انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

خانواده‌ای دور هم، امّا دور از هم...!

.

یکی از عبارات غم‌انگیز کتاب "سنگی بر گوری" آن‌جاست که بزرگِ خانواده از بین‌شان می‌رود و همگی باز هم -به‌نوعی دیگر- دور هم جمع می‌شوند :

«... عین خانه‌مان، همه دورِ هم و با همان شلوغی‌ها و رفت‌وآمد. مادرم نشسته سرِ قبرِ وسطی و شانه‌هایش زیر چادر می‌لرزد؛ و خواهرم پهلویِ دستش دارد قرآن می‌خواند، به زمزمه‌ای، بی‌صدا؛ آخر بابا خوابیده است!...»

...
کتاب "سنگی بر گوری"، سیّدجلال آل احمد،

انتشارات جامه‌دران، ص87.


برچسب‌ها: جلال آل احمد
[ سه شنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۴ ] [ 6:17 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه