بودن زیباست ، نه مقابل هم بودن !
گردآوری: سعید جرّاحی 9 / آذر / 95
برچسبها: جلال آل احمد, خاطره, عاشقانه ها [ سه شنبه نهم آذر ۱۳۹۵ ] [ 11:46 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |