انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
دلنوشتههایی از محـرّم...
1 /
پدربزرگ پدرم، معروف بوده است به گریه کردن های شدید و عجیب برای حسین (ع)
با اینکه مردمان قدیم، خالص و مخلص تر از حالایی ها بوده اند ولی
همان ها هم از طرز گریه ایشان تعجب می کرده اند
از پدرم که می پرسیم او هم علت آنهمه گریستن را نمی داند
چنان که می گویند ... روز عاشورا هم از دنیا رفته است
2 /
زائر تحصیل کرده ای که تازه از سفر کربلا برگشته بود برایم می گفت:
حیف که مدیر کاروانمان وقتی داشتیم از کربلا برمیگشتیم برای اینکه رنج سفر
کمتر شود شروع کرد به شرح مبارزه ی تاکتیکی و تکنیکی حسین (ع) در کربلا ...
اگر این حرف ها را وقت رفتن زده بود حتما زیارتمان بامعنویت بیشتری همراه بود.
3 /
در کتاب اسب و شمشیر خواندم:
بچه های مدرسه را برده بودند میدان ده به دیدن هیأت حسینی ...
محسن تنها بچه ای بود که اشک نمی ریخت
آقامعلم پرسید: چرا گریه نمی کنی؟
جواب داد: خوب چه کنیم آقا؟ ... گریه مان نمی گیرد
آقامعلم گفت: هرچه روضه خوان می گوید فقط نشنو ... ببین ...
آن وقت است که اشک خودش سرازیر می شود ...
4 /
شوخی و جدّیش را نمی دانم ولی یکی از آزادگان تعریف می کرد:
عراق که اسیر بودیم شاید چند کیلومتری بیشتر راه نبود تا کربلا ...
وقتی روضه خوان مقتل می خواند از کسانی که گریه نمی کردند می پرسید: شما کاشانی هستید؟
می گفتند: چطور؟
روضه خوان جواب می داد: فکرکنم اگر صحنه ی واقعی کربلا را هم نشان کاشانی ها دهند
اشکشان در نمی آید...!!
5 /
زنی را در مجلس حسین (ع) دیدم به دخترش که از شدت گریه نفسش درنمی آمد گفت:
چرا انقدر گریه می کنی؟ ... تو جوانی ... زن های همسایه فکر خواهند کرد درد بی درمانی
داری که اینطور گریه می کنی ... بس کن ...
6 /
سالها پیش، فایل صوتی سینهزنی یکی از هیأت های بزرگ تهران را گوش می دادم که شور
و حال بسیاری داشت ...
ولی مداح گفت: فکرنکنی این طور سینه می زنی همه چی تمومه ... تا خانم زهرا (س) زیر
نامه ی امشبتو امضا نکنه تا صبحم سینه بزنی و گریه کنی هیچ فایده ای نداره ...
7 /
این حرف پدرم هیچ وقت یادم نمی رود:
دخترجان! مداح ها می گویند روز عاشورا جنگ حسین (ع) و یزید سه ساعت طول کشید...
برو ببین حسین (ع) چه کرد که شد خون خدا ...
که تا قیامت هم برای حسین اشک بریزیم باز هم دلهایمان آرام نمی شود...؟
8 /
همیشه این سؤال ذهنم را مشغول کرده است که اشک چشمان ما در مجلس حسین حاصل چیست؟
- مطالعاتمان درباره ی موقعیت استراتژیکی این جنگ نابرابر؟
- سوز صدای مداح؟
- جوگیر شدن از حال و هوای مجلس؟
- کمی و کاستی هایمان، بیماری هایمان، قرض هایمان، بی خانه بودنمان، بی بچه بودنمان
عقده هایمان در زندگی ....چه؟
یا ...
منبع: وبلاگ "سطری به یادگار"
برچسبها: دلنوشته [ شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ ] [ 19:32 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |