|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
آنها میخواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یک نسل تحقیرشدهی توسریخور باشد؛ تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیکته کنند و آن کاری را که آنها میخواهند، انجام دهد. برای اینکه کسی را به زیر مِهمیز بکشند، بهترین راه این است که بگویند تو چیزی نیستی، تو کسی نیستی و گذشتهای نداری! مفاخر یک ملت را انکار میکنند، برای اینکه او احساس کند چیزی نیست..! ...
میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا -روسها و انگلیسیها -یک "نه"ی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ اما در کنار او کسانی بودند که میخواستند با دستگاه حکومت آن روز -بعد هم با رضاخان که تازه میخواست سر کار بیاید -مبارزه کنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باکو رفتند و بندوبستهایشان را کردند و به ایران برگشتند و سرسپردهی آنها شدند. اما میرزا کوچکخان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی -و قبل از رضاخان، با آن کسانی که بودند -مبارزه کرد؛ با احسان الله خان و دیگران هم کنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سر قبر میرزا_کوچک_خان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگر چه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مُرد، اما یک مشعل شد... ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا کوچکخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همّت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویت وشخصیت و نیرو و اراده ببخشد؛ این بسیار ارزش دارد.»
گردآوری: محمّد حسن نایب [ یکشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۴ ] [ 22:43 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||