|
انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد مردی که در میقات، خسی شد؛ و در ادبیّات، کسی؛... همو که "جلال آل قلم" بود
| ||
|
ناگهان ساحل دریا...!
زمستان، و وسط ایّام امتحانات، و مسافرتِ یهویی ! کاریش نمیشود کرد؛ انسان است و ناگهان باید سفر باشد و ساحل دریا... گاهی کـوه؛ گاهی هم دریـا! دست خودش نیست...!
این چند تا عکس:
. . . . .
(1) مِه غلیظ باورتون میشه این مِه در داخل استان یزد باشه؟؟! و حدود 10 کیلومتر هم ادامه داشته باشه؟؟
.
.
(2) و یه کم اونور تر آسمان آبی پشت ابر !
.
.
(3) قطار نبود؛ ولی خطّش که بود...! (وصف العیش، نصف العیش!)
.
.
(4) ... و دریــا
.
.
(5) و خلوت دریا...
.
.
(6) و غروب دریا...
سعید جرّاحی 94/10/17 برچسبها: سفرنامه, عکس [ پنجشنبه هفدهم دی ۱۳۹۴ ] [ 20:57 ] [ انجمن جلال آل احمد ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||