انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
این چند نکته از نمایشگاه کتاب + "چند عکس خاصّ"، طلبِ شما...! .
1- شاید کمتر از هر سال دیگر کتاب خریدم؛ چون بیشتر به دنبال مذاکره با ناشران بودم، و کمتر وقت شد برای ارزیابی و خرید کتابها! این دو روز، اتّفاقات و صحنههای عجیبی دیدم. 2- تا دلتون بخواد، زوجهای جوانی بودند که دست در دست همدیگه، داشتند قدم میزند و دربارۀ کتابها حرف میزدند؛ حتّی زوجهای میانسال و کهنسالی که دست در دست همدیگه، داشتند قدم میزند و دربارۀ کتابها حرف میزدند... 3- حالا این وسط بله تعدادی از بازدیدکنندگان هم برای رفع خستگی و گرسنگی، از بوفهها و غذاخوریها استفاده میکردند تا دوباره برگردند به داخل سالنهای نمایشگاه برای دیدن و خریدن کتاب... پس ول کنید اونهایی را که برای خراب کردن چهرۀ فرهنگ و کتاب، فقط عکس این غذاخوریها را پخش میکنند... . 4- از غرفۀ یکی از ناشرانی که آثارش مخالف دین است و ضدّ جمهوری اسلامی دیدن کردم. ناشری که به راحتی در اینجا مجوّز گرفته، و مدیر انتشاراتش دقیقا همینجا داشت ضدّ آزادی در ایران حرف میزد... و چه تبلیغی میکرد برای کتابها و آثار مسموم خودش...! همان فردی که در یک مناظرۀ تلویزیونی، بهخاطر فحّاشی و توهینی که به یکی از همکارانش کرد، دیگر دعوت نشد... و این ناسپاسان بیانصاف، چقدر آزادند و بازهم بدگویی میکنند...! ! 5- یا آن ناشر کینهورزی که کشور و وطن خودش را به تمسخر میگرفت؛ و وقتی فهمید که من از واتساپ استفاده نمیکنم، گفت پس کتابتون را چاپ نمیکنیم! (به همین سادگی! به همین وضوح! به همین مسخرگی و حقارت...!) 6- تا البتّه آن ناشران متعهّدی که غرفۀ آنها از بس که شلوغ و مورد استقبال بازدیدکنندگان بود، جای سوزن انداختن نبود... 7- برخی غرفهدارن اصلاً حوصلۀ توضیح نداشتند؛ و البتّه بودند فروشندگانی که خالص و با حوصله و با سعۀ صدر توضیح میدادند و نکات پنهان کار را در اختیار ما میذاشتند... ... + 8- راستی چند تا عکس ناب و خاصّ براتون آماده کردم که همین یکی دو روز براتون میذارم. .
. . 👇👇👇👇 . . . برچسبها: کتاب [ پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 22:59 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |