انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

سرنوشت تاریخ در این قسمت

سریال امام علی (ع)

به نظرم اگر بخواهیم سه رویداد بزرگ را نام ببریم که سرنوشت تاریخ را عوض کردند،

میتونیم به این رویداد اشاره کنیم:

1- ماجرای سقیفۀ بنی ساعده (که اون چند نفر، برای پیامبر جانشین انتخاب کردند؛ برخلاف نظر پیامبر(ص)!)

2- ماجرای جنگ صفّین؛ و بر سر نیزه کردن قرآن‌ها؛ و پیروز شدن معاویه.

3- ماجرای خیانتی که یاران مختار به مختار کردند؛ و حکومت شیعه را ساقط کردند.

(1)

وقتی عمرو عاص، قرآن‌ها را بر سر نیزه کرد،

عدّه‌ای جاهلِ مقدّس‌نما دست از جنگ کشیدند،

و شروع کردند به شعار دادن ضدّ امام علی(ع) !

آن‌ها همانند منحرفین امروزی،

شعار "لاحُکم إلّا لِـلّه" سر دادند!

.

.

.

(2)

در جنگ صفّین،

مالک اشتر حتّی به نزدیک خیمۀ معاویه هم رسیده بود؛

و اگر معاویه کشته میشد،

"سرنوشت جهان اسلام" اینگونه نبود...

امـّا مالک اشتر را مجبور کردند به عقب‌نشینی؛

و حتّی تیر هم به او زدند..!

گاهی خیانت افراد خودی،

از کینۀ دشمن هم تلخ‌تر است...

.

.

.

(3)

این شخص، "ابن وَهَب" است؛ سردستۀ خوارج.

همان‌هایی که شعار "لاحَکم الّا لِـلّه" سر دادند،

و گفتند علی(ع) کافر شده است!!!

سَلـَفی‌های امروز هم همین را میگن!

میگن باید برگردیم به دوران پیامبر،

و بنابراین اجازه نداریم خودمون فکر کنیم!!

.

.

.

(4)

و این هم "اشعث" است.

خائنی که در لحظۀ سرنوشت‌ساز صفّین،

به امام علی (ع) خیانت کرد.

لازم است این را هم بگم که فرزند همین شخص، (بِن اشعث)،

یکی از قاتلان امام حسین(ع) در کربلا شد!

بن اشعث حتّی در زمان قیام مختار هم، بر ضدّ مختار شمشیر کشید!

و دخترش نیز، قاتل امام حسن مجتبی(ع) است!!

.

.

.

(5)

و این تیر خیانت است که به بازوی مالک اشتر زدند؛

و امام علی(ع) زخم او را مداوا میکنند.

.

.

.

(6)

امـّا مدّتی نمیگذره که

جاهلانی که خلاف امرِ امام رفتار کرده بودند،

پشیمان شدند!

و نشستند و گریه کردند و گفتند:

"الهی العَفو...!!"

.

.

.

(7)

کار به "حَکَمیّت" کشید!

قرار شد یک نفر از طرف امام علی(ع) انتخاب شود،

و یک نفر هم از طرف معاویه؛

تا بنشینند و تصمیمی برای حلّ مشکل بگیرند!

امام(ع) ، یکی از یاران خود را به نام "ابن مسعود"،

(مفسّر قرآن و از سحابی پیامبر(ص)) را انتخاب کردند؛

ولی خوارج باز هم مخالفت کردند؛

و گفتند باید "ابوموسی اشعری" باشد!

اشعری، شخصی خشک مقدّس بود.

او غیر از ظاهر دین، چیزی از سیاست نمیدانست!

(راستی الآن هم خیلی‌ها میگن باید دین از سیاست جدا باشد!!!)

.

.

.

(8)

اشعری به سمت مسجد حرکت کرد،

تا با "عمروعاص" که منتخب معاویه بود، مذاکره کند!

مذاکره با شیطان!!

.

.

(9)

این همان جلسۀ "اشعری با عمرو عاص" است؛

برای انتخاب رهبر !!!

نهایتاً قرار شد که هر دو به بالای منبر بروند،

هر دوتاشون، هم معاویه را از قدرت عزل کنند،

و هم علی(ع) را !

.

.

.

(10)

ابتدا اشعری به منبر رفت.

مالک اشتر، مخالف این حرکت بود؛

چون ساده‌لوحیِ عمروعاص را میشناخت..!

.

.

(11)

مالک اشتر و عمروعاص پای منبر نشستند.

.

.

.

.

(12)

وا اَسَفا...!

اشعری، گفت:

همانطور که این انگشتر را از دستم بیرون میاورم،

علی و معاویه را از خلافت عزل میکنم!!!

اینو گفت و اومد پایین.

.

.

.

(13)

بلافاصله عمروعاصِ شیطان‌صفت به منبر رفت؛

و گفت:

همانطور که این انگشتر را از دستم خارج میکنم،

پس علی را از خلافت عزل میکنم... و...

.

.

.

(14)

... و ادامه داد:

و همانطور که این انگشتر را دوباره به دستم میکنم،

پس معاویه را به خلافت نصب میکنم...!

والسّلام! و آمد پایین!

...و این، همان لحظۀ تاریخی سرنوشت‌ساز بود...

.

.

.

(15)

مالک اشتر ، نگاه خشم آلودی به اشعری کرد؛

چون حماقتش، بلای جان اسلام بود...

امـّا دیگر کار، از کار گذشته بود...!!!

.

.

(16)

و اینجا بود که حضرت علی(ع) ،

که جانشین پیامبر از طرف خودِ پیامبر(ص) بود،

حالا از طرف یک خشک مقدّس، برکنار شده بود؛

و شخصی مثل معاویه ،

خلیفۀ پیامبر و حاکم مردم شده بود...!

...

و این هم قهقهۀ مستانۀ عمروعاص...

.

.

(17)

و غصّۀ امام علی(ع) و مالک اشتر

چون میدانستند که اسلام واقعی به حاشیه رفت...

.

.

به اندازۀ خودمون،

ابوموسی اشعری نـباشیم...

.

.

* * *

.

.

سريال امام علی(ع) را این شب‌ها حتماً نگاه کنید.

.

.

سعید جرّاحی 16/4/94

.

.

👇👇👇👇

تصاویر خیانت در جنگ صفّین

.

.

.

.

👇👇

بازگشت به صفحۀ اصلی وبلاگ

.

.

.

.


موضوعات مرتبط: تاریخی
برچسب‌ها: خیانت, سکانس تماشایی, سريال تاریخی, امام علی
[ سه شنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۴ ] [ 19:31 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار آمار2