انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
. کاش اینها از ایران میرفتند...! این یکی هم صحنهای از زن، زندگی، آزادی بود! . . به شرطی که این دو شماره را با هم بخوانید: 1- دو نفر از اراذل و اوباش پسر به دنبال ربودن یک دختر نوجوان بودند، که یک جوان باغیرت جلو میآید و آن دختر را نجات میدهد. اراذل و اوباش هم دو نفری میریزن سر آن جوان، و او را با چاقو میکُشند! + سابقۀ آن دو پسر ربایندۀ ناموس مردم: - شرکت در یک نزاع دستهجمعی در سال 1400 و نکتۀ جالب: این دو میخواستند از ایران بروند! . 2- علیرضا اکبری، جاسوس انگلیس، همان کسی که تأسیسات هستهای "فُردو" را به انگلیسیها و آمریکاییها لو داده بود و باعث تحریمهای سخت بر ضدّ مردم ایران شد. او هم میخواست از ایران برود! . امّا نقطۀ اشتراک این دو مورد: این جاسوس خائن، اصلا دلش در ایران و برای ایران نمیتپید، به آنها وعدۀ "آزادی و ولنگاری و رقص در کوچهها و آزادی در فاحشهخانهها" داده بودند...! همانطور که انگلیسیها یک خانه در انگلیس به علیرضا اکبری رِشوه داده بودند برای خیانتهایی که میکرد. . + چه راست گفت و چه نیکو گفت آن کسی که گفت: کاش آنها که دلشان با ایران نیست، بلیت رفتن میگرفتند و از ایران میرفتند... راست گفت... چون هر روز ماندنشان در ایران، خسارتی است که به ایران در نسل امروز و آینده میزنند...! . . . 👇👇👇👇 . . برچسبها: بیحجابی, خیانت [ سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 21:22 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |