انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
داستان
سنگ نباشیم...!
چندی پیش سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی، مرد محترمی بود که ۶۰ سال داشت و بسیار شاد بود؛ و با مسافران با شادی برخورد میکرد. یکی از مسافران از او پرسید با وجود ترافیک و شغلی که خسته کننده است چطور میتواند شاد باشد؟
جواب راننده برایم جالب بود. او گفت رمز موفّقیّت در زندگی را یافته! مسافران مشتاقانه پرسیدند این رمز چیست؟ گفت من 4 فرزند دارم؛ 2 دختر و 2 پسر که همه تحصیل کرده اند؛ در حالیکه هرگز به درسشان رسیدگی نکردم! او گفت رمز موفّقیّتش این بوده که به شدّت هوای همسرش را داشته و به او توجّه و محبّت خاصّ میکرده و فقط نیازهای همسرش را برآورده کرده است. گفت همسرش را همیشه خوشحال و راضی نگه میداشت و در عوض همسرش همیشه پرانرژی بود و با تمام قوا به بچّهها و منزل و هر کار دیگری رسیدگی میکرد. میگفت زنها تواناییهای موازی دارند و میتوانند چند کار را در منزل با هم مدیریت کنند. فقط کافیست آنها را راضی و خوشحال و تحت توجّه و محبّت کافی نگه داری تا هر کاری از آنها بر بیاید. او معتقد بود اگر باتری قلب همسرتان را شارژ نگه دارید، میتوانید با آرامش به کارتان رسیدگی و با خوشبختی زندگی کنید. چون همسرش از جان و دل، بقیه امور را سرپرستی خواهد کرد...
به نظر من حقّ با اوست رمز موفّقیّت زن میتواند، رمز موفّقیّت بسیاری از مردها باشد...
+ ولی اگر زنی، با وجود تمام توجّهها، بازم سنگ بود، او یک سنگ است...!!
گردآوری: سعید جرّاحی 96/5/18 موضوعات مرتبط: روانشناسی، خانوادگی، اجتماعی [ چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶ ] [ 23:25 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |