انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

نامۀ سیمین به جلال

(هزینه‌ها)

.
برسد به دست جلال

جلال جانم! حالا شدی آدم‌حسابی و پسر خوبِ عزیز من!

این هفته حالم و روحیّه‌ام آن‌قدر خوب است که نگو.

از تو حسّابی کاغذ(نامه) داشتم. یک کاغذ پر و پیمون و مفصّل، و یک کارت از برلین. یک کاغذ از هامبورگ و یک بسته کتاب از زیگفورد که کتابی قرمز برای شمس ( آل احمد) هم در میانش بود. دیروز صبح کاغذی از تجریش برایت پست کردم؛ و رفتم بانک 500 تومان گرفتم. حالا 1500 تومان در بانک داریم. این را بگویم که خرج ما فرقی نکرده و حالا من می‌فهمم که تو عزیزم هیچ خرجی نداشته‌ای و از قرار «باد می‌خورده‌ای!»

خلاصه علّت عمدۀ پول‌گرفتن این بود که به مامانت پولی برسانم. چرا که در جریان سرِ سال، خیلی خرجشان شد. من هم برای سر سال 400 تومان دادم نه 600 تومان. اشتباه شده. حالا نمی‌دانم که کی این‌همه خرج را تقبّل کرد؟ امّا یقین دارم مادرت از پولی که تو به او می‌دهی مقدار زیادی داده، البتّه حدس می‌زنم شمس هم کمک‌هایی کرده لابدّ.

به هر جهت بعد از بانک آمدم خانه و بعد از ظهر رفتم خانۀ قدسی خانم در شاپور. تمام فامیل آنجا جمع بودند. کتاب شمس را که «دوستدار» برایش داده بود برایش دادم؛ و 150 تومان به مادرت دادم؛ و آمدم بالا و کاغذ تو را از نو خواندم.

جلال جونی!

قرار است که به زودی بیایی و خانۀ خلوت و سوت و کور ما دوباره روشن شود و از زندگی سرشار... یادت باشد که دلم می‌خواهد با نشاط و خوش و سالم باز بیابمت.

عزیزم! دوری‌ات خوب پدری از من درآورد...!

من هم از هفته آینده می‌پردازم به رَتق و فَتق و مرمّت خودم. نمی‌دانی چه زِوار دررفته‌ای شده‌ام!

قربانت ... سیمین

.
گردآوری: سعید جرّاحی 31/2/1402

.

.

👇👇👇👇

بازدید از صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.


موضوعات مرتبط: نامه‌های جلال و سیمین
برچسب‌ها: جلال آل احمد
[ پنجشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 23:39 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار آمار2