انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

 

 

شعر:

فردا  با ماست...

 

سلام صبح روز عیدتون مبارک.

شعرخوانیِ میثم مطیعی در نماز عید فطر 97 را دیدید و شنیدید.

از دیدِ یک معلّم ادبیّات بگم که فوق‌العاده بود. تلمیح ها و استعاره های دقیق و ظریف و البتّه زیرکانه...

 

🖊 این شعر زیبا تقدیم به شما:

 

 

آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!

با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»

 

چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت

چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت

 

نظر لطف خدا بود که افتاد به ما

تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما

 

یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم

یاد ظهر عطش‌افروز قیامت کردیم

 

گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو

رمضان است، ز مَن‌ها بگُذر، ایمَن شو

 

به خدا چلّۀ عشق است همین سی‌روزه

می‌توان بار سفر بست همین سی‌روزه

 

گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست

چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟

 

روزی‌ات شد سفری در دل شب، با مولا؟

سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟

 

تشنگی ذکر لب ما شده بود این یک‌ماه

روزه  شد روضه لبهای اباعبدالله

 

سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین

یاد لبهای ترک‌خورده طفلان حسین

ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است

آنکه با وعده دیدار به عید آمده است

 

آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد

چشم بر آمدن ماه تمامش دارد

 

تو عزیز دو جهانی و فقیریم، فقیر

یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»، تو ما را بپذیر

 

نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب

روزه‌داران فلسطین و یمن را دریاب

 

طاقت امّت جدّت به خدا طاق شده

آه خونین‌جگرا‌ن، شعلۀ آفاق شده

 

کاش آیینۀ دل، مات جمال تو شود

عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود

 

مادران شهدا! ‌عید مبارک باشد

ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد

 

همسران شهدا! همسفران شهدا!

عید شد، می‌ر‌سد از فاطمه عیدی به شما

 

موسم بندگی یار مبارک باشد

مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد

 

عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا

عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»

 

مردم ما دلشان صبر زلالی دارد

سفره کوچکشان نان حلالی دارد

 

همه هستند اگر نوبت ایثار شود

پای کارند اگر موسم پیکار شود

گله‌مندند ولی حُجب و حیایی دارند

مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند

 

ای نشسته صف اوّل! صف ایثار آنجاست

آن سوی «نرده»... ببین... لذّت دیدار آنجاست

 

نکند «نرده» میان تو و مردم باشد

دردِ دل‌ها پسِ این فاصله‌ها گُم باشد

 

دوستان! صِدق و صفای دهۀ شصت چه شد؟

راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟

 

آن مدیران جوانی که جهادی بودند

بی‌تکلّف، ز همین مردم عادی بودند

 

شور آن شعله مگویید که خاموش شده

«اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده

 

ای نشسته صف اوّل! به عدالت برخیز

مانده بر شانۀ تو بار امانت برخیز

 

عَلم داد برافراز، که ملّت هستند

دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند

 

همّتت قطع ید دانه‌دُرشتان باشد

وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد

 

وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی

داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی

 

شکر کن، این‌همه نعمت نرود از دستت

قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت

 

صف اوّل، صف خدمت، صف مردم‌داری

یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری

 

گر به یک "نقد" رَوَد صبر و قرارت از دست

صف اوّل منشین، بین جماعت جا هست!

 

سعی کن در سعۀ صدر شوی پیش‌قدم

رهبری گفت که من نیز صف اوّلی‌ام

 

گوش کن قصّۀ پرغصّۀ بیکاران را

شِکوه کارگران و کامیون‌داران را

 

چه شده ارز؟ که مات‌اند همه تاجرها

نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها

 

کاش آرام کنیم این نگرانی‌ها را

سعی ما سدّ کند این موج گرانی‌ها را

 

معدن رنج، دل کارگران است هنوز

چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز

 

میز را طعمه مکن ای که امیدی‌ست به تو

آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی‌ست به تو

 

گره ار وا نکنی خود گره کار مباش

برنمی‌داری اگر بار کسی، بار مباش

 

همنشین با فقرا باش، همین است بهشت

خانه کن در دل ایتام چنین است بهشت

 

عید شد، آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی، نرود از یادت

 

عیدِ رسوا شدنِ دشمن پیمان‌شکن است

روز یکدل شدن و جشن خروشِ وطن است

 

شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا

بود وِرد لب ما، مرگ به تو آمریکا...

 

چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان

چند روزی محک تجربه آمد به میان

 

تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد

تا سیه‌روی شود هر که دُروغش باشد

 

هان! مپندار که پیمان‌شکنی آسان است

نقض این عهد میندیش که بی‌تاوان است

 

پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران

آن که با آن طرفی، جان جهان است ایران

 

یک‌شبه بر طمع خام شما پایان داد

موشک ما که در آفاق شما جولان داد

 

پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را

که یکی گر بزنی، می‌خوری از ما ده تا

 

شریان‌های حیاتی جهان در کف ماست

تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست

 

صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است

لحظه سخت پشیمان شدنت نزدیک است

 

قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم

هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم

 

چرخۀ هسته‌ای از نو به تکاپو افتد

آبِ رفته همه باز آید و در جو افتد

 

دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون

پنجه از دستکش مخملی‌ات زد بیرون

 

شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله

دشمنی‌هات مسلّم شده حمداً لله

 

دولت ما شده هشیارتر، إن‌شاءالله

مجلس ما شده بیدارتر، إن‌شاءالله

 

دل به لبخندِ کِه بستیم؟ خدایا!

تو ببخش پای عهد کِه نشستیم؟

 

خدایا! تو ببخش حیف از آن سعی و از آن آمدن و رفتن‌ها

که شده با لگد بوالهوسی باد هوا

 

دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه

سیاه دشمن است او، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه

 

باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود

سند محکم بدعهدی ابلیس شود

 

دل به لبخند که بستیم، عدو  غدّار است

وقت اظهار «اَشدّاءُ علی الکُفار» است

 

پس اگر ذکر تبرّای کسی گشته قضا

حال فریاد کُنـَد مرگ بر آمریکا را...

 

گفته بودند که امضای فلان تضمین است

نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است

 

زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش؟

جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش

 

بوی فاسد شدنش نیز بلند است بلند

اُدکلن‌های اروپایی اگر بگذارند

 

اُدکلن‌های اروپایی بی‌خاصیّتی

که ندارند به جز گیج شدن منفعتی

 

این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد

بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟

 

ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط

ترس، دروازه به تحریم گشوده‌ست فقط

 

  مشکلی نیست که با همّت ما حلّ نشود

کارها کاش به برجام معطّل نشود

 

آنچه باعث شده تحریم، شود طاقت‌سوز

اقتصادی‌ست که وابسته به نفت است هنوز

 

نفت ما جوهر امضا شدن تحریم است

نفت ما خونِ دمادم به تن تحریم است

 

تکیه بر همّت خود کن که فرج خواهد شد

ما برآنیم که تحریم، فلج خواهد شد

 

لشکر فرعون و مقابل، دریاست

ذرّه‌ای ترس به دل راه مده، حقّ با ماست

 

نیل اگر هست، عصا در کف موسی هم هست

مژده «إِنَّ مَعِیَ رَبِّیِ» آقا هم هست

 

با توام  ای سند جعلی باران دیده!(#نتانیاهو)

موریانه‌زده! طومارِ به هم پیچیده!

 

ای به هر جنگ جهان، نحسیِ نام تو دلیل

ننگ بادا به تو و مرگ به تو  اسرائیل

 

ای که از عمر تو  جز بیست خزان برجا نیست

حرص بیهوده نخور، نام تو در فردا نیست

 

از سوی کرب و بلا عازم راه قدسیم

روز پیکار، همه عضو سپاه قدسیم

 

قدس ای قدس! پیِ یاری تو  از همه سو

میرسد لشکر پیروز "رِجالٌ صَدَقوا"

 

می‌رسیم از  #ری و #بلخ و #نجف و #شام و #حجاز

صف به صف تا که بخوانیم به صحن تو نماز

 

مژده  ای قدس! که آیات رهایی با ماست

بزن ای قلب فلسطین که صدایت زیباست

 

رود، آن نیست که سنگی به رَهَش سدّ نشود

رود، آن است که در راه مردّد نشود

 

چشم این رود چهل‌ساله‌ به دریاست هنوز

یک جهان، نهر دعا پشت سر ماست هنوز...

 

اوّلین بارقۀ صبح سپید است امید

نفس زخمی جانباز و شهید است امید

 

دشمنانی که گرفتند شهید از من و تو

وای از آن دم که بگیرند امید از من و تو..!

 

دل ما مانده به پیروزی فردا  روشن

دل ما روشن و راه حُججی‌ها  روشن...

 

 

✅ راستی شعر عید فطر سال 96 را  یادتون هست؟؟

تعبیرش چقدر دقیق بود؛

👈 اینکه ساده‌لوحی، مساوی است با  پایانِ برجام...!

 

 

گردآوری: سعید جرّاحی/عید فطر سال 97


موضوعات مرتبط: سیاسی، دینی، شعر
برچسب‌ها: فلسطین, اسرائیل, برجام
[ جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 8:45 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار