انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه
 

 

داستان:

خـــدا

 


توی یک جمع نشسته بودم ؛

بیحوصله بودم طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم
گفتم یک کلمه سه حرفی، از همه چیز برتر است:

اولین نفر گفت : پول
تازه عروس مجلس گفت : عشق
داماد گفت : یار
کودک دبستانی گفت : علم
دوباره نفر اول پشت سر هم گفت : پول، طلا ، سکه ،مال
گفتم :  آقا اینها نمیشه
گفت : جاه
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه
دیدم ساکت شد
مادر بزرگ پیر گفت :عمر
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار
محسن خندید و گفت : وام
یکی از آن وسط بلند گفت : وقت
یکی گفت : آدم.

➣خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش ؛
اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید
باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی معناست
هرکس جدول زندگی خود را دارد
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم...
شاید کودک پابرهنه بگوید :کفش
کشاورز بگوید :برف
لال بگوید :حرف
ناشنوا بگوید :صدا
نابینا بگوید :نور


... و من هنوز درفکرم...  چرا کسی نگفت " خدا "

 

 

ارسالی: امید کردی


موضوعات مرتبط: داستان، دینی
[ یکشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۴ ] [ 19:30 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه