|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
نگاهی به سریال فاخرِ "مرگ تدریجی یک رؤیا"
. این سریال زیبا، به کارگردانی "فریدون جیرانی"، داستان مردی است به نام"حامد یزدانپرست"، که زندگی آرومی داره؛ استاد دانشگاه است؛ مؤسّسۀ انتشاراتی داره، و چند تا کتاب نوشته.
حامد به طور ناخواسته عاشق یه خانم میشه به نام "مارال عظیمی" ، که ادّعای نویسندگی داره و میخواد رمانِ پر از نقصش را در انتشارات حامد چاپ کنه. . در جریان ویرایش و چاپ این کتاب، کار این دو نفر به ازدواج میرسه! ولی اون خانم بلافاصله بعد از ازدواج، چهرۀ واقعی خودش را نشون میده! زنی خودخواه، خودسر، یکدنده، مغرور، که اعتقادی به محفل خانواده نداره..! . همسرش حامد، هر آنچه شرط بلاغ است، با او میگوید. ولی فایدهای نداره! چرا که بخشی از این فضاحتِ اخلاقیِ مارال، به خانوادۀ او برمیگرده! . حامد هر چه تلاش لازمه را به خرج میده، تا زندگیشونو نجات بده، ولی تنها جوابی که مارال به او میده اینه که: "حوصلۀ نصیحت ندارم!!!" این زن خودخواه، با بیانصافی تمام، خودش را مدرن و همهچیزفهم میدونه، و در مقابل، شوهرش را عقبافتاده و سنّتی و قدیمی!!! . علاوه بر خانوادۀ مارال، دلیل دیگری هم هست که این وقاحت را به این زن داده! و اون، همدمی و همصحبتی مارال با شخصی به نام "داریوش آریان" است. "داریوش"، نویسندهای غربزده و لائیک (بیدین) است ؛ که در لندن (انگلیس) زندگی میکنه و گاهی به ایران میاد، و ذهن مارال را به هم میریزه و میره!! حرفشِنویِ مارال از این مرد غریبه و فاسد، بیشتر از حرفشنوی از همسر خودشه! و این یعنی "وقاحتِ محض"!! . بعد از مدّتی، مارال از حامد درخواست جدایی و طلاق میکنه! و تمام "هستی" حامد را برمیداره و به ترکیّه فرار میکنه... و ماجراهای پس از آن...! . این سریال، داستان مردی است به نام "حامد"، که در عینِ محکمی، دچارِ "مرگ تدریجی یک رؤیا" میشود... . + نکات ناب و منحصر بفردی در این سریال وجود داره که ارزش بارها دیدن را داره. . سعید جرّاحی 6/11/97 . موضوعات مرتبط: روانشناسی، خانوادگی برچسبها: سریال, ازدواج, طلاق, خیانت [ شنبه ششم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 22:45 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||