|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
جملات ناب مختارنامه
شما هم جملات ناب را برامون بفرستید... جملات و دیالوگهای ناب سریال "مختارنامه" را در ادامه ببینید... . . . . .
-عموی مختار، خطاب به مختار (زمانی که او از امام حسن(ع) دفاع نـکرد): اگر خدا بخواهد، [خودم] این بار را -یک تنه- تا عرش میکشانم و نیازی به تدبیر و شمشیر تو نیست...!
- مختار خطاب به ناریه، زن اوّلش که تقاضای آشتی با عمر سعد داشت: غرورم را زخمی کنی، عشقم را سر میبُرم.
- مختار خطاب به یارانش: ترس من از مُردن کینههامان است؛ کینهای که در دلهای ما خُفته است؛ و اگر این کینۀ ما بمیرد، [دیگر] دشمن از چه بـترسد؟؟؟!
ابن عفیف (پیرمرد نابینا): چشمهای کورم، حجاب گوشهایم شد تا ندای "هَل مِن ناصر" حسين(ع) را نشنوم!
-مختار در زندان: خدایا! بهشتـت را نمیخواهم! فقط به من فرصت بده تا دوباره دستم به قبضۀ شمشیر برسد؛ آن وقت اگر خواستی، به جهنّمــم بفرست!!
- زن عمرسعد خطاب به عُمره همسر مختار: برو به عمر سعد بگو، شاید ضامن شود، تا بتوانی برای چشم مختار در زندان، دارو ببری. .. و جواب عمره به این حرف زن عمر سعد: [اگر] مختار کور شود، بهتر از آن است که من دست به دامان قاتل پسر پیغمبر شوم.
- مختار خطاب به همسر باوفایش عُمره: عشق به علی(ع) بود که تقدیر مختار را به عُمره گره زد.
- عُبیدا... ابن زیاد (با عصبانیّت در قصر خود): یزید بیش از این لیاقت خدمت نـدارد! مختار را آزاد میکنم تا خواب و خوراک بر خلیفه (یزید) حرام کند!
عمر سعد: آزادی مختار [از زندان]، یعنی حکم قتل ما !
- ناریه همسر اوّل مختار، خطاب به زن عمر سعد: تو دعا کن مختار آزاد شود، من تمام مهرش را به عمره میبخشم. تا وقتی مختار آزاد بود، او را یک نیمهمرد میدیدم؛ [امـّا] از وقتی مختار زندانی شد، فهمیدم که فقط سایهاش به قاعدۀ ده مرد میارزد.
- مختار خطاب به زن عمر سعد: حکومت ری، به ازای سر حسین(ع) ؟؟؟!!! معاملۀ حقیری است! عمر سعد باید حکومت سلیمان(ع) را طلب میکرد...!
- مختار (در زندان): آتشی در دل دارم که [اگر] خاموش شود، مُردهام...
گردآوری: سعید جرّاحی 17/7/95
برچسبها: سکانس تماشایی, سريال تاریخی, مختارنامه, عاشقانه ها [ جمعه شانزدهم مهر ۱۳۹۵ ] [ 21:58 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||