انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

 

طنـز

 

گور ِ بابای چرچیل

 

 

 

 

 

چرچیل(نخست وزیر اسبق انگلیس) روزی سوار تاکسی شده بود.؛ و به دفتری برای مصاحبه می‌رفت.

 هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت  آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم. 

 

راننده گفت:  "نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی "چرچیل" را از رادیو گوش دهم!"



چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد؛

یک اسکناس ده پوندی به او داد.

 

 راننده با دیدن اسکناس گفت:


"گور بابای چرچیل!  اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!"

 


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: طنز
[ شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ ] [ 9:49 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار آمار2