انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد
مردی  که در میقات، خسی شد؛ و  در ادبیّات، کسی؛...  همو   که "جلال آل قلم" بود
پيوندهای روزانه

 

 

 خدای یوسف و زلیخا...

 

 

با پخش مجدّد فیلم یوسف پیامبر از شبکۀ آی‌فیلم، دقت و تمرکز دوبارۀ من روی این فیلم بیشتر شد...

تنها شخصیت زلیخا  مرا  مات خودش کرد...

با تمام زیبایی و غروری که دارد، چقدر خودش را برای یوسف کوچک میکند...

هر کاری که از دستش برمی آید برای رسیدن به او میکند...

به تنها چیزی که به قطع میتوانستم بهش اعتماد کنم که همانا قرآن است رجوع کردیم...

 

سوره ی یوسف را خواندیم...

تمام قسمتهای کلی که در قرآن توضیح داده بود در این فیلم هم نشان دادند...

جالبتر آنکه چطور زلیخا به ذهنش رسید که کارد و  نارنج میتواند رسوایی خوبی برای زنانی که او را سرزنش میکنند باشد...

البته من از چند سایت هم سرچ کردم که برخی از زنان مصری با دیدن یوسف جان خود را از دست دادن...و برخی مجنون و دیوانه شدند...!

چطور زلیخا بخاطر یوسف همه چیزش را از دست داد...؟

 آبرو... زیبایی... ثروت... شهرت... غرور...

حتی او ایمان خودش به خدایان مصر را هم از دست داد و یه خدای یوسف ایمان آورد...

چه عشقی داشته زلیخا...

چقدر دوستش دارم... چقدر دلم میخواست زلیخا و یوسف پیامبر را ببینم...

یوسف پیامبر چطور پا روی  هوسهای  زنان زیبا روی اطرافش گذاشته است...

او چطور زندان را به بودن در قصر ترجیح داد...؟

زلیخا چطور وقتی یوسفش را به زندان انداخت هر روز به زندان میرفت و یواشکی او را میدید...

تمام اینها را که کنار بگذارم از قسمت آخرش نمیتوانم بگذرم...

اینکه زلیخا خدای سنگی خودش را میشکند و فریاد میزند خدای یوسف! میشود به من هم رحم کنی؟

 

ای جانم که خدای من چه رحمی میکند... او را به خواسته اش میرساند...

یک عمر، دل به خدایان سنگی بسته بود ولی خدا یوسف خدای او هم بود...

فقط یک بار به خدای یوسف رو انداخت...

خدای یوسف پیامبر خدای زلیخا هم بود، خدای من هم همین خداست...

چقدر خوشحالم که تو را دارم خدای یوسف...

 

نقل از وبلاگ خانم نویسنده


موضوعات مرتبط: دینی، تاریخی
برچسب‌ها: سريال تاریخی, سینما, عاشقانه ها
[ جمعه سوم اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ 12:34 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ، از  همه ی  دوست‌دارانِ اندیشه های ناب "جلال‌آل‌احمد" و  نیز  همه ی  آن‌هایی که معتقد به آزاداندیشیِ سالم و  منطقی هستند، دعوت به همکاری می‌کند؛

...نیز  از صاحب‌نظرانی که به "نقد" عالمانه اعتقاد دارند.

امـّا  چرا  از  هر دری، سخنـی؟!
باید بگویم که «جلال بزرگ» از هیچ چیز در اطرافش، غافل نبود؛ و  از هیچ نکته‌ای فروگذار نکرد؛
چون که او  «درد دین و جامعه» را  با هم داشت...

ما نیز  به تبعیـّت از آن «روشنفکر جهان‌دیده»، از همه چیز  سخن خواهیم گفت...





امکانات وب
روزنامه پیشخوان در وبلاگ روزنامه آمار خصوصی آمار

جاوا اسكریپت

قفل صفحه