انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
سکانسی عاشقانه از سریال مدار صفر درجه . - خانم جهانبانی: این زندگی، عجب معمّای غریبیه. دیگه از فکر کردن بهش خسته شدم. - سرگرد فتّاحی: نمیدونم چرا آدمیزاد، هر قدر هم عقل خرج میکنه نمیتونه از حسابِ دلِ لاکردار سردربیاره. اونم پیِ سالها زجر و شکنجه و بلایی که به سرش اومده. - خانم جهانبانی: طلافروشی میکائیلیان. روز میلاد یکی از ائمّه بود. کاش میشد زمان را به عقب برد. - سرگرد فتّاحی: برگشتی وجود ندارد؛ امّا شاید بشه خاطرات گذشته را دوباره زنده کرد. گذر زمان ممکنه شکل احساسات را عوض کنه، امّا معنیش را تغییر نمیده. کویر، کسی را که یک بار دچار افسونش شده باشه، دیگه رها نمیکنه... سکانسی از قسمت 22 + آذرماه هم رسید... . . 👇👇👇👇 . . برچسبها: عاشقانه ها, سریال [ چهارشنبه یکم آذر ۱۴۰۲ ] [ 16:18 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |