انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

 

  

مظلومیّت

 

گوشۀ چشم   به حقّی که ضایع شد...

 

 

1)   حدود 95 روز  از رحلت حضرت پیامبر(ص) گذشته بود.

وصیّت پیامبر این بود که -طبق دستور خدا، و آیۀ قرآن- جانشین من، امام علی(ع) است.

 

2)    پیامبر که از دنیا رفتند، امام علی (ع) مشغول مراسم خاک‌سپاری ایشون بودند.

از طرف دیگر، اون چند نفر، در جایی به نام  "سقیفۀ بنی‌ساعده" گِرد هم جمع شدند؛

و  برخلاف دستور خدا، و  وصیّت پیامبر، شخص دیگری را انتخاب کردند! ابوبکر را !

... و  مصیبت دنیای اسلام، از  همین سقیفه بنی‌ساعده آغاز شد !

 

3)   آمدند و  برای ابوبکر -به زور- از مردم، بیعت گرفتند.

حضرت علی(ع) امّا  بیعت نکردند.

عدّه‌ای شمشیر و چماق به دست، به در خانۀ ایشان رفتند.

غوغا کردند؛ آشوب به پا کردند. 

حضرت زهرا(س)،  همسر معصوم امام علی(ع) به پشت در آمدند.

تا شاید  آنها  از حرمت نام ایشان، خجالت بکشند و  دست از جنایت بردارند!

در را آتش زدند؛ در را شکستند !

 و  غلاف شمشیر بر پیکر دختر پیامبر زدند !

 در را  بر ایشان فشار دادند و طفل ایشان را  -به دنیا نیامده- کُشتند!!

و  بدن همسر مولا امیرالمؤمنین(ع) را  مجروح و  کبود کردند.

 

4)   حضرت علی(ع) به وصیّت پیامبر(ص) ، مأمور به سکوت بودند.

بنا به نقلی، پیامبر همۀ این وقایع را  پیش‌بینی کرده بودند.

امام علی (ع) باید سکوت میکردند، تا امّت اسلام از هم نپاشد... تا  تفرقه در بین مردم نباشد.

 

5)   آمدند تا به زور  از  حضرت علی(ع) بیعت بگیرند!

عمّامۀ حضرت را  به گردن ایشان انداختند و با بی‌احترامی تمام، ایشان را به مسجد بردند!

حضرت زهرا(س)،  با همان حال وخیم و  مجروح خودشان، به مسجد رفتند؛

تا از همسرشان، از امیرالمؤمنین(ع) دفاع کنند.

 

6)   بانو حضرت فاطمه(س) به مسجد رسیدند.

وضعیّت بدی برای حضرت علی (ع) حاکم بود؛ حتّی بیم جان ایشان میرفت!

حضرت زهرا(س) فریاد زدند که اگر علی را رها نکنید، همۀ شما را  نفرین میکنم...

امام علی (س) میدانستند که اگر دختر پیامبر  کلمه‌ای نفرین کنند، زمین زیر پایشان، آنها را  در خود فرو می‌برد...

 حضرت سلمان فارسی را  فرستادند که زهرا جان! مبادا نفرین کنی... ما  مأمور  به"صبر" هستیم...

 

7)   تمام این چند روزی که از مجروح شدن تا شهادت بانو حضرت زهرا(س) میگذشت،

ایشان صبح و شام گریه میکردند؛

نه به خاطر زخم و جراحت؛

بلکه به خاطر ظلمی که به امیرالمؤمنین (ع) شده بود؛

و حقّ ایشان را  که حقّ خدا بود، ازشان سلب شده بود...

 

8)   چند روز بعد،  بانو به شهادت رسیدند.

و  پیکر ایشان را  در گمنامی تمام به خاک سپردند.

و  تا الان که الان است، مزار مطهّر ایشان  ناپدید است.

 

+ لعنت خدا  بر غاصبان حقّ خدا...

 

 

سعید جرّاحی 27/10/99

شب شهادت بانو حضرت زهرا (س)

 

[ شنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۹ ] [ 21:28 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار