انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه
 

 مثنوی هفتاد من ...!

 

 

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه . . .
فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه !!!
ولی این شعر مولوی[1] داستان هفتاد من مثنوی را براي من روشن كرد . . .
👇👇👇👇👇👇
فوق العاده است:

 


مثنوی هفتاد "من"


مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین

کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ماترین

مَن(۶) نمیدانم کی‌اَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است

آن که تکلیف مَنَ(١۰) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است

مَن(١۴) اگر از مَن(١۵) بپرسم ای مَن(١۶) ای همزاد مَن(١٧)

ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظه‌های شاد مَن(٢۰)

هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢۴) مَن(٢۵) دیده‌ای

مثل مَن(٢۶) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیده‌ای

هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد

این مَنِ(٣۰) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد

ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣۴) که بی مَن(٣۵) مَن(٣۶) تر از مَن(٣٧) میشوی

هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی

مَن(۴١) مَنِ(۴٢) مَن(۴٣) مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بی‌رنگ و بی‌تأثیر نیست

هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸) مثل مَن(۴۹) درگیر نیست

کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) زِ مَن(۵۳) بیگانه‌تر

این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن(۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانه‌تر ؟

زیر بارانِ مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پُر شدن دشوار نیست

ورنه مَن(۶۰) مَن (۶۱) کردنِ مَن(۶۲) از مَنِ(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست

راستی . . . این قدر مَن(۶۵) را از کجا آورده‌ام !!؟

بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷) چرا آورده‌ام !!؟

در دهانِ مَن(۶۸) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(۶۹)

مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(۷۰) . . . !!!

 

 گردآوری: اميد قادرزاده

 -------------------------------------

 

[1]  اصلاحیه:

 

متن بالا را عیناً از گردآوردنده نقل کردیم.

امـّا  لازم است این نکته را  بگویم که شعر بالا از مولوی نیست؛

بلکه آقای "ناصر فیض"، شاعر ظنّاز کشورمون سروده است.

امـّا عبارت "مثنوی هفتاد من" از خودِ مولانا است؛ در این ابیات:

 

میل جان در حکمتست و در علوم

میل تن در باغ و راغست و کروم

میل جان اندر ترقی و شرف

میل تن در کسب و اسباب علف

میل و عشق آن شرف هم سوی جان

زین یحب را و یحبون را بدان

حاصل آنک هر که او طالب بود

جان مطلوبش درو راغب بود

گر بگویم شرح این بی حد شود

مثنوی هشتاد من کاغذ شود...

 

 

 سعید جرّاحی 1/10/94

 


موضوعات مرتبط: ادبیـّات، شعر
[ سه شنبه یکم دی ۱۳۹۴ ] [ 18:56 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار آمار2