انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
دعای کمیلی که فرزند ۲رقّاصه را متحول کرد!
به نقل از ندای انقلاب، جنایت، رذالت و کینه ورزی، از خصوصیات روحی نظامی های بعثی بود؛ اما من به نوبه ی خود نمی توانم این حکم را به همه سرایت بدهم. بودند افرادی که در کسوت نظامی گری بعثی ها انجام وظیفه می کردند، اما طینتی پاک داشتند که گاهی که فرصتی دست می داد و نسیم روحانی، غبار قلب های زنگ گرفته شان را می زدود، می دیدی که چیزی از پاک ترین انسان های مخلص خدا کم ندارند.
پس از آنکه قول می دهد به فرمانده ی اردوگاه چیزی نگوید، یکی از بچه ها شروع می کند به خواندن دعای کمیل. لحظه های اوّل با نگاه تمسخر، بچه ها را زیر نظر گرفته بوده، اما وقتی مدتی می گذرد، او هم نم نمک دلش نرم شده، کم کم همراه با بچه ها اشک اش سرازیر می شود. وقتی دعا تمام شده بود، از بچه ها سئوال می کند، دیگر چه روزهایی دعا می خوانید؟ اما خودش شب جمعه بعد می آید پشت پنجره و به بچه ها می گوید همان دعایی را که شب جمعه قبل خواندید، امشب نیز می خوانید؟ و وقتی خوب با بچه ها انس گرفته بود، می آمد پشت پنجره می ایستاد، هم دعا را گوش می کرد و هم به این بهانه که دارد نگهبانی می دهد، نمی گذاشت که سربازهای دیگری مزاحم بچه ها شوند.
برچسبها: خاطره [ جمعه پنجم مهر ۱۳۹۲ ] [ 8:3 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |