انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
برهان حقّ
شب تاریکِ ظلمتزا بهناگه صبح روشن شد
بلند از خانهی کعبه، صدای احسن احسن شد
وصیّ مصطفی، شیر خدا، برهان حقّ آمد
زمینِ خشک و خارآور، همه پرُ یاس و سوسن شد
**
در خیال خود، رُخ دلبر کشیدم
دلبری زیبا و مَهپیکر کشیدم
نرگس شهلا کشیدم، گل کشیدم
روضهای از غنچهی اخگر کشیدم
نرگسِ شهلا دو چشمش؛ صورتش گل
ابروش را؟ ابروش را تیغهی خنجر کشیدم
پیکرش را باغی از گل، باغ گل نه!
من ز باغ گل، بسی بهتر کشیدم
چون نگه کردم جمال مرتضی را
در کنار قلعهی خیبر کشیدم
امیرحسین طالبی شمسآباد
موضوعات مرتبط: شعر [ سه شنبه سی ام مهر ۱۳۹۲ ] [ 19:18 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |