انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

توصیفی از تهران مخوف !

 

اوضاع تهران در سال 1331 شمسی:

 

تهران را  خفقان (استبداد) گرفته بود!

 هیچ‌کس نفسش درنمی‌آمد. همه از هم می‌ترسیدند. خانواده‌ها از کسان‌شان می‌ترسیدند.

بچّه‌ها از معلّمان‌شان؛ معلّمان از فرّاش‌ها، و فرّاش‌ها از سلمانی و دلّاک؛

همه از خودشان می‌ترسیدند!  از سایه‌شان باک داشتند!

همه‌جا، در خانه، در اداره، در مسجد، پشت ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمّام، مأمورانِ آگاهی (ساواک) را دنبال خودشان می‌دانستند...!

در سینما، موقع نواختن سرود شاهنشاهی، همه به دور و‌ برشان می‌نگریستند،

مبادا که دیوانه یا  از ‌جان‌گذشته‌ای برخیزد و موجب گرفتاری و دردسر همه را فراهم کند...

 

 

بخشی از رمان "چشمهایش" از بزرگ علوی.

سال انتشار : سال 1331 


موضوعات مرتبط: تاریخی
برچسب‌ها: خاندان شاه پهلوی, ایران پرستی
[ دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۰ ] [ 19:7 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار