انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
آرش جهانگیر امروز...
هزاران سال پیش، زمانی که لشکر ایران، از تورانیان شکست خورد، ایرانیها به سمت داخل مرزهای ایران عقبنشینی کردند. ایرانیان همگی غمزده و ناراحت و شکستخورده بودند. مدّتی گذشت. لشکر دشمن به فرماندهی "افراسیاب" به خاطر دوری از کشورشان، و کمبود آذوقه، خسته شد! ایرانیان مقاومت کردند. افراسیاب ناچار شد که صلح را بپذیرد.
قرار شد که یکی از سربازان ایرانی، تیری را رها کند، و هر جا که آن تیر به زمین افتاد، همانجا "مرز ایران" باشد! شخصی به نام آرش کمانگیر، کمانش را برداشت و تیر را رها کرد. تیر پس از مدّتی به زمین افتاد و مرز ایران را آنجا کشیدند!
این داستان میگوید که دشمن به خاک ایران تجاوز کرد؛ و ایرانیها مرز را همانجای قبلی یا حتّی کمتر از مرز قبلی کشیدند! چون آنقدر به داخل ایران عقبنشینی کرده بودند که تیر دوباره به همان مرز برگشت!
ولی ما الآن به آرش کمانگیر، و داستان افسانهای او مینازیم...!
... قرنها گذشت. دشمن ایران، باز هم ایران را تهدید کرد. تهدید مرزی، تهدید جان، تهدید اعتقادی...
فقط یک جمله: + امروز کسی را داریم که مرزهای ایران را نه مثل آنروزها در داخل مرز، بلکه در تمام خاورمیانه، و حتّی اروپا و آسیا و آمریکا گسترش داد...
او یک ایراندوستِ واقعی است؛ او یک رهبر جهانگیر است... + سردار سلیمانی، سربازِ او بود.
سعید جرّاحی 13/10/98
موضوعات مرتبط: ادبیـّات، نظامی، تاریخی برچسبها: ایران پرستی [ جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۸ ] [ 21:1 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |