طنز:
خورشیدِ برجام!
این عکسِ ساقیست، افتاده در جام؟
یا رخ نمودهست، خورشیدِ برجام؟
این نور بالا زد چشمها را
گو آفتابا! یکذرّه آرام!
بابِ تعامل صد شکر وا شد
با گفتمانی شد مُحتسِب، رام
تا بر لب آورد لبخندِ شیرین
تلخی به سر شد،شیرین شد ایّام
تا حُسنِ نیّت از خود نماییم
جامی شکستیم در اوّلین گام
شحنه1 به لبخند تأییدمان کرد
یعنی برافراشت انگشتِ ابهام!
تا توبه کردیم از خامطبعی
سودا نپختیم از بادۀ خام
ما پاکبازان با پاکسازی
میخانهمان را کردیم حمّام
تُرشی گرفتیم در داخلِ خُم2
نسکافه دادیم در داخلِ جام
از شدّت افتاد اِعمالِ تحریم
از حدّت افتاد اجرایِ احکام
داروغه ناگه شد پر عطوفت
یعنی از آنپس در منظرِ عام،
گر فحشمان داد، داد از سرِ مهر!
گر حَـدّمان زد3، زد بهر اِکرام!
تویِ تعامل امری طبیعیست
گهگاه اُردنگ ، گهگاه دشنام!
با خندهرویی زد دخلِ ما را
شد بیتعارف با ما سرانجام!
السّاعه دیگر بیباده مستیم
تا سرخوشیم از آمار و ارقام
در باغ و بستان، ما خیلِ مستان
سرگرمِ دستان، از بام تا شام
چالاک و چُستیم هنگامِ گفتار
بیحال و سُستیم در وقتِ اقدام
تا در جهانیم، افتادگانیم
یا زین ورِ بام،یا زآن ورِ بام!
----------------------
1- داروغه --> کدخدا --> آمریکا!
2- خمره.
3- حدّ زدن: شلاق زدن؛ تنبیه کردن.
ارسال: مهدی ابویی
برچسبها:
طنز,
برجام